اسرائیل نمیتواند این وضعیت را برای مدت طولانیتری ادامه دهد
بنیامین نتانیاهو در مسیر سیاستهای ویرانگر خود در قبال غزه، به نقطه پایان نزدیک میشود.

نشانههای افول موقعیت استراتژیک اسرائیل، چه در سطح منطقهای و چه در روابط با متحد دیرینهاش، ایالات متحده، بهوضوح نمایان شده است.
آزادی اخیر عدن الکساندر، گروگان اسرائیلی-آمریکایی، نتیجه مذاکرات مستقیم میان آمریکا و حماس بود؛ بدون حضور اسرائیل.
این تحول، شکافی نادر در روابط واشنگتن-تلآویو ایجاد کرد.
آویگدور لیبرمن از افت بیسابقه سطح همکاری با آمریکا سخن میگوید و این تحول را نه یک اتفاق فردی، بلکه نشانهای از تنشهای ساختاری در نظم جهانی جدید باید دانست.
جهان در حال عبور از نظم تکقطبی آمریکامحور به سوی یک نظم چندقطبی است.
در این تغییر، قدرتهای منطقهای نقش بیشتری در تعیین مناسبات امنیتی و سیاسی ایفا میکنند و اسرائیل، دیگر ابزار مؤثری برای پیشبرد سیاستهای آمریکا محسوب نمیشود.
افول سرمایهگذاری راهبردی آمریکا بر اسرائیل
نقش اسرائیل به عنوان ابزار امپریالیستی در خاورمیانه، بهویژه در دوران جنگ سرد و پس از آن، برای آمریکا توجیهپذیر بود.
اما اکنون، با تمرکز واشنگتن بر رقابت با چین و لزوم ثبات در خلیج فارس برای تأمین منافع اقتصادی، مداخله مستقیم و هزینهبر نظامی در منطقه، ارزش گذشته خود را از دست داده است.
در نتیجه، واشنگتن بدون مشارکت اسرائیل، مستقیماً با حماس، ایران و حتی حوثیها وارد گفتوگو شده و مذاکراتی چندجانبه با کشورهای عربی آغاز کرده است.
قراردادهای امنیتی جدید و بستههای اقتصادی نظیر توافق با عربستان سعودی، حاکی از جهتگیری تازهای در سیاست خاورمیانهای آمریکا هستند؛ سیاستی که بیش از گذشته بر منافع اقتصادی و ثبات سیاسی استوار است، نه بر ایدئولوژیهای متعصبانه یا وفاداریهای پیشین.
تضعیف موقعیت بینالمللی اسرائیل
تداوم جنگ در غزه، هزینههای سنگینی را بر اسرائیل تحمیل کرده است؛ هم در حوزه اقتصادی – با پیشبینی زیان ۴۰۰ میلیارد دلاری در یک دهه – و هم در عرصه دیپلماسی.
کشورهای اروپایی از جمله فرانسه، بریتانیا و اسپانیا، که زمانی حامیان سرسخت اسرائیل بودند، اکنون نسبت به ادامه جنگ هشدار میدهند و خواستار تحریم تسلیحاتی و پایان اشغالگری هستند.
افکار عمومی جهانی نیز تغییر کرده است.
رسانههایی مانند فایننشال تایمز و اکونومیست از ضرورت آتشبس سخن میگویند.
در عین حال، جریانهای سیاسی غربی، از جمهوریخواهان گرفته تا سوسیالدموکراتها، از حمایت بیقید و شرط اسرائیل فاصله گرفتهاند.
تحولات اخیر مانند کنفرانس «گروه مادرید» یا نشست نیویورک به میزبانی فرانسه و عربستان برای تأسیس کشور فلسطین، نشان میدهند که اسرائیل دیگر نه تنها شریک ترجیحی غرب نیست، بلکه تبدیل به مانعی بر سر تنظیم روابط با جنوب جهانی شده است.
نظام اسرائیل، گرفتار در بحران داخلی
در داخل اسرائیل نیز شکافهای عمیق میان نخبگان سیاسی، نظامی و امنیتی آشکار شده است.
از رؤسای سابق موساد و شاباک تا چهرههایی مانند ایهود اولمرت و یائیر گولان، بسیاری سیاستهای دولت نتانیاهو را محکوم کردهاند.
افراطیگری در میان شهرکنشینان، خشونت و گفتمانهای ضدبشری، بیش از پیش چهره واقعی رژیم را برملا کرده و مشروعیت بینالمللی آن را تضعیف کرده است.
بحران مشروعیت در نظم جدید جهانی
تحولات کنونی تنها محدود به یک بحران سیاسی نیست؛ بلکه بازتابی از تنظیم مجدد ژئوپلیتیکی در جهان پساتکقطبی است.
جهان دیگر نمیتواند بمباران، اشغال و نسلکشی را بهعنوان ابزار سیاست خارجی بپذیرد.
رقابت اقتصادی، امنیت انرژی، و همکاریهای منطقهای، اولویتهای جدیدی هستند که رفتار تهاجمی اسرائیل با آنها ناسازگار است.
در همین چارچوب، کشورهای خلیج فارس و بازیگران جدید جهانی در پی ایجاد نظمی هستند که بر مبنای ثبات، تجارت و نفوذ نرم استوار باشد.
اسرائیل در شکل کنونیاش، مانعی بر سر این مسیر است؛ رژیمی بحرانزا، فاقد چشمانداز همزیستی و منزوی در سطح بینالمللی.
گرچه نتانیاهو هنوز در قدرت است، اما نه تنها حامیان بینالمللیاش را از دست داده، بلکه مشروعیت داخلیاش نیز در حال فروپاشی است.
اکنون، حتی بخشی از نخبگان اسرائیلی در تلاشاند تا با ایالات متحده برای «عملیات نجات» اعتبار سیاسی این رژیم وارد گفتوگو شوند، اما دیر شده است.
دوران استفاده ابزاری از اسرائیل برای پیشبرد اهداف امپریالیستی به پایان رسیده، و این رژیم باید با واقعیت نظم جهانی جدید مواجه شود.
منبع: ژاکوبن