خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 09 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

یادداشت/وطن‌فروشی به بهانه هنر - تسنیم

تسنیم | استان‌ها | پنجشنبه، 08 خرداد 1404 - 08:30
سینما آینه جامعه است و وطن فروشی به بهانه هنر امروز رویه ای نامطلوب شده است.
جامعه،ايران،نقد،روستايي،نباشد،دردها،صرفاً،تصويري،هنرمند،سعيد، ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین، رهاورد در یادداشتی نوشت: وطن‌فروشی در قاب سینما؛ جایی که تلخی‌های یک جامعه بهانه می‌شود.
سینما، آینه جامعه است؛ این جمله بارها و بارها در محافل مختلف فرهنگی تکرار شده است، اما گاهی برخی هنرمندان، به بهانه بازتاب دردها، پا را فراتر می‌گذارند و تصویری یک‌سویه، سیاه و آغشته به ناامیدی از وطن ترسیم می‌کنند؛ تصاویری که گویی هیچ روزنه امیدی در آن نیست، هیچ نقطه روشنی وجود ندارد، و مخاطب خارجی را به این نتیجه می‌رساند که ایران، سرزمینی است تاریک، عقب‌مانده و مأیوس.
نمونه‌ای از این رویکرد را به‌تازگی در اظهارات سعید روستایی، کارگردان جوان ایرانی، در جشنواره کن شاهد بودیم؛ جایی که او با لحنی تلخ و گزنده، جامعه ایران را بدون حتی ذره‌ای امید، سیاه و تیره توصیف کرد و چنین القا نمود که مردم این سرزمین، در فلاکت مطلق به سر می‌برند.
اما پرسش مهم این است: مرز میان نقد دلسوزانه و وطن‌فروشی کجاست؟
آیا هر هنرمندی که مشکلات جامعه‌اش را بازگو می‌کند وطن‌فروش است؟
قطعاً خیر.
بیان واقعیت‌های جامعه، بازتاب دردها و مشکلات مردم، یکی از وظایف مهم هنرمند است.
اما زمانی که این بیان، به‌جای یک نقد منصفانه، به سیاه‌نمایی مطلق و نادیده‌گرفتن تمام داشته‌ها و پیشرفت‌ها منجر می‌شود، آنگاه دیگر نمی‌توان آن را نقد سالم نامید.
این‌جاست که پای «وطن‌فروشی» به میان می‌آید؛ یعنی وقتی هنرمند، دانسته یا نادانسته، خوراک تبلیغاتی برای رسانه‌های معاند فراهم می‌کند و عملاً به ابزار پروپاگاندای دشمنان کشورش بدل می‌شود.
سعید روستایی در جشنواره‌ای که سال‌هاست به جولانگاه سیاسی علیه کشورهای مستقل و به‌ویژه ایران تبدیل شده، سخنانی بر زبان آورد که دقیقاً در راستای همان اهداف بود؛ جشنواره کن، محفل تجمل‌گرایی فرهنگی غرب، جایی که بارها فیلم‌ها و چهره‌هایی را که تصویری تاریک از ایران ساخته‌اند، در آغوش گرفته و تشویق کرده است.
این‌که فیلم‌سازی ایرانی، در چنین فضایی، بدون اشاره به فرهنگ، تمدن، زیبایی‌ها و پیشرفت‌های کشورش، تنها به بازنمایی چهره‌ای ویران‌شده از جامعه بپردازد، پرسشی اساسی را مطرح می‌کند: این روایت برای چه کسی و با چه هدفی ساخته و پرداخته می‌شود؟
آیا مخاطب داخلی است یا همان جشنواره‌ای که در سالن‌هایش، با هر فیلم سیاه از ایران، کف و سوت می‌زنند؟
تلخ‌تر آن که روستایی در حالی از تلخی‌های جامعه ایران سخن می‌گوید که خودش محصول همین خاک است؛ همین سرزمینی که او را پرورش داده و بستر فعالیتش را فراهم کرده است.
او همان کارگردانی است که با حمایت‌ها و امکانات همین کشور، فیلم‌سازی را آموخت، جایزه گرفت و حالا در سکوی جهانی، با فراموشی ریشه‌هایش، تیرهای تیز نقد را بی‌هدف و غیرمنصفانه به سمت مردم و وطنش پرتاب می‌کند.
البته وطن‌فروشی تنها در زبان و کلام نیست؛ گاهی در قاب دوربین‌ها هم رخ می‌دهد.
ساخت فیلم‌هایی که تصویری ناقص و تحریف‌شده از جامعه ارائه می‌دهند و حتی در روایت‌های داستانی، عمداً یا سهواً، فرهنگ و هویت ملی را مخدوش می‌کنند، نوعی دیگر از این وطن‌فروشی مدرن است.
فیلم‌هایی که صرفاً برای خوشامد جشنواره‌های خارجی ساخته می‌شوند، بی‌آنکه در پی درمان دردها باشند، صرفاً برای آن است که در آن سوی آب‌ها، در کنار پرچم‌های دشمنان، کف و سوت بگیرند.
وطن‌فروشی یک مفهوم پیچیده است؛ یعنی فراموش‌کردن هویت، ریشه‌ها، داشته‌ها و امیدهای یک ملت.
یعنی بستن چشم بر پیشرفت‌ها و چسبیدن به کلیشه‌های تکراری سیاه‌نمایی.
یعنی ساختن روایتی ناقص از جامعه، بی‌آنکه برای اصلاح و پیشرفت، حتی اندک تلاشی شود.
وطن‌فروش آن هنرمندی است که به جای همدلی، به جای پیشنهاد راه‌حل، فقط آتش ناامیدی را شعله‌ور می‌کند و در بزنگاه‌هایی چون جشنواره‌های بین‌المللی، به جای ایستادن کنار مردمش، در زمین دشمن بازی می‌کند.
در مقابل، وطن‌دوستی در هنر یعنی روایت واقعیت‌ها، اما در کنار آن، نشان‌دادن امید، ظرفیت‌ها و زیبایی‌ها؛ یعنی نشان‌دادن مردمی که با وجود همه سختی‌ها، می‌سازند و پیش می‌روند؛ یعنی ساختن روایت‌هایی که جهان را وادار کند به تحسین یک ملت، نه ترحم و تحقیر آن.
در پایان باید گفت: هنر اگر برای امیدآفرینی نباشد، اگر برای ساختن نباشد، اگر برای تقویت روحیه ملی نباشد، هر چقدر هم تکنیکال و زیبا باشد، بی‌جان است.
هنرمند اگر در کنار مردمش نباشد، در کنار سرزمینش نایستد و دغدغه‌های ملی را به دغدغه‌های جهانی گره نزند، صرفاً تبدیل به ابزاری در دستان سیاست‌های جهانی می‌شود.
سعید روستایی و امثال او، باید بدانند که تلخی‌های جامعه ایران، واقعی است، اما این تلخی‌ها، تنها یک بخش از حقیقت‌اند؛ بخشی که اگر بدون در نظر گرفتن شیرینی‌ها، امیدها و دستاوردها بازگو شود، دیگر نقد نیست، وطن‌فروشی است.
انتهای پیام/