انگیزههایی برای قتل زنان صیغهای به دست شوهران جنایتکار
قتل زنان بهدست همسران موقت از جمله اخباری است که هر از گاهی در رسانهها تکرار میشود. در تازهترین مورد مردی بعد از قتل همسر صیغهای سابق خود در برجی در حوالی دریاچه چیتگر تهران از محل جنایت گریخت و سپس به زندگیاش خاتمه داد.

کد خبر: 715841 | ۱۴۰۴/۰۳/۰۷ ۱۹:۰۳:۴۹
قتل زنان به دست همسران موقت، از جمله اخباری است که هرازگاه در رسانهها تکرار میشود.
در تازهترین مورد، مردی بعد از قتل همسر صیغهای سابق خود در برجی در حوالی دریاچه چیتگر تهران، از محل جنایت گریخت و سپس به زندگیاش خاتمه داد.
به گزارش سایت جنایی، انگیزه قتل زنان صیغهای مانند تمامی پروندههای جنایی متفاوت و گوناگون است اما در بسیاری از موارد شاهد این هستیم که مردان بعد از ازدواج پنهانی، از ترس افشای ماجرا دست به قتل همسر صیغهای خود میزنند.
مردی به نام خسرو که به جرم قتل همسر موقتش با توجه به گذشت اولیای دم به چهار سال زندان محکوم شده، در اعترافاتش گفته است: بعد از فوت همسر فریبا، من برای کمک به او چند باری به خانهشان رفتم و در نهایت او را صیغه کردم اما همسرم فهمید و ارتباطم با فریبا کمتر شد.
با این حال، فریبا به من فشار میآورد که باید با او ازدواج کنم اما من قبول نمیکردم تا اینکه به من گفت یا باید با من ازدواج کنی یا من را بکشی، که من شالش را دور گردنش انداختم تا او را بترسانم اما خفه شد.
شب وقتی به خانه برگشتم، به خاطر عذاب وجدان تعدادی قرص خوردم تا به زندگیام خاتمه دهم اما پزشکان نجاتم دادند.
قصدم کشتن او نبود و حالا هم شرمنده پسرش هستم و با پرداخت دیه توانستم رضایت اولیای دم را جلب کنم.
مردی دیگر که پنهانی با زنی عقد موقت کرده و در نهایت به قتل او متهم شده، ماجرا را اینطور توضیح داده است: من زن و بچه دارم اما ۱۳سال قبل، بهار را به عقد موقتم درآوردم.
او از ازدواج قبلی خود، یک پسر داشت که با ما زندگی نمیکرد.
من واقعاً عاشقش بودم و با اینکه زندگی ما پنهانی بود اما تمام تلاشم را میکردم تا برای او کم نگذارم و حتی گاهی اوقات که فرزندش به خانهاش میآمد، برای او هم هر آنچه در توانم بود مهیا میکردم.
با تمام محبتهایی که بیدریغ نثار بهار میکردم، او بددهان بود و مدام به هر بهانهای فحاشی میکرد.
هر بار عصبانی میشد، هر آنچه به ذهنش میرسید بر زبان میآورد و تلاش من برای آرام کردنش بیفایده بود.
من دیگر از این خصلت بهار خسته شده بودم و کلافه و عصبی میشدم.
روز حادثه وقتی به خانه برگشتم، بهار در حال قلیان کشیدن بود.
دوباره با هم بحثمان شد.
او به خاطر موضوعی، از برادر خودش عصبانی بود و از طرفی به من میگفت از زندگی پنهانی خسته شده است.
انگار چند موضوع ناراحتکننده همزمان به ذهنش هجوم آورده بود.
یکدفعه به زن اولم و فرزندانم فحاشی و آنها را نفرین کرد.
حتی به برادر خودش هم فحش میداد.
من آن روز مشروب خورده بودم و حال طبیعی نداشتم که از رفتار او عصبانی شدم و خواستم تا ساکت شود اما او تهدیدم کرد عکس و فیلمهای دو نفرهمان را برای همسر اولم ارسال میکند و آبرویم را میبرد.
میگفت اگر من رابطهمان را علنی نکنم، خودش این کار را خواهد کرد.
من کفرم بالا آمد، کنترل اعصابم را از دست دادم و او را هل دادم که سرش با دیوار برخورد کرد.
من در یک لحظه با دستانم گلوی او را فشار دادم، چون مست بودم نمیفهمیدم چه میکنم و فقط میخواستم که دیگر صدایش درنیاید.
بعد او را روی تخت انداختم و از خانه بیرون رفتم.
وقتی به خانه بازگشتم، بهار جان سپرده بود.
فهمیدم با دستان خودم خفهاش کردهام.
سه شبانهروز جسد او روی تخت باقی ماند.
در این مدت مدام خواهرش با من تماس میگرفت و پیگیر او بود.
دیگر جسد داشت متعفن میشد و من مستاصل بودم و میترسیدم کسی از راز جنایت باخبر شود.
برای همین یک تابوت چوبی خریدم و جسد را مشمعپیچ کردم و در تابوت زیر تخت گذاشتم اما بوی تعفن در خانه پیچیده بود.
عذاب وجدان گرفته بودم و حتی با برادر بهار تماس گرفتم و از او خواستم به خانهمان بیاید.
میخواستم حقیقت را به او بگویم اما نتوانستم.
وقتی برادرزنم از خانه بیرون رفت، خودم با پلیس تماس گرفتم و حقیقت را گفتم.
در پروندهای مشابه که در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری استان تهران مورد رسیدگی قرار گرفت، مردی بعد از اینکه همسر اولش متوجه ازدواج موقت او شد، دست به جنایت زد.
او البته در دادگاه قتل را انکار کرد و چنین گفت: همسر اولم، میترا، از موضوع ازدواج پنهانی من با زنی به نام شهلا مطلع شد.
به خاطر این مساله خیلی ناراحت بودم.
همسرم میگفت آبروی شهلا را میبرد.
دعوای شدیدی بین ما اتفاق افتاد و من برای اینکه میترا را راضی کنم، صیغهنامه شهلا را پاره کردم و گفتم دیگر سراغ او نمیروم.
روز حادثه به خانه شهلا رفتم تا این مساله را به او بگویم اما شهلا قبول نکرد و گفت عاشق من شده است.
گفتم هر طوری شده از او و پسرش حمایت میکنم و نباید نگران باشد اما او من را متهم کرد که معنی عشق را نمیفهمم.
به من گفت، تو غیرت نداری.
بعد گفت میخواهد برود و با همسرم صحبت کند.
من اجاره ندادم این کار را بکند و درگیری بین ما بالا گرفت.
او دوباره من را متهم به بیغیرتی کرد و گفت اگر غیرت داشته باشی، من را میکشی.
شالی دور گردن خودش پیچید و گفت من را خفه کن.
برای اینکه او را بترسانم، شال را دور گردنش پیچیدم اما فشار ندادم.
نمیدانم چطور مرد او خودش این کار را کرد و میخواست بمیرد.
بعد از این حادثه من هم خودکشی کردم که نجاتم دادند.
گاه این نوع روابط در بستر آسیبهای اجتماعی شکل میگیرد و فرجامی تلخ به بار میآورد.
در یک نمونه، مردی که همسر موقتش را به قتل رسانده در اظهاراتش در دادگاه کیفری استان تهران گفته است، من با ساناز در محله بیسرپناهان آشنا شدم.
ما هر دو اعتیاد داشتیم.
ساناز زنی جوان و زیبا بود.
از من خواست به او پناه بدهم و من هم او را صیغه کردم.
چون هر دو اعتیاد داشتیم، خرج ما زیاد بود.
برای همین بعد از پایان مدت صیغه از ساناز خواستم خانهام را ترک کند.
او بیرون نمیرفت و میگفت کسی را ندارد و سرپناهی هم ندارد و میخواهد با من بماند.
از دست او خسته شده بود و نمیتوانستم هزینهاش را بدهم.
ضمن اینکه از کارهایی که میکرد هم عصبانی بودم.
به همین خاطر هم یک روز با هم دعوا کردیم و او را کتک زدم.
اصلاً یادم نیست چقدر و چطور او را زدم، فقط یادم میآید آنقدر او را زدم که بیحال روی زمین افتاد.
با اورژانس تماس گرفتم و درخواست کمک کردم اما او بعد از چند روز در بیمارستان فوت کرد.
قصد کشتن ساناز را نداشتم و اصلاً فکر نمیکردم ضربههایی که در دعوا به او زدهام موجب مرگش شود.
من پشیمان هستم.
با پرداخت دیه توانستم رضایت پدر او را جلب کنم.
از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.
در جنایتی دیگر که کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد از آن رازگشایی کردند، زنی که از طریق جمعآوری ضایعات روزگار میگذراند با مردی ۵۳ ساله ازدواج موقت کرد.
هدف زن جوان از این کار، خلاصی از بیسرپناهی بود اما در نهایت به دشت شوهر موقتش گشته شد.
متهم در اعترافاتش چنین گفت: من از حدود سه ماه قبل با آن زن ارتباط داشتم و او را به عقد موقت خودم درآوردم اما وقتی دیدم با افراد دیگر هم صحبت میکند غیرتی شدم و با بلوک سیمانی به سرش زدم.
سپس جسد را درون پتو و کیسه گذاشتم و در همان محل رها کردم.
بلوکه خونآلود را هم درون گاری حمل نخاله انداختم.
مروری بر این نوع پروندهها نشان میدهد، شکل نگرفتن رابطه سالم و صحیح و نبود شرایط لازم برای ازدواج؛ هرچند به صورت موقت و صیغهای، بسترساز اصلی چنین جنایتهایی است.