رسانه؛ حکمران عصر جدید با قدرت مدیریت افکار عمومی - تسنیم
رسانه ها به عنوان ابزار قدرتمند هدایت افکار عمومی، جایگاه ویژه ای در حکمرانی عصر حاضر دارند و بی توجهی به نقش آن خسارتی بزرگ برای سازمان ها و جوامع است.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از رشت، دنیای امروز، رسانهها به یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین ابزارهای قدرت تبدیل شدهاند، اگر در گذشته حکمرانی تنها در اختیار دولتها، سیاستمداران یا نهادهای سنتی قدرت بود، اکنون رسانهها به عنوان یک نیروی مستقل و فراگیر، جایگاه ویژهای در تعیین مسیر افکار عمومی و مدیریت جوامع پیدا کردهاند.
رسانهها نهتنها ابزار اطلاعرسانی، بلکه ابزاری برای شکلدهی به باورها، ارزشها و نگرشهای اجتماعی هستند، آنها قدرت دارند تا یک موضوع را برجسته کنند، یک بحران را مدیریت کنند یا حتی یک جریان فکری جدید را به جامعه القا کنند، در این میان، رسانهها میتوانند هم به عنوان ابزاری برای آگاهیبخشی و شفافیت عمل کنند و هم به عنوان ابزاری برای تحریف واقعیتها و جهتدهی نادرست.
در این عصر، آنکس که روایت بهتری ارائه دهد، نهتنها دیده میشود بلکه در واقع «حکمرانی» میکند؛ زیرا مدیریت ذهنها، ساخت باورها و هدایت افکار عمومی، قدرتی فراتر از سلطه نظامی یا اقتصادی دارد و در چنین فضایی، بیتوجهی به رسانه و یا بدفهمی نسبت به کارکرد آن، خسارتی بزرگ برای هر نهاد، سازمان یا جامعهای است که میخواهد دیده، فهمیده و پذیرفته شود.
حکمرانی رسانهای در عصر حاضر به این معناست که قدرت اصلی در اختیار کسانی است که توانایی کنترل و مدیریت اطلاعات را دارند، رسانهها با نفوذ گسترده در زندگی روزمره مردم، به ابزاری برای تأثیرگذاری بر سیاست، اقتصاد و فرهنگ تبدیل شدهاند.
اما این حکمرانی، مسئولیت بزرگی نیز به همراه دارد، رسانهها باید به اصول اخلاقی و حرفهای پایبند باشند و از سوءاستفاده از قدرت خود اجتناب کنند و در عین حال، جامعه نیز باید با سواد رسانهای کافی، توانایی تحلیل و تفکیک اطلاعات درست از نادرست را داشته باشد، در نهایت، در عصری که رسانه حکمران است، آگاهی از نقش و تأثیر آن بر زندگی فردی و اجتماعی، ضرورتی انکارناپذیر است، رسانهها نه تنها بازتابدهنده واقعیتها هستند، بلکه خود بخشی از واقعیت عصر جدید محسوب میشوند.
قدرت رسانه در عصر حاضر، قدرت اقناع، روشنگری و بسیج اجتماعی است؛ و این یعنی رسانه نه در حاشیه، که در مرکز قدرت نشسته است.
با این حال در عصر رسانهای امروز که مدیریت افکار عمومی، شفافسازی، اقناع و پاسخگویی از طریق ابزارهای ارتباط جمعی تعریف میشود، همچنان شاهد آن هستیم که در بسیاری از ادارات کشور، روابط عمومیها نهتنها از کارکرد اصلی خود دور ماندهاند، بلکه در بسیاری موارد، به جای پلی میان مردم و مسئولان و اقناع و تنویر افکار عمومی، تبدیل به یک سد ارتباطی شدهاند و بعضاً دفاع یکجانبه از سازمان مطبوع خود میکنند که بدترین نوع دفاع است.
روابط عمومی که باید چشم و گوش سازمان و زبان گویای آن برای مردم باشد، در عمل، به واحدی خنثی با عملکردی کلیشهای و فاقد ابتکار تبدیل شده است، این ضعف، از انتخابهای غیرتخصصی آغاز میشود؛ آنگاه که فردی بدون دانش رسانه، صرفاً به دلیل نزدیکی به مدیر یا نیاز به پر کردن یک جایگاه، به عنوان مسئول روابط عمومی منصوب میشود.
نتیجه این انتصابها، روابط عمومیهایی است که تفاوت میان یک رسانه رسمی و یک صفحه اجتماعی را نمیدانند؛ کسانی که خبر را با پست اینستاگرامی اشتباه میگیرند و مأموریت خود را صرفاً به انتشار تصاویر و پیامهای تبریک و تسلیت محدود کردهاند، در حالی که کار رسانه و روابط عمومی، تنها بازتاب رویداد نیست، بلکه تحلیل، تبیین و اقناع نیز جزو وظایف اصلی آن است.
این وضعیت در نهایت منجر به بیاعتمادی و بیخبری عمومی میشود، مردم وقتی در جریان تصمیمات و عملکرد ادارات قرار نگیرند، یا در مواجهه با ابهامات، پاسخ شفاف و بهموقع دریافت نکنند، اعتمادشان به مجموعه نظام اداری سلب میشود و این شکافِ روزافزون میان مردم و مدیران، ناشی از ناتوانی در درک نقش حیاتی رسانه در مدیریت امروز است.
در شرایطی که بسیاری از کشورهای توسعهیافته، روابط عمومیها را به عنوان مغز دوم سازمان تعریف کردهاند، ما همچنان با روابط عمومیهایی روبهرو هستیم که در بهترین حالت، مسئول برگزاری مراسم و نصب بنرهای تبریک و تسلیتاند.
اگر قرار است مسئولان به افکار عمومی پاسخگو باشند و سیاستهایشان را با مشارکت مردمی پیش ببرند، باید نخستین گام را با اصلاح نگاه خود به رسانه و انتخاب افراد متخصص در روابط عمومی بردارند، رسانه ابزار حاکمیت نیست؛ رسانه یکی از ستونهای مردمسالاری است که بدون درک این حقیقت، همچنان شاهد بیگانگی میان اداره و شهروند خواهیم بود.
یادداشت از: حسن غلامپور
انتهای پیام/