خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

شنبه، 03 خرداد 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

جشنواره سیر اَتو؛ سمفونی رنگ و عطر سرزمین مادری

مهر | استان‌ها | شنبه، 03 خرداد 1404 - 10:01
سوادکوه -سبدهای سیر صورتی و سفید، قابلمه های آش ماست، تنور نان محلی و دست بافته ها سمفونی از رنگ و عطر را در جشنواره سیر روستای اتو رقم زده است.
سير،جشنواره،اتو،عطر،روستاي،نان،سيرهاي،سوادكوه،تنور،خاله،پنير ...

خبرگزاری مهر، گروه استان‌ها - سمیه اسماعیل زاده: حدود ۹ صبح است که به روستای اَتو، محل برگزاری پنجمین جشنواره سیر اتو می‌رسیم؛ در ابتدای ورودی روستا اِلمان بزرگ سیر خودنمایی می‌کند و بیانگر اهمیت سیر در فرهنگ و اقتصاد مردم منطقه است.
وارد روستا می‌شوم و از ورودی یکی از کوچه‌ها، غرفه‌های جشنواره پدیدار می‌شود؛ هنوز مراسم افتتاحیه آغاز نشده است و غرفه‌داران مشغول آماده‌سازی آخرین جزئیات هستند و تعدادی از بازدیدکنندگان زودتر از موعد برای خرید و گشت‌وگذار آمده‌اند.
درست در ابتدای مسیر، یک خانواده غرفه‌دار توجه‌ام را جلب می‌کند؛ مادر خمیر می‌گیرد و دختر خانواده خمیر را با وردنه صاف می‌کند و برش می‌زند و سپس پدر، خمیرهای برش خورده را با رومال زرده تخم مرغ، با حرکتی سریع و ماهرانه به دیواره تنور داغ می‌چسباند و کمی بعد عطر کچیله نان (نان شیرین مثلثی شکل و سنتی در فرهنگ سوادکوه) بلند می‌شود و آدمی را به دوران کودکی می‌برد، زمانی که دور تنور مادربزرگ منتظر اولین کچیله نان‌های گرم می‌ماندیم و سرانجام، کچیله نان خود را که از شدت داغی با این دست و آن دست کردن به زحمت نگه می‌داشتیم، داغ داغ می‌خوردیم و همان خاطره مرا واداشت تا منتظر بمانم و از اولین کچیله نانِ تازه از تنور بیرون آمده خوش عطر، بچشم.
عطر نان گرم در فضای غرفه
وارد فضای سربسته غرفه‌ها که می‌شوم، عطر نان گرم در رایحه تند و تیز سیر تازه کمرنگ می‌شود.
در گوشه و کنار بوته‌های سیر از غرفه‌ها آویزان است یا در سبدهایی در غرفه‌ها چیده شده و در کنار آنها پودر سیر، سیرداغ و سیر ترشی‌های تازه و چند ساله در رنگ‌های سفید تا قهوه‌ای به چشم می‌خورد.
همچنان که در غرفه‌ها قدم می‌زنم، تنوع محصولات به گونه‌ای است که گویی یک نمایشگاه کوچک از فرهنگ سوادکوه برپا شده است.
در برخی غرفه‌ها جاجیم‌های رنگارنگ با نقش‌های هندسی زیبا و مکرمه‌ها ظریف و خوشرنگ خودنمایی می‌کنند و در غرفه‌ای دیگر، کیف‌های دست‌دوز قهوه‌ای، آبی، عسلی و سبز روی میز چیده شده و کمی آن‌سوتر، ظرف‌های چوبی که به بیان غرفه‌دار از درختان همین منطقه و برگرفته از هنر لاک‌تراشی مردمان سوادکوه است و در غرفه کنار آن، عسل‌های کهربایی که از درختان کلهو و افرای جنگل‌های اطراف گرفته شده‌اند.
بانوی غرفه‌داری که در روستای همجوارِ روستای اتو، گلخانه‌ای دایر کرده و گل‌های تازه و گیاهان آپارتمانی‌اش را به نمایشگاه آورده و فضایی سرسبز به جشنواره بخشیده است.
مرد غرفه‌داری که کلاه و لباس پشمی سنتی شبانان به سر کرده و انواع پنیر و کره محلی می‌فروشد.
نزدیک غرفه می‌روم و عطر پنیر پوستی (خیکی) تازه از درون خیک گوسفند بیرون آمده، مشامم را پر می‌کند و مشتریان که منتظرند و او از درون همان خیک برایشان پنیر می‌آورد و در کنارش، کره زردی که قطره‌های دوغ از آن می‌چکد.
قابلمه‌های آش ماست محلی با عطر سیر، غذاهای محلی و فست فودها در گوشه و کنار منتظرند تا ظهر شود و جمعیت به سمت آنها بشتابند اما بیشترین مخاطب را همان غرفه‌های سیر دارد.
سبدهای صورتی و سفید سیر
سبدهای پر از سیرهای صورتی و سفید در عبور اولم از غرفه‌ها پر بودند و حالا در مسیر بازگشتم، در حال خالی شدن هستند و صدای غرفه‌دار را می‌شنوم که به کناری‌اش می‌گوید تا از خانه سیر بیاورد و کمی بعد، کیسه‌های سیر است که دوباره در سبدها ریخته می‌شود.
خاله صغری سیر را درون ترازوی قدیمی وزنه‌ای می‌گذارد و می‌کشد، با طنازی مشغول تبلیغ سیرهایش است و به مشتری‌اش با لبخند می‌گوید: ببینید صورت سیرهایم همه سرخ و صورتی هستند.
خانم مشتری چادرپوش در تأیید حرفش می‌گوید: در طب سنتی هم برای سیر هفتاد خاصیت نوشته شده است.
ده هکتار باغ در روستای اتو دارم و از سیر، پیاز قرمز و انواع سبزی در آن می‌کارم و در این پنج سال هر سال به جشنواره سیر اتو می‌آیم،
نزدیک می‌روم و می‌پرسم، خاله، سیرهای باغ خودتان است؟
و با خوشرویی پاسخ مثبت می‌دهد و می‌گوید: ده هکتار باغ در روستای اتو دارم و از سیر، پیاز قرمز و انواع سبزی در آن می‌کارم و در این پنج سال هر سال به جشنواره سیر اتو می‌آیم، از پیش برای سیرهایم مشتری داشتم اما همه را نفروختم تا به جشنواره بیایم و اینجا بفروشم تا هم رونقی برای جشنواره و روستا باشد و هم مردم به جشنواره می‌آیند تا سیر ارزان‌تر بخرند.
دست‌های زمخت و زخم شده از کار کشاورزی را نشانم می‌دهد و می‌گوید: این سیرهای پوست گرفته را این چند روز پوست گرفتم، وقتی سیر زیاد پوست می‌گیری دستت از تندی‌اش می‌سوزد، قرار بود خانوم دکتری بیاید و اینها را از من بخرد اما هنوز نیامده است.
خاله صغری حرف‌هایش را اینگونه ادامه می‌دهد: روستایم را دوست دارم و تا زمانی که زنده هستم کشاورزی می‌کنم، حتی دیشب وقتی جوان‌ها خسته شده بودند، آمدم و در غرفه‌های برپا شده نگهبانی دادم و به یاد پسرم افتادم که در سراوان برای امنیت کشور نگهبانی می‌داد.