آزادسازی خرمشهر، حُسنختام ۳ عملیات بود
سردار سرتیپ پاسدار «فتحالله جعفری» از فرماندهان دوران دفاع مقدس به مناسبت سالروز آزادسازی خرمشهر در برنامه «منور» به تشریح جزئیات عملیات «الیبیتالمقدس» پرداخت.

به گزارش مشرق، عملیات «الی بیتالمقدس» از نیمه شب دهم اردیبهشت ماه تا ظهر روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ انجام و آخرین مرحله آن منجر به آزادسازی خونینشهر از اشغال ارتش بعث و همیچین خروج کامل آنها تا حد مرز دو کشور در استان خوزستان شد.
خبرگزاری دفاع مقدس به همین مناسبت در ویژهبرنامه تصویری «منور» با دعوت از برخی فرماندهان پیشکسوت دفاع مقدس نسبت به ثبت خاطرات این عزیزان پیرامون آن عملیات بزرگ اقدام کرد.
در ادامه خاطرات سردار سرتیپ پاسدار «فتحالله جعفری یزدآبادی» از فرماندهان دوران دفاع مقدس، فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسولالله (ص) در دوران دفاع مقدس و رئیس مؤسسه شهید «حسن باقری» و مدرس دانشگاه امام حسین (ع) از زمان اشغال تا آزادسازی خرمشهر را میخوانید.
بسم الله الرحمن الرحیم؛ سالگرد فتح خرمشهر را به ملت شریف ایران، خانواده معظم شهدا، و رزمندگان اسلام تبریک عرض میکنم.
فتح خرمشهر واقعهای بسیار مهم در تاریخ کشور ما بود که در زمان خود، جایگاهی ویژه و تاریخی داشت.
از ابتدای این واقعه، یعنی دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، که عملیات با ورود نیروهای ما به غرب کارون و نزدیک شدن به خرمشهر آغاز شد، تا سوم خرداد که این شهر به طور کامل آزاد شد، تلاشها و جانفشانیهای بیشماری صورت گرفت.
بازپسگیری کامل رودخانه کارون
بنده در بازه دفاع از خرمشهر برای ممانعت از سقوط حضور نداشتم؛ هنگامی که از منطقه کردستان به جنوب آمدم، خرمشهر سقوط کرده بود و آبادان هم در محاصره قرار داشت.
ما در دوران محاصره آبادان وارد منطقه شدیم.
این محاصره حدود یک سال به طول انجامید تا اینکه پنجم مهر ۱۳۶۰، حصر آبادان شکسته و منطقه آزاد شد و رودخانه کارون بهطور کامل در اختیار نیروهای ایرانی قرار گرفت.
پیش از این نیز ما برای شناسایی مسیرهای مهم آماده میشدیم تا بتوانیم از محورهایی همچون غرب کارون به سمت خرمشهر حرکت کنیم.
این مسیر از منطقه «هالوپ» تا «سلمانیه» به طول ۴۰ کیلومتر و عمق ۲۵ کیلومتر، در مجموع حدود ۸۰۰ کیلومتر مربع از غرب رودخانه کارون را شامل میشد که در اختیار ما بود.
دشمن قادر به بازپسگیری این منطقه نبود، زیرا برای این منظور به حدود ۱۰ تیپ نظامی نیاز داشت که در آن مقطع در اختیارش نبود.
آغاز حضور نیروهای مردمی برای عملیات خرمشهر
فرماندهان ما این محور را از مدتها قبل برای عملیات احتمالی در نظر گرفته بودند تا از آن برای آزادسازی خرمشهر استفاده کنند.
این نشاندهندهی اهمیت و برنامهریزی بلندمدت برای این منطقه بود.
پس از شکسته شدن حصر آبادان، عملیاتهای متعددی انجام شد که نقطهی عطفی در حضور گسترده نیروهای مردمی و آغاز رویکرد تهاجمی در دفاع مقدس بود.
در عملیات طریقالقدس (شکست حصر آبادان) ما ۴۰ گردان در اختیار داشتیم و در عملیات فتحالمبین هم ۸۰ گردان نیروی مردمی به صورت سازمانیافته (که این مقطع اوج حضور مردمی در جبهه بود) و در همکاری با ارتش وارد عمل شدند.
این عملیاتها منجر به شکست سنگین دشمن در منطقه غرب دزفول و انهدام سپاه چهارم ارتش عراق شد.
در طی این عملیاتها تجهیزات سنگین و سبک بسیاری از دشمن به غنیمت گرفته شد.
آزادسازی خرمشهر بدون زمینهسازی عملیاتهای قبلی ممکن نبود.
شکست فاحش دشمن در عملیاتهای «طریقالقدس»، «فتحالمبین» و «شکست حصر آبادان» بستری را برای عملیات آزادسازی خرمشهر فراهم کرد.
در جریان عملیات طریقالقدس، لشکر زرهی دشمن به دست ما افتاد و اولین تیپ سپاه تحت عنوان «تیپ ۲۵ کربلا» شکل گرفت.
به دنبال آن، تیپهای «عاشورا»، «امام حسین (ع)»، «امام صادق (ع)» و دیگر تیپها نیز تشکیل شدند.
در این عملیاتها، ۸ گردان از ارتش و ۴۰ گردان از سپاه مشترکا توانستند در عملیات طریقالقدس، بستان را آزاد کرده و عقبه تیپ ۲۶ زرهی عراق را در تنگه چذابه مسدود کنند که منجر به انهدام کامل آن شد و یگان زرهی ما که در عملیات «ثامنالائمه (ع)» تشکیل شده بود، به تیپ ارتقا یافت که از قبل آن با ۲۵۰ تانک و نفربر غنیمتی وارد عملیات فتحالمبین شدیم.
شکست سپاه چهارم صدام
در فتحالمبین با کمک نیروهای مردمی، در مدت شش روز سپاه چهارم عراق را شکست دادیم که سبب اسارت ۱۶ هزار نظامی بعثی و غنیمت گرفتن ۴۵۰ دستگاه تانک، نفربر و ۲۵۰ توپ و سایر تجهیزات سنگین از دشمن شد.
این تجهیزات غنیمتی در قالب ۱۴ تیپ و لشکر سپاه با ۱۲۰ گردان در کنار ۴۸ گردان ارتش، سازماندهی شدند و آمادگی لازم برای عملیات بیتالمقدس یا همان آزادسازی خرمشهر فراهم شد.
شهید حسن باقری
شناساییهای گسترده و مداومی در منطقه خرمشهر انجام میشد و این منطقه به هیچ عنوان رها نشده بود.
یک گروه از نیروهای اطلاعاتی عملیاتی تحت نظارت شهید «حسن باقری» شامل «احمد فروزنده»، «احمد امیری»، «سید علی حسینی»، «مرتضی اصلاحی» و «علی ناصری» به صورت مستمر در حال رصد و شناسایی وضعیت دشمن بودند.
در تاریخ ۱۱ فروردین ۱۳۶۱، در قرارگاه کربلا و پس از پایان عملیات فتحالمبین، جلسهای با حضور آقایان «محسن رضایی»، سرهنگ «علی صیاد شیرازی»، «علی شمخانی»، «موسوی قویدل»، «رحیم صفوی»، «حسن باقری»، «حمید معینیان» و «حسین علایی» رئیس ستاد قرارگاه کربلا و بنده تشکیل شد.
در این جلسه، «محسن رضایی» به شهید «حسن باقری» مأموریت داد خرمشهر را آماده عملیات کند.
با موافقت سرهنگ صیاد شیرازی، تصمیم مشترک سپاه و ارتش برای آمادهسازی منطقه جهت عملیات اتخاذ شد.
شهید حسن باقری با تصمیم مشترک ارتش و سپاه به منطقه اعزام شد و او هم قرارگاهها را تعیین و وضعیت دشمن را بررسی کرد.
طبق بررسیها مشخص شد که دشمن با حدود ۳۶ هزار نیرو در قالب سپاه سوم و لشکرهای ۳، ۵، ۶، ۹، ۱۱ و تیپهای ویژهای نظیر گارد ریاستجمهوری و تیپ ۱۱۳ در منطقه خرمشهر مستقر است.
قرارگاه کربلا
فرماندهان ما با آگاهی کامل از توان خودی، وضعیت زمین و موقعیت دشمن، طرحی را آماده کردند که روز ۱۴ فروردین در قرارگاه کربلا به عنوان «طرح سپاه» در جمع فرماندهان ارائه شد.
این طرح، بسیار جسورانه و پیچیده و هدف آن عبور از رودخانه کارون با دو قرارگاه نصر و فتح (قرارگاههای مشترک ارتش و سپاه) و پیشروی شبانه ۲۵ کیلومتری تا جاده اهواز - خرمشهر بود.
طرح شجاعانه شهید باقری برای آزادسازی خرمشهر
این طرح از جسارت بالایی برخوردار بود، بهگونهای که فرماندهان سپاه و ارتش در خصوص امکانپذیری آن، بحثهای بسیاری داشتند؛ اینکه آیا انجام چنین عملیاتی اساساً ممکن است؟
آیا نیروهای ما توان اجرای آن را دارند؟
بهویژه سرهنگ موسوی، که فرمانده عملیات ارتش بود، نسبت به عبور نیروها از رودخانه، آنهم بهصورت غافلگیرانه، بدون آتش پشتیبانی و آن هم پیاده، تردیدهایی داشت.
در این میان، حسن باقری ثابت کرد که این امر ممکن است.
طرحی که ایشان تهیه کرده بود، بسیار جسورانه بود و همین نکته، نکته بسیار مهمی محسوب میشد که میتوانست ابتکار عمل را از دشمن سلب کند، چراکه دشمن هرگز تصور نمیکرد نیروهای ما بتوانند از رودخانه کارون عبور کنند.
تصور بر این بود که اگر هم عبوری صورت گیرد، بعداً حرکت و پیشروی آغاز خواهد شد.
البته بعداً، پس از انتشار کتاب «ویرانههای شرقی» اثر «رفیق سامرّایی»، مشخص شد که این تصور در میان فرماندهان دشمن نیز وجود داشته است؛ بهویژه که سرتیپ «جواد اسعد شیتنه» فرمانده لشکر ۳ زرهی عراق، اظهار کرده بود که نیروهای ایرانی هرگز جسارت عبور از رودخانه کارون و ورود به خرمشهر را نخواهند داشت که این سخن بسیار حائز اهمیت بود.
کتاب «ویرانههای شرقی»
شناساییهای مربوط به عملیات، ۲۰ روز به طول انجامید.
نیروهای شناسایی در محور خرمشهر مدت زیادی را صرف شناخت دقیق منطقه و محورهای عملیاتی کردند، تا بتوانند در شب عملیات، گردانها را به سمت جاده اهواز - خرمشهر هدایت کنند که این اقدام خیلی مهم بود.
همانطور که اشاره شد، طراحی عملیات نیز بسیار جسورانه بود.
با وجود تردیدهای اولیه، فرماندهان نهایتاً این طرح را پذیرفتند و آن را قابل اجرا دانستند.
برای اجرای آن، جسارت زیادی لازم بود که خوشبختانه تردیدهای پیرامون آن حل شد و نیروها آماده شدند تا عملیات را در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۳۶۱ آغاز کنند.
آغاز مرحله اول عملیات
علت انتخاب این تاریخ نیز تقارن آن با میلاد مسعود حضرت «علی بن ابیطالب (ع)» مصادف با سیزدهم رجب بود که زمان مناسبی برای آغاز عملیات تلقی میشد.
با این حال، «محمد باقری» که اکنون رئیس ستاد کل نیروهای مسلح هستند، در جریان شناساییها، گزارشی به قرارگاه کربلا ارائه دادند که نشان میداد دشمن در حال احداث خاکریزی در غرب رودخانه کارون، به فاصله هفت کیلومتر است.
این خاکریز از جنوب به شمال در حال گسترش بود و اگر تکمیل میشد، عبور ما به سمت جاده را بسیار دشوار میساخت.
محمد باقری
بنابراین، «حسن باقری» فرمانده قرارگاه نصر و «حسین حسنیسعدی» و همینطور «غلامعلی رشید» به این نتیجه رسیدند که تدبیری جدید برای آغاز عملیات اتخاذ شود.
در قرارگاه کربلا نیز، «صیاد شیرازی» و «محسن رضایی»، بر اساس پیشنهاد «حسن باقری» تصمیم گرفتند زمان عملیات را یک هفته جلو بیندازند تا از تکمیل خاکریز توسط دشمن جلوگیری و ابتکار عمل از دست آنان خارج شود.
حسین حسنیسعدی
در نتیجه، عملیات دهم اردیبهشت آغاز شد.
قرار بر این بود که ارتش پنج پل بر روی رودخانه کارون نصب کند، اما تنها موفق به احداث سه پل شد.
این امر باعث ایجاد تراکم در عبور نیروها و یکی از چالشهای اصلی عملیات شد.
برای حل این مشکل، از جیاسپی استفاده کردیم چراکه فقط ۴۰۰ دستگاه تانک و نفربر متعلق به سپاه بود و باید منتقل میشد که پیشتر در نخلستانهای غرب کارون مخفی و آماده عملیات شده بودند و انتقال یک شبه آنها کار سختی بود.
در نهایت، همه چیز برای آغاز عملیات مهیا شد.
استعداد نیرویی که برای ورود به خرمشهر آماده شده بود، دو برابر نیروهای عراق بود.
دشمن ۳۶ هزار نیرو داشت، در حالی که نیروهای بسیجی ما که نیروی محرک و خطشکنان اصلی جنگ بودند، در قالب گردانهای سبک ۳۰۰ نفره سازماندهی شده بودند که مجموعا ۱۲۰ گردان پیاده سپاه در کنار هشت گردان زرهی آن وارد عملیات شدند.
عبور یک شبه ۷۰ هزار رزمنده از کارون
در شب دهم اردیبهشت ۱۳۶۱، بالغ بر ۷۰ هزار نفر از نیروهای ما از رودخانه کارون عبور کردند و به جاده منتهی به خرمشهر رسیدند و جاده را گرفتند.
عراق برای جلوگیری از رویت تردد نیروهای خود، در شرق جاده خاکریزی بسیار بلند و وسیعی احداث کرده بود که از منطقه «مارد» تا «ایستگاه آهو» و «منطقه آبگرفتگی» که تا ۱۰ کیلومتری بالای «ایستگاه حسینیه» امتداد داشت (حدود ۴۸ کیلومتر) لذا نیروهای ما پشت این خاکریز مستقر شدند.
غلامعلی رشید
بسیجیان ما با اراده و استقامت آنجا مستقر شدند و دیگر کسی جلودارشان نبود؛ یعنی فرهنگ ایثار و استقامت بسیجیان بهگونهای بود که دشمن نیز به آن اعتراف داشت لذا حضور بسیجیها در پشت خاکریزها، به معنای غیرممکن بودن عقبنشینی آنان بود.
از روز دهم تا شانزدهم اردیبهشت، دشمن سنگینترین پاتکها را علیه ما انجام داد.
البته روز دهم بین قرارگاههای نصر و فتح فاصلهای ایجاد شد که تا روز دوازدهم ترمیم و مستحکم شد و نیروها تا روز شانزدهم پشت آن خاکریز مقاومت کردند.
به این ترتیب، مرحله اول عملیات، شش روز به طول انجامید.
شهید «حسین قجهای»
نبود عقبه مناسب، فشارهای سنگین آتش هوایی دشمن و حجم بالای آتش توپخانه، موجب وارد آمدن خسارات انسانی قابلتوجهی به ما بخاطر پرتاب ترکشهای آن آتش سنگین شد و بخش زیادی از نیروها را از دست دادیم.
مثلا در محور جنوبی، شهید «احمد متوسلیان» با ۱۲ گردان عملیاتی و زبده و شجاعی که داشت مثل شهید «حسین قجهای (فرمانده گردان سلمان)» و شهید «محسن رضایی» که مسئول محور محرم بود آن خط را شکستند و در این مرحله حضوری مؤثری داشتند.
سختترین محور عملیاتی، ایستگاه گرمدشت در شمال خرمشهر بود، جایی که دشمن با شدیدترین ضدحملات سعی داشت ما را عقب براند.
تیپ ۱۰ گارد زرهی ریاست جمهوری عراق و لشکر سوم و تیپ ۱۲ ارتش عراق عمدتاً در همین محور متمرکز شده بودند.
با این حال، نیروهای ما ایستادگی کردند و موقعیت را تا روز شانزدهم تثبیت کردند.
آغاز مرحله دوم عملیات
ساعت ۲۱:۳۰ شب هفدهم اردیبهشت، مرحله دوم عملیات آغاز شد.
در قرارگاه کربلا، که بنده نیز در آن حضور داشتم، دیدگاههایی مطرح بود که نباید به سمت خرمشهر برویم، چراکه عراق خانهها را تخریب کرده، آنها را به خاکریز تبدیل کرده، میدانهای مین و خطوط دفاعی گستردهای ایجاد کرده و شهر را به دژی مستحکم بدل کرده بود، اما نهایتاً تصمیم بر آن شد که بهجای ورود مستقیم به خرمشهر، در مرحله دوم به سمت مرز حرکت کنیم.
از رودخانه کارون تا جاده ۲۵ کیلومتر فاصله بود و از جاده اهواز - خرمشهر تا مرز هم ۱۵ کیلومتر دیگر فاصله وجود داشت.
محور عملیات در مرحله دوم، از ایستگاه حسینیه تا پنج کیلومتری زیر ایستگاه گرمدشت تعیین شد.
با آغاز بارندگی، نیروهای عراقی تصور کردند عملیات لغو شده و تانکهایشان را در مواضع خود ثابت نگه داشتند، اما نیروهای بسیجی ما با پیادهروی شبانه به مرز رسیدند و بار دیگر دشمن را به شدت غافلگیر کردند.
با رسیدن ما به مرز بینالمللی، عراق ناچار شد دو کیلومتر به داخل خاک خود عقبنشینی کند.
به این ترتیب، منطقهای به طول ۲۰ کیلومتر از ایستگاه حسینیه تا شمال شلمچه، دژ مرزی به تصرف نیروهای ما درآمد.
بسیجیان در پشت این دژ مستقر شدند.
اول وقت صبح روز هفدهم، نیروهای زرهی ما با تانک و نفربر حرکت کردند، اما با کانالی که عراق میان جاده اهواز - خرمشهر و دژ خود ما احداث کرده بود، مواجه شدند.
بسیاری از تانکهای دشمن هم در همین کانال گرفتار شده بودند و نتوانسته بودند عقبنشینی کنند.
ما نیز با استفاده از تجهیزات مهندسی، کانال را پر کردیم و حرکت به سمت دشت ادامه دادیم.
احمد متوسلیان
در روز هفدهم، در پشت دژ مرزی، شرایط سنگینی حاکم شد و عراق سه پاتک سنگین کرد.
در دومین پاتک، «احمد متوسلیان» از ناحیه زانو مجروح شد البته در آن پاتکها از میان فرماندهان هم شهید دادیم.
عراق که تصور میکرد با این سه پاتک بتواند مرز را بازپس گیرد، اما موفق نشد.
روز هجدهم اردیبهشت، عراق یگانهای جدیدی وارد میدان کرد، از جمله تیپ ۱۷ زرهی لشکر ۱۰، که در عملیات فتحالمبین سالم مانده بود، تیپ ۲۴ لشکر ۱۰، تیپ ۱۲ لشکر سوم و همچنین تیپ ۳۵ و ۴۳ لشکر ۹.
این نیروها در مقابل این ۲۰ کیلومتر از خط مرزی آرایش گرفتند و شدیدترین ضد حملهها، بهویژه در محور شلمچه، علیه ما آغاز شد.
آتش سنگین ارتش صدام
نیروهای زرهی عراق هم به میدان آمده بودند و آتشی آغاز شد که از ابتدای جنگ تا آن زمان بیسابقه بود حتی در چذابه هم چنین آتشی را تجربه نکرده بودیم.
این حجم آتش دشمن، از ساعت ۸ صبح تا ۵ عصر طول کشید، چه از نظر توپخانه، تانک و چه از لحاظ بمباران هوایی، به حدی شدید بود که حتی متوجه نشدیم اذان شد یا نشد، نمازمان چه شد، غذا به رزمندگان رسید یا نرسید.
این روز، یعنی ۱۸ اردیبهشت ۱۳۶۱، بهعنوان سختترین روز جنگ تا آن زمان در حافظهها باقی ماند که در پی آن عراق توانست ۵ کیلومتر از دژ مرزی را در محور شلمچه به سمت شمال بازپس بگیرد.
مقاومت نیروهای بسیجی در آن شرایط سخت که دیگر تانکهای دشمن از روی آنها عبور میکرد، ادامه داشت، اما تا ساعت ۵ یا ۶ عصر، همچنان تحت آتش شدید دشمن بودیم و فقط منتظر بودیم آفتاب غروب کند تا از حجم آتش کاسته شود.
بهطور مستمر نیروها مجروح میشدند و نفربرها آنها را به عقب منتقل میکردند.
امکان ارسال نیروی کمکی هم وجود نداشت و فقط هم با نفربر میشد تردد کرد، چون حجم آتش اجازه نمیداد.
با فرا رسیدن غروب، ضد حمله دشمن متوقف شد.
از جمله اقدامات موثر، حضور میدانی «حسن باقری» در خط مقدم بود که شخصاً فرماندهی را بر عهده گرفت.
«غلامعلی رشید» نیز یگانهای خود را در محور جنوب ساماندهی کرد تا از پیشروی دشمن جلوگیری کند.
حسن باقری روز قبل به «عباس جولایی» مسئول مهندسی قرارگاه نصر و «سید تقی رضوی» معروف به «سید محمدتقی رضوی» دستور داده بود که یک خاکریز از دژ خودی به سمت دژ دشمن احداث شود؛ فاصله تقریباً ۹۰۰ متر بود.
دستور داده شد که دو خاکریز موازی ساخته شود تا استتار لازم فراهم شود.
نکتهای جالب و ماندگار در این میان وجود داشت: عباس جولایی با حالت طنز گفت «برادر باقری، چقدر خاکریز بزنیم، تا حالا خیلی خاکریز زدهایم» باقری هم گفت «جای این همه حرف زدن اگر خاکریز زده بودی، حالا دور تا دور بصره را هم خاکریز زده بودی!»، اما بعد از شوخی به او گفته بود که «آیندگان برای دیدن این منطقه، این خاک، سر از پا نمیشناسند؛ اینجا زیارتگاه خواهد شد.»
شکستن کمر ارتش صدام به فرماندهی شهید «شهبازی»
وقتی باقری که فرماندهی همه محورها با او بود، وارد خط شد و وضعیت را بررسی کرد، به «محمود شهبازی» دستور داد از همان خاکریز دیروز با یک گردان به کمر سپاه دشمن ضربه بزند؛ چراکه دشمن توجهی به جناح خود نداشت و مستقیم پیشروی میکرد.
این حمله توسط فرمانده گردان تیپ محمد رسولالله (ص) انجام شد و موفق شد ضمن ضربه زدن به نیروهای دشمن و بستن دژ، سرهنگ «محمد رشید صدیق» فرمانده تیپ ۲۴ مکانیزه ارتش عراق را نیز اسیر کنند لذا عراق همانجا متوقف شد.
پس از غروب آفتاب، پشت همان دژ شلمچه، جلسهای با حضور آقایان «حسن باقری»، «مهدی زینالدین»، رئوفی، «محمدابراهیم همت»، «عبدالله نورانی»، «حسن طهرانی مقدم»، «محمود شهبازی»، بنده و جمعی از فرماندهان برگزار شد.
محمود شهبازی
باقری در آنجا جملهای تاریخی گفت: «خدا را شکر که بسیجیها توانستند ۱۵ کیلومتر از دژ را حفظ کنند.» او نگفت «عراق ۵ کیلومتر را گرفت»، بلکه با امیدواری به حفظ آن ۱۵ کیلومتر اشاره کرد و تاکید کرد که «فردا شب این ۵ کیلومتر را بازپس میگیریم.» این جملات در آن شرایط سنگین و سخت خیلی ارزشمند بود، مثلا ۵ تانک تحت نظارت مرا زده بودند و فرمانده گردانم شهید شده بود.
عقبنشینی فوری ارتش صدام
در شب نوزدهم اردیبهشت از ساعت ۱۲ شب تا ۶ صبح، لشکر ۵ مکانیزه عراق به فرماندهی «ماهر عبدالرشید محمد النصیری» و لشکر ۶ زرهی به فرماندهی سرلشکر «شاکر محمود» که از فرماندهان برجسته عراق بودند، از دروازههای اهواز عقبنشینی کردند و این مسیر را که ۶ روزه آمده بودند، طی ۶ ساعت به عقب برگشتند، بسیاری از نیروهای عراقی در سنگرها خواب مانده بودند، مهمات و تجهیزات خود را رها کرده بودند، تانکهای آسیبدیده را بهجا گذاشتند و بهصورت عجولانه منطقه را ترک کردند و به اندازه دو لشکر زاغه مهمات جا گذاشتند.
این مقاومت و اینکه ممکن است ما از منطقه «زید» تا «طلائیه» را بگیریم و راه عقب رفتن آنها را ببندیم، موجب وحشت در ارتش عراق شد.
ماهر عبدالرشید محمد النصیری
در نتیجه این موفقیت، قرارگاه قدس به فرماندهی «احمد غلامپور» و سرهنگ «سیروس لطفی» در منطقه طلائیه وارد عمل شدند و شمال خرمشهر و جنوب اهواز را بهطور کامل آزاد کردند و جاده باری ما باز شد.
در آن موقعیت ما یک جاده آسفالته در عقبه داشتیم و یک دشمن عقبنشینی کرده که راه پشتیبانی از نیروهایش بسته شده و ارتشش تنها در خرمشهر مانده بود.
تا پایان این مرحله از عملیات، یعنی روز ۱۹ اردیبهشت، تعداد اسرای عراقی به پنج هزار و ۱۴۰ نفر رسیده بود.
متوجه شدیم که عراق اقدام به استقرار لشکر ۷ پیاده در خرمشهر و لشکر ۱۱ پیاده هم که در خرمشهر بود و همچنین نیروهای زیادی به آن منطقه آورده شده بودند، از جمله تیپهای گارد مرزی، تیپهای سیاسی و نیروهای مخفی که به داخل خرمشهر منتقل شده و این شهر را بهخوبی مستحکم کرده بودند.
بنابراین، ورود به خرمشهر کار سادهای نبود.
بازپسگیری اراضی باقیمانده خرمشهر
شناساییهای ما با کمک قرارگاه نصر آغاز شد.
هدف ما این بود که از شلمچه عقبه دشمن را مسدود کنیم یعنی تا اروند پیش برویم تا راه تردد به خرمشهر بسته شده و بین خرمشهر و بصره فاصله بیفتد.
شناساییهای ما آغاز شد؛ این شناساییها در قرارگاه نصر که مسئول محور خرمشهر بود، انجام گرفت.
هدف این بود که از محور شلمچه، عقبه دشمن بسته شود؛ یعنی به اروندرود برسیم تا مسیر تردد به خرمشهر مسدود و فاصله میان بصره و خرمشهر ایجاد شود.
فاصله ما از نقطهای که مستقر بودیم تا بصره و خرمشهر از دو طرف، حدود ۱۲ کیلومتر بود و ما بین بصره و خرمشهر مستقر بودیم و تلاشمان این بود که برسیم به نهر «خیّن» و رود اروند؛ بنابراین تیپ کربلا به فرماندهی «مرتضی قربانی»، تیپ عاشورا به فرماندهی «علی شریعتی» و نیروهای رئوفی و حاج همت هم حضور داشتند و آماده عملیات شدند و در بیستویکم اردیبهشت، حملهای برای تصرف پنج کیلومتر باقیمانده از دژ توسط این چهار یگان انجام شد.
البته فاصله دژ ترمیم شد، اما پیشروی سمت شلمچه دیگر ممکن نبود.
علی شریعتی
هدف این بود که چهار یگان به سمت خرمشهر پیشروی کنند، اما عقبه دشمن در شلمچه حضور داشت و عملیات آزادسازی خرمشهر متوقف شد.
به روز ۲۲ اردیبهشت رسیده بودیم، نیروهای ما تحلیل رفته بودند.
اینهمه درگیری و صحنههای سنگین جنگ باعث شد گردانهای مردمی که عمدتاً داوطلب بودند، دچار آسیب شده بودند و استعداد نظامی ما در حال آب شدن بود، بسیاری از نیروها نیز از عملیات فتحالمبین مانده بودند و مأموریت سه ماههشان به پایان رسیده بود و قصد بازگشت داشتند.
در این شرایط بحرانی، از ۲۲ تا ۳۰ اردیبهشت، دورهای بسیار حساس برای ما به شمار میرفت.
خرمشهر بهشدت محافظت میشد و امکان ورود برای ما وجود نداشت.
ترفند ارتش صدام برای مقابله با ایران
فرماندهان هر روز جلسه برگزار میکردند، شناساییها انجام میشد، اما نفوذ به منطقه ممکن نبود.
عراق بهطور کامل نهر عرایض، جاده شلمچه و سایر مسیرها را بسته بود.
حتی با تخریب نخلستانهای منطقه برای دفاع زرهی نیز آماده میشد.
در یکی از این شبها، جلسهای طولانی با حضور تمام فرماندهان برگزار شد.
موضوع بحث، یافتن راهکاری برای عبور از موانع بود.
در پایان جلسه، برخی از فرماندهان به حضرت ابوالفضل (ع) متوسل شدند و از خداوند خواستند که راهی برای عبور باز شود.
در آن شب، «محمدحسن خداوردی» فرمانده سپاه در منطقه، شروع به قرائت روضه کرد.
ناگهان، حسن باقری برخاست و گفت: «خدایا!
اینها که اینجا هستند فرماندهان جنگند.
ما فرماندهان قرارگاهها و طراحان جنگ هستیم.
هر آنچه در توان داشتیم به کار گرفتیم، اما دیگر راهکاری نداریم.
خدایا!
خرمشهر را به امام ما، به شهدای ما و به ملت ما هدیه کن.
ما در تاریخ آینده ادعایی نخواهیم داشت.» این سخن بسیار تاثیرگذار بود.
شهید باقری مفصلتر صحبت کرد، اما مضمون سخن همین بود.
علیاصغر رنجبران
فردای آن شب، مسیر جدیدی شناسایی شد.
مسیری که در شناساییهای قبلی ناشناخته مانده بود.
البته باید معبری باز میشد که تیربار دشمن در آن مستقر بود.
برای این مأموریت، گردان ابوذر به فرماندهی «علیاصغر رنجبران» توسط حاج «ابراهیم همت» انتخاب شد.
نهایتاً این نیروها به سمت شلمچه حرکت کردند.
دوم خرداد و اول صبح سوم خرداد، نیروها به خین، همانجایی که مد نظر بود و سپس به اروندرود رسیدند.
با رسیدن نیروهای ما به اروند، عقبه دشمن بسته شد و دیگر در خرمشهر مقاومتی از سوی عراق شکل نگرفت.
ساعت ۶ صبح سوم خرداد نیروهای ما کنار خین بودند و خود «حسن باقری» آمد سرکشی کرد و رفت به بقیه جاها سرکشی کند.
از نهر «عرایض» عبور کرده و وارد گمرک شدیم.
اولین نفرات دشمن بدون شلیک حتی یک گلوله، با زیرپوش تسلیم شدند.
از ساعت ۶ تا حدود ۱۰ صبح، فقط اسیر میآمد.
چون عقبه بسته شده بود، برخی از نیروهای عراقی تلاش کردند از طریق رودخانه فرار کنند، اما بسیاری غرق شدند.
در مجموع، حدود ۱۴ هزار و ۵۰۰ نفر نیروی عراقی در خرمشهر حضور داشتند که بدون مقاومت تسلیم شدند.
این تسلیم آسان بهدلیل بسته شدن کامل مسیرهای پشتیبانی دشمن بود.
مجموعاً نیروهای شهید جهانآرا به ۵۰۰ نفر هم نمیرسید، اما حدود ۳۴ - ۳۵ روز ارتش صدام را در خرمشهر زمینگیر کرد.
در برابر دشمن ایستادگی کرد.
این در حالی بود که عراق با ۱۵ هزار نیروی سازمانیافته، شامل لشکر ۱۱، لشکر ۷، لشکر ۱۰، تیپ ۱۱۳، تیپ ۳۳ و سایر نیروهای مستقر در منطقه، به خرمشهر حمله کرده بود.
در این نبرد، بسیاری از نیروهای عراقی به اسارت درآمدند؛ از جمله سرهنگ «عدنان راضی» فرمانده گردانی که در ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ در جریان حمله اولیه به خرمشهر حضور داشت.
اعدام فرماندهان ارشد ارتش عراق توسط صدام
پس از آزادسازی خرمشهر، صدام اقدام مهمی انجام داد و آن، اعدام سرلشکر «عارف (صلاح) القاضی» فرمانده سپاه سوم عراق بود.
این فرمانده، پیشتر در عملیات نصر در تاریخ ۱۶ دی ۱۳۵۹ که در آن زمان فرمانده لشکر ۵ عراق بود و از سوی صدام نشان شجاعت دریافت کرده بود.
با وجود اینکه فردی توانمند و باتجربه در حوزه نظامی محسوب میشد و مسئولیت کل نیروهای منطقه خرمشهر شامل لشکرهای ۳، ۹، ۱۰ و ۱۱ را بر عهده داشت، صدام او را اعدام کرد.
سرلشکر «عارف (صلاح) القاضی»
فرد مهم دیگری که اعدام شد، سرتیپ «جواد اسعد شیتنه» فرمانده لشکر ۳ زرهی عراق بود.
او یک کُرد بود و پدرش از سران مهم قبایل کُرد بهشمار میرفت.
این اقدام صدام موجب نارضایتی شدید در میان کردها و بروز اعتراضاتی در کردستان شد به طوریکه برخی کردها از ارتش صدام فرار کردند، چرا که «جواد اسعد» فردی مؤثر و وفادار به فرماندهی ارتش عراق بود و کوتاهی نکرده بود، اما در برابر رزمندگان بسیجی ایران دوام نیاورد؛ لذا آزادسازی خرمشهر یک حماسه بزرگ بود.
در همان لحظه تاریخی که امام خمینی (ره) پیام مهم خود را صادر کردند، صدام نیز فرماندهان عالیرتبه خود را اعدام کرد.
بعدها صدام در مصاحبهای با مجله آلمانی معروف «اشترن» که در نسخهای از یک مجله اجتماعی آلمان منتشر شد، درباره این اعدامها مورد پرسش قرار گرفت.
خبرنگار پرسید: «آیا شما در پی شکست در خرمشهر ۳۰۰ نفر را اعدام کردید؟» و صدام در پاسخ گفت: «نه، فقط چند گروهبان بودند که قصور کرده بودند.» در حالی که در واقع، فرمانده سپاه سوم، فرمانده لشکر ۳ و سایر افسران عالیرتبه اعدام شده بودند.
پس از فتح خرمشهر، عراق در راهبرد دفاعی خود را تغییر داد.
اگرچه موضوع آن در حیطه بحث فعلی ما نیست، اما باید اشاره کرد که عراق پس از این شکست، دست به اقدامات مهمی زد.
اول اینکه، پس از اسارت گسترده نیروهایش، یگانهای خود را در شلمچه متمرکز کرد و سختترین پاتکها را در همان روزهای سوم تا پنجم انجام داد، اما موفق نشد خط دفاعی ما را در شلمچه بشکند.
بنده خود در صحنه این درگیریها حضور داشتم و شاهد بودم که دشمن علیرغم آمادگی کامل، نتوانست به موفقیتی دست یابد.
عوامل پیروزی ایران به اعتراف بعثیها
در ادامه، عراق تمام فرماندهان خود را گرد هم آورد تا دلایل شکست را بررسی کنند، چراکه طی ۹ ماه بسیار اسیر داده، ۱۵۰۰ تانک و نفربر از دست داده و در واقع کل منطقه خوزستان را در عمل از دست داده بود.
در این بررسیها، که اسناد آن بعدها منتشر شد، به چهار عامل اصلی اعتراف کردند.
اولین نکتهای که به آن اعتراف کردند قدرت نیروهای اطلاعات - عملیات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود، که ایران توانسته بود اطلاعات بسیار دقیقی از یگانها، مواضع، خطوط دفاعی و قرارگاههای و عقبه پشتیبانی آنان به دست آورد و بر اساس آن عملیاتهایی طراحی کند.
نهر عرایض
دومین اعترافشان این بود که ما از نیروی مردمی به نام بسیج شکست میخوریم.
نیروهایی که با روحیه ایثار، به عمق مواضع دشمن نفوذ میکردند و در راه شهادت میجنگیدند.
برای آنها، یا پیروزی معنا داشت یا شهادت؛ عقبنشینی در قاموسشان نبود.
سومین عاملی که معرفی کردند احداث خاکریز برای پشتیبانی از نیروهای بود که نقش بسزایی در پیشبرد اهداف ایرانیها داشت.
چهارمین عامل را هم نقش رهبری امام خمینی (ره) دانستند.
عراق دریافت که هم ارتش و هم سپاه، با جان و دل مطیع فرمان امام هستند و او را بهعنوان یک رهبر الهی میپذیرند.
این موضوع در انسجام و وحدت نیروهای ایرانی بسیار مؤثر بود.
در پی این نتیجهگیریها، عراق پس از شکست در خرمشهر، راهبرد خود را تغییر داد و در ۱۳ خرداد ۱۳۶۱، ارتشبد «عبدالجبار خلیل شنشل» رئیس ستاد ارتش عراق و وزیر جنگ این کشور، طی ابلاغیهای به همه یگانها دستور داد که خاکریزها در همه مناطق صاف شوند و اجازه ندهند ایرانیها در مناطق خاکریز بزنند.
از آن پس با ساخت مثلثیها، کانالها، خاکریزهای نونیشکل و سایر موانع پیچیده، خط دفاعی عراق تغییر یافت.
آزادسازی خرمشهر برای ملت ایران، یک اسطوره و اقدامی ملی بود؛ اقدامی متعلق به همه مردم.
اگر کسی بخواهد آن را به خود نسبت دهد، ظلم کرده است.
این پیروزی متعلق به شهدا، خانوادههای شهدا و ملت ایران است؛ چه آنها که حمایت مالی و معنوی کردند، چه آنها که فرزندانشان را روانه میدان ساختند.
بهراستی، همانگونه که شهید باقری، «خرمشهر را خدا به ملت ایران هدیه کرد.»