جوایز ادبی را چه کسانی اهدا میکنند؟
اگر دورههای مختلف جوایز معتبر ادبی کشور را مروری بکنیم، چه میبینیم؟ «شخصیت»ها را در «موقعیت» قضاوت میبینیم؟ یا «مهره»ها را در «خانه» تشویق و تنبیه سیاسی و اقتصادی؟

به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، محمدقائم خانی نویسنده و پژوهشگر حوزه ادبیات داستانی، در یادداشتی به موضوع جوایز ادبی و اهداکنندگان این جوایز پرداخته، که در ادامه میخوانید:
«کانت در نقد قوه حکم، به مسأله بنیادین داوری و نیز زیباییشناسی میپردازد.
متأسفانه ما در ایران به قرابت این دو توجه نداریم.
هرچند در نقد عقل محض و در نقد عقل عملی هم مسأله داوری هست، اما آن جا که داوری با تمام حیثیت خویش و با توجه به همه ابعاد حضور دارد، مفهوم اساسی امر زیبا مطرح میشود.
وقتی دانشمندی گزارهای را درست میداند و گزارهای را غلط میخواند، در واقع به نوعی داوری میان مجهولات مشغول است که در نتیجه آن داوری معلوم عیان میشود، اما این داوری با وجود فراگیر بودن، تک بعدی است.
و یا وقتی انسان در موقعیتی اخلاقی دست به کنشی ویژه میزند، باز هم به نوعی داوری دست یازیده اما توجه او به خود و عمل خویش است و همه چیز را در نسبت با عمل میبیند و به بیرون از دایره عمل توجه ندارد.
اما وقتی قاضی به داوری در قبال دیگری مشغول است، هم درگیر امر بینالاذهانی است و هم به موقعیت انسانها نظر دارد؛ همینجاست که داوری (در بالاترین سطح خود) قرابتی ویژه با امر زیبا پیدا میکند.
یکی از مصادیق اصلی قضاوت در دنیای جدید، جوایز هستند.
جوایز تخصصی به نوعی قضاوت نهادی در موضوع یا حوزهای خاص محسوب میشوند.
به همین دلیل، هرچند از نظر تخصصی انتخاب نفر (یا کار) برتر بیشتر به مسألهای شناختی تبدیل میشود، اما هنگام «برگزیدن» یک نفر از میان همه افراد درگیر در آن حوزه، پای امر عمومی که ابعاد متعدد انسانی دارد به میان کشیده میشود، بنابراین داوری به بالاترین سطح قضاوت کشانده میشود.
این سطح نهایی از داوری، اولاً کار عقل است و ثانیا متضمن نوعی زیباییشناسی هست.
بنابراین مثلاً اهدای نوبل فیزیک را نباید صرفا امری تخصصی دانست که با محاسبه قابل انجام است، بلکه در واقع عملی موقعیتمند و در نتیجه اخلاقی است (زیرا انتخاب بر اساس عمل افرادی خاص در بازهای خاص انجام میشود) و سپس، قضاوتی است که به قوه حکم برمیگردد و نسبتی با زیباییشناسی حاکم بر ذهن داوران دارد.
از این رو باید دانست که هر آن کسی که بینشی مستحکمتر در زیباییشناسی داشته باشد (به شرط تشابه افراد در امر تخصصی که البته هیچگاه واقعا پیش نمیآید)، میتواند میان جماعت داور، نقش مهمتری در برگزیدن نفر اصلی برای اهدای جایزه داشته باشد.
در جوایز هنری، زیباییشناسی از حد بینشی پوشیده فراتر میرود و وارد موضوع تخصصی جایزه میگردد.
در این جا وجود منظری زیباییشناسانه، نه یک پشتوانه قوی برای انتخاب درست، که یک ضرورت برای درک پدیدهای است که مورد قضاوت قرار میگیرد.
سوالی که اینجا پیش میآید این است که چند جایزه هنری در ایران با چنین نگاهی اهدا میشوند؟
چطور میتوان ادعا کرد نگاه زیباییشناسانه واحدی بر جایزهها حاکم است وقتی به صرف تغییر ترکیب انتخابکنندگان، همه هویت جایزه زیر و رو میشود؟
اینجاست که معلوم میشود انتخاب جایزهها نه بر اساس یک نگاه استوار و چکشخورده در هنر، که مبتنی بر درگیریهای افراد بر سر منافع کوتاهمدت فردی یا گروهی تعیین میشوند.
به عبارت دقیقتر، جوایز هنری ما هویتی هنری ندارند و صرفا در جریان معادلات انفرادی یا دستهای خارج از دایره هنر، به این و آن تعلق میگیرند.
البته ادعای نبود نگاه زیباییشناسانه در ایران، نشانه واضحتری هم دارد و آن نبود جریانات مستحکم نقد هنری است.
اگر منظری زیباییشناسانه در ایران (نه در ذهن یکی دو نفر بلکه در سطح کلان جامعه هنری) وجود میداشت، فضای نقد در ایران با هر باد موسمی شرقی یا غربی اینسو و آنسو نمیشد و مدهای هنری یا سیاسی، سرنوشت مکاتب مختلف نقد را در ایران مشخص نمیکردند.
وجود چنان نگاه یا منظری است که میتواند پای نقد را در ایران سفت کند و محملی برای انتخاب درست به وجود بیاورد، ولی باید توجه داشت که این مشکل با فرض برگزیدن یک نگاه زیباییشناسانه کامل هم برطرف نخواهد شد.
در صورت ایجاد چنین بینشی، حداکثر میتوان انتظار داشت که نقدهای خوبی بر آثار نوشته شود و موجبیت فربهتر شدن مقالهها را فراهم آورد.
از پیدا کردن نگاه زیباییشناسانه هنوز راه زیادی تا انتخاب افراد برگزیده هر دوره مانده است.
اینجا تازه پای تصمیم و عمل به میان میآید.
قضاوت تنها به بینش نیاز ندارد، بلکه خودِ آن، یک کنش موقعیتمند است که درون شبکهای از عوامل و در نسبت با جنبههای گوناگون انجام میگیرد.
هر هنری در هر دوره از زمان محدود، موقعیتی واقعی در جامعه و میان هنرمندانِ مشغول به آن جماعت دارد.
عدم درک موقعیت هنر در زمانه مخصوص داوری و و زمینهای که در آن بالیده، راه را برای رسیدن جایزه به افرادی بیلیاقت هموار میکند.
کسانی را بزرگ میکند که در واقع، چیز جدیدی برای دنیای هنر ندارند و افرادی را به حاشیه میراند که حرفهای مهمی دارند اما شنیده نمیشود.
جایزه اگر به درستی اهدا شود، لاجرم یک تصمیم آگاهانه و ارادی معطوف به موقعیت ویژهای که آن موضوع در آن قرار دارد خواهد بود، که میتواند امکانهای تازه ای ایجاد کند و البته فضایل بزرگی را هم برای نسلهای بعد زنده نگاه بدارد.
پس اگر اهدای هر جایزهای هنری، عملی باشد موقعیتمند با موضوعی (تخصصی) و معطوف به نگاهی زیباییشناسانه، در اساس خود موقعیتی دراماتیک است و کار داوران، با دقیقترین تعاریفِ این حوزه، عملی داستانی است.
و باید توجه داشت که عمل داستانی سر نمیزند مگر از «شخصیت».
پس اجرای یک جایزه هنری به صورت صحیح، نیازمند شخصیتهایی است که متخصص باشند و در موقعیت امروز جامعه، انتخابی رو به پیش داشته باشند.
این شخصیت است که صحنه عمل را که در بنیاد خویش«چیده شدنی» است، به صورتی خودبنیاد و اصیل «میسازد» و اجازه نمیدهد نهادهای قدرت و ثروت، آن را بازیچه اهداف غیرتخصصی خویش قرار دهند.
پس اگر از داوران جوایز هنری انتظار داریم که درکی از موقعیت دراماتیک کار خویش داشته باشند، سطح انتظار ما از جوایز ادبی در چه حد باید باشد؟
آنها که کارشان نوشتن از شخصیتها در موقعیتهای حساسِ کنش، بر اساس طرحی زیباییشناسانه است، چه قدر اجازه دارند که «چیدن» صحنه داوری را از موقعیت دراماتیک خود خالی کنند و به تصمیمگیرندگان سیاسی و اقتصادی بسپارند؟
اگر نویسندگان پاسدار موقعیت دراماتیک جوایز ادبی نباشند، چه انتظاری میتوان از دیگر هنرمندان و متخصصین رشتههای دیگر داشت؟
سوال بزرگ پیش روی ما این است که ببینیم چه تعداد از داوران جشنوارهها و جوایز ما، دارای «شخصیت» قضاوت هستند و بازیچه داوری نهادهای بیرونی ادبیات قرار نمیگیرند؟
چه بسا انسان سلیمالنفسی هیچ سفارشی از افراد بیرون از حوزه ادبیات نپذیرد، اما به دلیل عدم درک موقعیت دراماتیک اهدای جایزه، ناخودآگاه به صورت مهرهای در دستان نهاد دولت یا نهاد بازار (و نه لزوما دولتیان یا بازاریان) در آید؟
حالا بهتر میتوان ادبیات داستانی واقعی را شناخت، اگر سرنوشت جوایز ادبی را مطمح نظر مطالعه و تحقیق قرار دهیم.
مروری بکنیم دورههای مختلف جوایز معتبر ادبی کشور را؛ نه در بوق و کرنا و با سر و صدا، که پیش خودمان و درون حافظه ادبیمان.
چه میبینیم؟
«شخصیت»ها را در «موقعیت» قضاوت میبینیم؟
یا «مهره»ها را در «خانه» تشویق و تنبیه سیاسی و اقتصادی؟»
انتهای پیام/