فراموشی تاریخی گرسنگی در ایران؛مسئله غذا هیچگاه اولویت نداشته است
اصفهان- یک تاریخدان با اشاره به اسناد تاریخی کشور گفت: برخلاف کشورهای دیگر، غذا و گرسنگی در ایران نه در سیاست عمومی و نه در حافظه جمعی جای دارد.

به گزارش خبرنگار مهر، مسعود کثیری، عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان در نشست بررسی کتاب «امنیت غذایی در ایران» اثر ویلم فلور که امروز پنجشنبه در سازمان اسناد و کتابخانه ملی منطقه مرکزی (اصفهان) برگزار شد، با مروری بر ریشههای تاریخی ناامنی غذایی در ایران، گرسنگی را میراث ساختارهای اقتصادی، نظامات ناکارآمد مالکیت و مدیریت غلط منابع معرفی کرد.
پیام ویلم فلور برای نشست اصفهان
وی با اشاره به ارتباط ایمیلی خود با ویلم فلور، نویسنده کتاب، پیام وی را برای حاضران قرائت کرد: «مردم باید اهمیت و ضرورت اداره ارزاق را درک کنند.
پیش از ایجاد این اداره، گرسنگی همواره همراه بسیاری از ایرانیان بود.
تأسیس اداره ارزاق نخستین ابزار مؤثر دولتی برای کاهش بحران قحطی بود.
اگرچه این نهاد نتوانست گرسنگی را بهطور کامل از میان ببرد، اما موفق شد اثرات شدید آن را کاهش دهد.
تجربه آن، بعدها به مدیریت بحرانهای غذایی دولت ایران کمک کرد.
این واقعیت که امروز دیگر اداره ارزاق وجود ندارد، نشانگر پیشرفت ایران در مقابله با چالش مزمن گرسنگی است.»
مفاهیم بینالمللی امنیت غذایی و وضعیت امروز ایران
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان با تعریف مفهومی «امنیت غذایی» بر اساس تعاریف سازمان فائو اظهار کرد: «امنیت غذایی یعنی دسترسی همه افراد به غذای کافی، سالم و مغذی با توجه به ترجیحات غذاییشان برای داشتن یک زندگی فعال و سالم.
این مفهوم دارای چند بُعد است؛ دسترسی فیزیکی و اقتصادی به غذا، پایداری منابع غذایی، کیفیت و ایمنی غذا و تابآوری در برابر بحرانها.»
وی افزود: «اگر ملاک را تعاریف سازمان فائو قرار دهیم، ایران امروز فاقد امنیت غذایی است.
نوسانات شدید قیمتی، فقدان پایداری در تولید محصولات کشاورزی، نبود کیفیت و تنوع مناسب غذایی، و عدم آمادگی در برابر بحرانهایی مانند جنگ، از نشانههای نبود امنیت غذایی در ایران است.»
امنیت غذایی و هرم نیازهای انسانی
کثیری امنیت غذایی را نخستین سطح از هرم نیازهای مازلو دانست و گفت: «تا زمانی که نیازهای سطح اول مثل غذا و مسکن برآورده نشود، مفاهیم بالاتر مانند آموزش، خودباوری و توسعه انسانی بیمعناست.
امنیت غذایی تنها ضامن سلامت جسم نیست بلکه سلامت روان، آموزش، بهرهوری اقتصادی و انسجام اجتماعی را نیز تضمین میکند.»
وی افزود: «جامعهای که با گرسنگی دست و پنجه نرم میکند، جامعهای پویا و توسعهیافته نخواهد بود؛ همانطور که در پایان دوره قاجار جمعیت ایران حدود ۷ تا ۸ میلیون نفر بود و بسیاری از آنها به دلایل ساختاری و سلامت، از چرخه تولید خارج بودند.»
اقتصاد معیشتی و ریشههای قحطی در ایران
این تاریخ دان با اشاره به ساختار اقتصاد ایران در دوران قاجار گفت: «اقتصاد ایران تا پیش از دوره معاصر عمدتاً معیشتی و وابسته به کشاورزی بود.
یک روستایی ممکن بود در زادگاه خود به دنیا بیاید، زندگی کند و بمیرد بدون اینکه هرگز پا به شهر بگذارد.
نیازهایش را نیز خودش تأمین میکرد.»
وی با اشاره به تأثیر قراردادهایی مانند ترکمانچای، گلستان و عهدنامههای با انگلستان بر ورشکستگی تولید داخلی افزود: «تجارت عملاً از دست ایرانیها خارج شد و تنها افرادی که تابعیت خارجی داشتند، میتوانستند در تجارت مشارکت کنند.»
نقش جغرافیا و اقلیم در بحران غذایی
کثیری گفت: «ما در کشور خشکی زندگی میکنیم؛ کشوری که میانگین بارندگیاش کمتر از ۲۰۰ میلیمتر است.
در چنین شرایطی، منابع آب همیشه مسئله اصلی بودهاند.
برای همین سیستمهایی مثل قنات و آبیاری مصنوعی ساخته شد اما باز هم زمینهای زیادی بایر ماندهاند.
بنابراین مدیریت آب و خاک یک ضرورت تاریخی در ایران بوده است.»
ساختار مالکیت زمین؛ مانع توسعه کشاورزی
وی با نگاهی به نظام مالکیت زمین در ایران اظهار کرد: «در تاریخ ایران، مالکیت زمین غالباً یا در دست پادشاه و دربار بوده یا در اختیار خاندانهای مذهبی و اوقاف.
مردم عادی مالکیتی نداشتند، بلکه کارگر زمین بودند.
نبود مالکیت باعث بیتفاوتی به زمین، نبود بهرهوری و وابستگی کشاورز به ارباب شده است.»
عضو هیئت علمی گروه تاریخ دانشگاه اصفهان افزود: «وقتی زمین را میتوان با یک حکم حکومتی از کسی گرفت، کسی انگیزهای برای سرمایهگذاری روی آن ندارد.
این بیثباتی مالکیت در دورههای مختلف تکرار شده؛ از دوران ساسانیان و قیام مزدک تا دوران صفویه و قاجار.»