روایت یک حضور؛ وقتی شهید رئیسی به دل سیلاب زد+فیلم
در روزهایی که "مزداران" زیر آوار باران و گل ولای بود و چشم ها به آسمان و امدادگران دوخته شده بود، مردی از پایتخت برخاست و بی هیاهو دل به سیلاب زد؛ رئیس جمهوری که در اوج بحران، مردم را تنها نگذاشت و با چکمه و عبای گِلی، میان داغ دیدگان ایستاد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از استان تهران، تابستان 1401 بارشهای بیسابقه، روستای مزداران از توابع فیروزکوه را در خود فرو برد.
سیلی ویرانگر، جان 15 نفر را گرفت و خانهها و دلهایی را ویران کرد.
در بحبوحه بحران، محمد حیدریمنش، فرماندار وقت فیروزکوه، خود را از راهی کوهستانی به منطقه رساند، بیآنکه بداند قرار است چه دیداری شکل بگیرد.
آنچه پیش رو داشت، ملاقات با رئیسجمهور مردمیای بود که نه پشت میز که در صف اول میدان بحران ایستاده بود؛ شهید آیتالله سید ابراهیم رئیسی.
در آن روزهای تلخ تابستان، فیروزکوه گرفتار بارشهای سنگینی شد؛ بارانی که به تعبیر هواشناسان، مشابه آن در دو سده گذشته سابقه نداشت.
حاصل آن بارشها، سیلی سهمگین بود که جان 15 نفر از اهالی روستای مزداران را گرفت و خرابیها و خسارتهای زیادی برجای گذاشت.
محمد حیدریمنش، فرماندار وقت فیروزکوه، از آن روزها چنین روایت میکند: وقتی راهها بسته بود، از مسیر کوهستانی خودم را به روستا رساندم.
فضای روستا پر از نگرانی، اندوه و استیصال بود.
مردم، آسیبدیده و نگران، چشمانتظار امداد بودند.
همان روزهای ابتدایی که ما مشغول ساماندهی نیروهای امدادی و هماهنگی برای اسکان و تغذیه مردم بودیم، تماسی با من گرفته شد.
گفتند خودت را به نقطهای مشخص در نزدیکی روستا برسان.
هنوز نمیدانستم چه خبر است و چه کسی قرار است بیاید.
اما پیشتر از آن، حیدری منش در شبهای قبل، شاهد پیگیریهای تلفنی «شهید آیتالله رئیسی» بود: یادم هست شب قبل و شب حادثه، شهید رئیسی حتی در نیمهشب با استاندار تهران تماس میگرفت، از وزیر کشور، از معاون اول گزارش میخواست.
دائم در حال پیگیری وضعیت روستا و امدادرسانیها بود.
برای او، مردم اولویت مطلق بودند.
در نهایت، وقتی هلیکوپتر در محل مشخصشده فرود آمد، حیدریمنش با چهره آشنای رئیسجمهور وقت مواجه شد؛ رئیسجمهوری که بهجای نشستن در پایتخت، دل به سیلاب و گلولای زده بود.
در لحظه ورود، اولین سوال شهید رئیسی، درباره وضعیت مردم بود.
پرسید: به حادثهدیدهها رسیدگی شده؟
اسکانشان دادهاید؟
تغذیه چطور؟
بعد هم سریع به سمت مسجد روستا رفتیم؛ جایی که محل تجمع امدادگران و نیروهای عملیاتی بود.
در مسجد، فضا ملتهب بود؛ مردم داغدیده، ناراضی و مطالبهگر.
همه دنبال تسریع در امدادرسانی و پیدا شدن اجساد عزیزانشان بودند، اما آنچه بیش از همه در ذهن فرماندار وقت ماندگار شد، سخنان آرامشبخش شهید رئیسی بود: با اینکه فضا هیجانی و پرتنش بود، شهید رئیسی با متانت و صلابت، فضا را آرام کرد.
با مردم صادقانه صحبت کرد، دلشان را بهدست آورد و همانجا دستورات صریح و قاطعی صادر کرد.
او نه فقط برای نجات مردم آمده بود، بلکه آمده بود تا دلشان را هم نجات دهد.
حیدریمنش در پایان گفت: بسیاری فکر میکنند کارِ ما با اسکان و تغذیه تمام میشود، اما شهید رئیسی درست همانجا گفت: "کار تازه شروع شده.
باید کمک کنیم مردم زودتر به خانههایشان برگردند."
.
انتهای پیام/