سایکوپاتهای موفق در جامعه: جراحان بیاحساس یا مدیران قاطع؟ - تسنیم
روانپزشکان در قرن نوزدهم دریافتند برخی افراد با ظاهری جذاب و عادی، فاقد هرگونه حس اخلاقی یا همدردی هستند. تحقیقات نشان می دهد برخی از موفق ترین جراحان، سیاستمداران و مدیران، ویژگی های سایکوپاتیک دارند اما آن را در مسیر مثبت هدایت می کنند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از همدان، در اوایل قرن نوزدهم روانپزشکانی که با بیماران روانی کار میکردند متوجه شدند؛ برخی بیماران که در ظاهر طبیعی به نظر میرسیدند اما به هیچ گونه نظام اخلاقی و حقوق اجتماعی برای افراد دیگر پایبند نبودند.
در آن زمان و برای اولین بار اصطلاح سایکوپات(Psychopath) یا روان آزار توسط روانپزشک آمریکایی هروی کلکلی(Hervey.Milton Cleckley) که از پیشگامان روانپریشی یا روان رنجوری بود.
هروی اختلال سایکوپات را به فردی اشاره داشت که با وجود نداشتن علائم آشکار روان پریشی به شیوه ای مخرب رفتار میکند و میتواند در انزار عمومی فردی طبیعی و حتی جذاب و دوست داشتنی به نظر برسد اما نقاب یک اختلال روانی را پنهان کند.
سایکوپات یا روان ستیز افرادی هستند که دیگران را مورد آزار قرار میدهند بدون احساس همدردی و دلسوزی یا پشیمانی بعد از انجام کار اشتباه این افراد دروغگوهای ماهر و شکارچی های بیرحمی هستند که گاه حتی انگیزه آنها از آزار و فریب افراد قابل تشخیص نیست.
هروی در کتاب نقاب عاقل بودن با ظرافت توضیح میدهد که بر خلاف باور عموم سایکوپات قرار نیست همگی جنایتکاران بزرگ دیوانگان زنجیری و زندانیهای خطرناک باشند و بخش قابل توجهی از این افراد در جامعه زندگی میکنند و در ظاهر افرادی معقول و منطقی و حتی احتمالا دوست داشتنی و جذاب به نظر میرسند او در این کتاب نشانههای مهمی را برای این افراد برشمرد که از جمله آن رفتارهای تکانشی؛بی قیدی و عدم مسولیت پذیری؛فریب دادن دیگران و سوءاستفاده از آنهاواحساس بیش از حد ارزشمند بودن و نداشتن حس همدردی دلسوزی و پشیمانی بعد از انجام کار اشتباه میباشد.
محققان بین روان ستیزهای اولیه که منشأ آن عوامل ژنتیکی است و روان ستیزهای ثانویه که بدلیل عوامل محیطی دچار این ختلال میشوند تمایز قائل شدند در تحلیل اثرات محیطی بر شخصیت که اغلب با بررسی نقش خانواده آغاز میشود خانواده را به عنوان نخستین و بنیادیترین محیطی که فرد با آن مواجه میشود تاثیر چشمگیری بر ویژگیهای شخصیتی دارد الگوهای رفتاری والدین روشهای تربیتی میتواند بر نحوه شکلگیری باورها نگرشها و مهارتهای اجتماعی فرد اثر بگذارد افرادی که در خانواده پرتنش و ناکارآمد رشد میکنند میتوانند مشکلاتی مثل اضطراب پرخاشگری یا ناامنی و خصومت را در خود بارور کنند.
همچنین در هنگام ورود افراد به جامعه شرایط اجتماعی و اقتصادی آموزشی و فرهنگی محدودیتها و ضعفهای محیطی میتواند در مشکلاتی همچون استرس مزمن؛کاهش انگیزه؛ایجاد الگوهای رفتاری ناسالم؛احساس خشم مداوم عدم اعتماد به نفس در برخورد با چالشها به دنبال داشته باشد و فرد را به سمت ناهنجاریهای شخصیتی سوق دهد و زمینه ساز روان ستیزههای ثانویه فراهم شود.
همچنین در کتاب حکمت سایکوپات ها(The Wisdom Of Psychopaths) نوشته کوین داتون سایکوپات ها هیولاهای بی احساس و موجودات بیرحمی هستند که در تاریکی ذهنشان هیچ نشانی از همدردی پیدا نمیشود داتون آنها را شکارچی هایی با هوش و منفعت طلب میداند و اظهار میکند سایکوپات نه یک ناهنجاری که یک نیروی بالقوه در نظر میگیرد نیرویی که اگر مهار بشود میتواند افراد را به موفقیت برساند و البته اگر مهار نشود افراد را به پرتگاه سقوط معیارهای اخلاقی میبرد و به گفته ایشان اختلال شخصیت سایکوپات یک پدیده صفر صدی نیست بلکه یک پدیده طیفی است.
او معتقد است در اکثر انسانها ویژگیهای سایکوپاتیک وجود دارد و البته تعداد افرادی که صدرد صد سایکوپت هستند یا اصلا سایکوپت نیستند خیلی کم است این افراد تنها در زندان و دادگاه نیستند بلکه برخی در عرصه سیاست و حوزه اقتصاد ورزشکاران حرفهای رهبران موفق در میدانهای جنگ جراحان چیره دست در اتاق جراحی و دادگاه ها وجود دارند و بسته به موقعیتی که قرار میگیرند یا در چه مسیری به کار گرفته شوند نشان داده میشود و همان خونسردی و بی تفاوتی و عدم همدردی که یک قاتل زنجیرهای را در مسیر جنایت نگه میدارد.
این ویژگیها میتواند به یک پزشک جراح قدرت بدهد تا در حساسترین لحظهها تیغ جراحی را بدون لرزش در دست بگیرد و یا به یک فرمانده جنگی یاری دهد تا در بحبوحه نبرد بدون تردید تصمیمات موفق جنگی بگیرد یا یک مدیر کمپانی جرات تصمیمات قاطع و قوانین غیرقابل انعطاف اداری بگیرد پس اینکه سایکوپات را شر مطلق بدانیم یا بتوان این ویژگی را کنترل کرد و به موفقیت رسید وجود دارد در مورد سایکوپات های موفق طی آزمایشی که انجام شد از افسران ارشد مدیران موفق و سیاستمداران بزرگ متوجه شد که چه بسا این ویژگی درافراد موفق هم دیده میشوند و بهترین جراحان در موقعیتهای استرسزا میتوانند با تمرکز بهتری بر اوضاع بهترین نتیجه را بگیرند.مثال پرکاربرد سایکوپات مفیدو موفق جراح چیره دست و کاریزماتیک و باهوشی است که قرار بود یک بیمار را جراحی کند این جراحی یکی از نواحی حساس و حیاتی در مغز بیمار بود که کوچکترین خطایی مرگ بیمار را بدنبال داشت.
این بیمار خیلی مضطرب بود و از پرستاران و کادر درمان بیمارستان راجع به ماهیت عمل سوالاتی میپرسید و پرستاران جهت همدردی پاسخ واضح به او نمیدادن تا نگران نشود و بتواند با امیدواری آماده رفتن به اتاق عمل شود تا اینکه جراح دقایقی قبل عمل وارد اتاق بیمار میشود سلام میکند و میگوید این جراحی حساسی هست و ممکن است جان خود را از دست بدهید او این حرف ها را بدون پلک زدن و بدون هیچ حس همدردی به بیمار میزند و از اتاق خارج میشود و آماده جراحی میشود جراحی با دقت کامل و تمرکز بالا انجام میشود و نتیجه موفقیت آمیز رقم میخورد از این جراح به عنوان یک نمونه سایکوپات موفق یاد میشود و گفته میشود چنین افردی در موقعیتهای حساس میتوانند تمرکز خود را حفظ کنند و بهترین نتیجه را بگیرند چون دچار احساس گناه و استرس و ترس نمیشوند حتی زمانی که میداند کوچکترین اشتباه از طرف او میتواند منجر به مرگ میشود چون گرفتار استرس همدردی و دلسوزی نیست از بالا ترین سطح تمرکز و خونسردی وارد میشود و این ویژگیها بیرحمانه کمک میکند که در مسیر موفقیت قرار بگیرد.
در دیدگاه رایج سایکوپاتیک را تهدید ی برای جامعه میدانند اما داتون پرده از این راز برمیدارد و اظهار میکند سایکوپات در دو شکل موفق و مخرب جلوه میکند و سایکوپات مفید با میزان کنترل فارغ از احساسهای ترحم و همدردی و فشار روانی میتوانند تصمیمات منطقی بگیرند و چون ذهنشان از ویژگی اخلاقی تهی است در دام دلسوزی و نگرانی های بیجا نمیشود و ویژگی سایکوپات در افراد یک ابزار بالقوه است که اگر در مسیر درست قرار بگیرد میتواند نسبت به افراد دیگر مفید باشد.
و در مورد سایکوپات مفید یا موفق مدیری را در نظر بگیرید که میتواند بدون دلسوزی و همدردی بنابر مصلحت یک شرکت افراد خاصی را که در پیشبرد و موفقیت شرکت موثر نیستند اخراج کند و مدیریت قاطع داشته باشد اما سایکوپات مخرب اخلاق مدار نیستند و هیچ کنترلی روی هیجانات مخرب خود ندارند هیچ مرزی برای اعمال خود قائل نیستند و همیشه به فکر سوء استفاده هستند و بی هیچ تردیدی مرگ میلیونها افراد را قم میزنند هیتلر یا هکرها و کلاهبردارهای مجازی(ابر کلاهبردار وال استریت)که از میلیونها افراد کلاهبرداری کردند و برده ویژگی های مخرب روانی خود هستند نمونه ای از این دست هستند.
پس سایکوپات ها نه شر مطلق و نه خیر مطلق میتواند سازنده باشد و هم مخرب و ویرانگر و طبق این نظریه داتون همه ما درجات سایکوپاتی را در خود داریم و طیفی هست نه لزوما صفر و نه 100 و بستگی دارد به اینکه چقدر میتوانیم این ویژگی را کنترل کنیم.
سایکوپاتها یا روان آزارها یتوانند به شدت برای افراد جامعه خطرناک باشند و برعکس دیدگاه عموم میتوانند افرادی جذاب و قابل تحسین باشند پس تشخیص چنین افرادی در اطراف ما آسان نیست.
در پایان برخی ویژگی های این افراد را بازگو میکنم.
1 _مخالفت با قوانین و مقررات ارزشهای اخلاقی برای آنها اهمیتی ندارد 17 درصد از جمعیت افراد در زندانهای آمریکا افراد سایکوپات هستند آنها غیر قابل اعتماد بودن و بی مسولیتی از خود بروز میدهند.
2_ در زندگی نرمال بازیگر حرفهای هستند و کاریزماتیک و جذاب هستند و طوری رفتار میکنند که نشان میدهد آدمهای مورد اعتمادی هستند و همین که به آنها اعتماد میکنید شروع به رفتارهای سمی میکنند و واقعیت امر را تغییر میدهند تا قدرت بیشتری داشته باشند و تصمیمات زیادی برای مثبت نشان دادن خود بروز میدهند.
3 _طیف احساسات محدودی دارند.
از نظر روانشناسان در افراد 5 احساس اصلی وجود دارد ترس؛ شادی ؛غم؛خشم؛نفرت و شدت و فراوانی این احساس ها در افراد متفاوت است اما در سایکوپاتها ترس و غم خیلی تجربه نمیشود و سه احساس خشم و نفرت و به ندرت شادی را تجربه میکنند افراد سایکوپات همچنین در تشخیص ترس در چهره افراد دیگر ناتوان هستند و بواسطه نداشتن ترس مشهور هستند.
ث
آمیگدال بخشی از مغز است که احساس ترس به آن مربوط میشود و در این افراد کوچکتر است.
4 _بیعاطفه و سنگدل هستند در اسکنهای مغزی(E.P.T) هم نشان داده شده در کورتکس پیش پیشانی فعالیت کمی دیده میشود و از انجاییکه که کورتکس پیشانی یشرفتهترین قسمت مغز است و مسول احساس همدردی یادگیری از تجربیات و اشتباهات گذشته اصول اخلاق انسانی است و با توجه به اینکه در این افراد در بخش پیش پیشانی ماده خاکستری کمتری دارند و این بخش در درک احساسات دیگران نقش کلیدی دارد سایکوپاتها عاطفه و همدردی خیلی کمی تجربه میکنند و بدون احساس گناه به کارهای خود ادامه میدهند گاها شدیدترین آسیبهای روانی را به افراد دیگر وارد میکنند و با سنگدلی افراد را مورد آزار قرار میدهند.
5 _در این افراد میل به هیجان بالاست و برای کاهش حس بی حوصلگی و ایجاد تنوع ممکن است گاهی واکنش تکانشی داشته باشند و به یکباره از کار استعفا بدهند بدون اینکه به عواقب و پیامد آن فکر کنند و این بیفکری و تکانشگری به خود و اطرافیان آسیب میرساند.
6 _قلدری برای افراد و انواع خشونت و آزار به افراد دیگر بدون هیچ احساس گناهی
و پس از اثبات جرم و در زمان دستگیری با داستان سرایی و دروغ ها و مظلوم نمایی های اغواکننده خود را قربانی نشان میدهند.
و به خاطر شکست ها و بدشانسی ها بقیه را مقصر میدانند و احساس میکنند و در فکر انتقام هستند.
7-خودشیفتگی و خود برتربینی دارند و خودشان را برتر و بهتر از بقیه میدانند و اعمال آنها را توجیهی است برای ارضا حس خودشیفتگی درمانگرانی که با اینگونه افراد کار میکنند بارها از رجزخوانی و تعریفات غیرواقع بینانه این بیماران از خودشان گزارش میدهند و همچنین ویژگی خودمحوری مرضی و ناتوانی در عشق ورزیدن جز معیارهای تشخیصی این اختلال محسوب میشود چیزی که در برخی منابع به عنوان سبک زندگی انگلی ذکر میشود.
8_با دروغگویی بیمارگونه خود را مهربان نشان میدهند آنها روابط کوتاه مدت و شرکای جنسی زیادی دارند و چون نیاز به هیجان و اعمال ریسکی دارند خود را در روابط متعدد وارد و بدون تعهد از آن خارج میشوندخود را فردی مهربان نشان داده و به محض گرفتن اعتماد دیگران رفتارهای سمی و آسیب های روانی غیرقابل جبران از خود بروز میدهند.
صفورا غفوری آثار
روانشناس بالینی و روان درمانگر اختلالات شخصیتی
انتهای پیام/