خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 31 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

هپکو از بحران به شکوفایی؛بررسی اقدامات شهید رئیسی - تسنیم

تسنیم | استان‌ها | چهارشنبه، 31 اردیبهشت 1404 - 10:31
در میزگرد تخصصی نقش شهید آیت الله سید ابراهیم رئیسی در احیای هپکو تاکیدشد: اقدامات شهید رئیسی دربازسازی این غول صنعتی باعث شد هپکو از بحران به شکوفایی برسد.
شركت،رئيسي،هپكو،توليد،واقعاً،قوه،شهيد،وضعيت،موضوع،حضور،روز،كش ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اراک، شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی، از شخصیت‌های برجسته کشور ماست که در طول دوران مسئولیت‌های مختلف خود در قوه قضائیه و قوه مجریه، تأثیرات قابل‌توجهی در احیای صنایع کشور به ویژه شرکت‌هایی مانند هپکو گذاشت، شرکت هپکو، که به عنوان یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان ماشین‌آلات سنگین و تجهیزات راهسازی در ایران شناخته می‌شود، در سال‌های گذشته با بحران‌های مالی، مدیریتی و ساختاری زیادی مواجه شد.
اما حضور شهید رئیسی در مسیر احیای این شرکت، نقطه عطفی در تاریخ آن بود.
در دوران ریاست شهید رئیسی بر قوه قضائیه، وی توجه ویژه‌ای به مسائل اقتصادی و صنعتی کشور داشت و پیگیری‌های قضائی برای مبارزه با فساد و رسیدگی به مشکلات بزرگ‌ترین شرکت‌های صنعتی کشور را در دستور کار قرار داد.
یکی از اقداماتی که در این دوران در خصوص هپکو انجام شد، رسیدگی به پرونده‌های مالی پیچیده این شرکت و همچنین بررسی وضعیت مالکیت و بدهی‌های معوق آن بود.
شهید رئیسی با استفاده از ظرفیت‌های قوه قضائیه، توانست با شفاف‌سازی وضعیت مالی هپکو و انجام اقدامات قضائی به موقع، از فروپاشی بیشتر این شرکت جلوگیری کند.
او همچنین از توانمندی‌های نهادهای قانونی برای احیای ساختار مالی و مدیریتی هپکو استفاده کرد و با تمرکز بر شفافیت و مبارزه با فساد، فضای مناسب‌تری را برای بهبود وضعیت شرکت فراهم ساخت.
پس از انتخاب شهید رئیسی به ریاست قوه مجریه در سال 1400، وی با استفاده از تجربیات حقوقی و مدیریتی خود در قوه قضائیه، اقداماتی جدی در راستای حمایت از تولید داخلی و صنایع کشور انجام داد.
در دوران ریاست جمهوری وی، احیای هپکو و مشابه آن‌ها به عنوان یکی از اولویت‌های اقتصادی کشور قرار گرفت.
یکی از اقداماتی که در این دوران انجام شد، تلاش برای بهبود شرایط مالی هپکو و رفع موانع تولید بود.
شهید رئیسی با بازنگری در سیاست‌های اقتصادی کشور، به ویژه در حوزه صنعت و تولید، توانست راهکارهایی برای کاهش وابستگی به واردات و تقویت تولید داخلی پیدا کند.
در این مسیر، احیای هپکو به عنوان یکی از نمادهای صنعت کشور، در اولویت قرار گرفت.
دولت تحت رهبری او، با اعطای تسهیلات مالی و تسهیل شرایط کسب‌وکار، به احیای این شرکت کمک کرد و در نتیجه هپکو توانست به تدریج به روند تولید بازگردد.
در مجموع، اقدامات شهید رئیسی در قوه قضائیه و قوه مجریه باعث شد تا هپکو از بحران‌های اقتصادی و مدیریتی خود رهایی یابد و به عنوان یکی از برندهای معتبر صنعتی ایران در حوزه ماشین‌آلات سنگین، به تولید و صادرات ادامه دهد.
حمایت‌های شهید رئیسی از صنایع داخلی، از جمله هپکو، نه تنها موجب حفظ اشتغال در این شرکت شد، بلکه تأثیرات مثبت آن در سایر صنایع مشابه نیز مشهود بود.
شهید رئیسی با رویکرد عدالت‌خواهانه و پیگیری‌های مستمر، توانست مسیری را برای احیای صنایع داخلی ایران، از جمله هپکو، هموار سازد.
این اقدامات نه تنها در راستای حمایت از تولید ملی و اقتصاد کشور قرار داشت، بلکه به عنوان نمونه‌ای از عزم و اراده وی برای مقابله با مشکلات اقتصادی و ساختاری کشور مورد توجه قرار گرفت.
خبرگزاری تسنیم استان مرکزی در سالگرد شهادت شهیدجمهور و شهدای خدمت در میزگردی تخصصی با حضور "سیدامیرمرناصری" فعال کارگری، "محمد قهیه‌ای" فعال کارگری و "میثم هکی منفر" عضو شورا و فعال کارگری شرکت هپکو به بررسی ابعاد مختلف نقش شهید رئیسی در احیای هپکو و اتفاقاتی که براین غول بزرگ تولید ماشین آلات معدنی و راه‌سازی گذشته و نقش شهید جمهور برای عبور هپکو از این تنگناها پرداخته است که مشروح آن در زیر می‌آید:
تسنیم: از وقتی که در اختیار خبرگزاری تسنیم قرار داده اید کمال تشکر را داریم، در ابتدای بحث لطفا روایتی از قبل و بعد از روند خصوصی سازی و وضعیت هپکو بفرمایید؟
میرناصری:قبل از دوران خصوصی‌سازی، می‌توان وضعیت شرکت هپکو را به دو بخش تقسیم کرد، قبل از خصوصی‌سازی و بعد از خصوصی‌سازی.
شرکت هپکو پیش از واگذاری، یکی از بهترین شرکت‌های صنعتی و مادر تخصصی کشور بود و همواره در هر زمینه‌ای جزو اولین‌ها و پیشروان صنعت محسوب می‌شد.
در حوزه تولید محصولات جدید و به‌روز، همیشه پیشگام بودیم.
در دهه 80، بیش از 17 محصول راه‌سازی را طراحی، تولید و به ثبت رساندیم.
در پروژه‌های صنعتی همواره زبانزد بودیم.
نقطه عطف و شاهکار شرکت، پروژه سرن بود که تمامی دوستان از جزئیات آن مطلع‌اند.
به‌صورت خلاصه، باید عرض کنم که یکی از حساس‌ترین قطعات بزرگ‌ترین آزمایشگاه هسته‌ای جهان، در دهه 80، در شرکت هپکو ساخته شد.
در حوزه پروژه‌ها، به‌ویژه پروژه‌های ماشین‌آلاتی، پیشرفت‌های قابل توجهی داشتیم.
به عنوان مثال، در سال 1383، هم‌زمان با شرکت ولوو سوئد که محصول جدیدی را تولید می‌کرد، همان محصول در ایران و توسط شرکت هپکو نیز تولید شد.
نکته جالب این‌که آن محصول در خود شرکت ولوو در سوئد امتیاز کنترل کیفی 850 را کسب کرد، اما همین محصول در ایران و در شرکت هپکو، امتیاز 930 گرفت.
این موضوع باعث تعجب شرکت ولوو شد که چگونه محصول تولیدشده تحت لیسانس آن‌ها در ایران، امتیاز کیفی بالاتری نسبت به تولید کشور مبدا کسب کرده است.
شرکت هپکو با چنین توانمندی و ظرفیتی فعالیت می‌کرد.
نیروی انسانی متخصص شامل بهترین مهندسان و کارگران در خطوط تولید، اعم از جوشکاری، ماشین‌کاری، مونتاژ و...
در اختیار شرکت بود.
ماشین‌آلات و تجهیزات تولید نیز کاملاً به‌روز بودند.
در سال 1386 که شرکت به بخش خصوصی واگذار شد، بیش از 2500 نفر پرسنل داشتیم و تولید سالیانه بیش از 2000 دستگاه بود.
در همان سال 1385، جشن تولید 2000 دستگاه برگزار شد.
این موارد، تنها شمه‌ای از وضعیت شرکت در دوران پیش از خصوصی‌سازی بود.
اما پس از خصوصی‌سازی، سرعت افول شرکت به‌قدری شدید و تند بود که همه متوجه آن شدند و همین موضوع توجه سیاسیون و رسانه‌ها را به خود جلب کرد.
به‌طوری‌که در همان سال اول پس از واگذاری، تولید شرکت ناگهان به نصف کاهش یافت و به حدود 1200 دستگاه رسید.
این روند در سال‌های بعد نیز ادامه یافت تا جایی‌که طی یک دوره سه‌ساله، تولید شرکت به صفر دستگاه رسید و دیگر خبری از پروژه‌ها نبود.
نیروی انسانی نیز به‌تدریج پراکنده شد؛ برخی بازنشسته شدند و بسیاری به‌دلیل بیکاری ترک کار کردند.
در مجموع، دوران بسیار سخت و تاریکی بود که حدود 13 سال ادامه یافت.
این شرایط به‌دلیل واگذاری شرکت به دو سهام‌دار نااهل رقم خورد.
هر دو سهام‌دار اولی و دومی فاقد اهلیت بودند و مدیریت ناکارآمد آن‌ها باعث شد تولید کاملاً متوقف شود و امید از دل کارگران رخت بربندد.
قهیه‌ای: تا قبل از زمانی‌که آیت‌الله رئیسی در دوران مسئولیت خود در قوه قضاییه به مسئله هپکو ورود کردند، وضعیت شرکت بسیار بحرانی بود.
نبود کار، پرداخت‌نشدن حقوق و اعتراضات کارگری در اوج بود.
رسانه‌های خارجی بسیار بیشتر از رسانه‌های داخلی به این موضوع می‌پرداختند.
شرایط اقتصادی بسیار بد بود؛ اگر اشتباه نکنم، حدود هفت ماه حقوق پرداخت نشد.
از چهار ماه آن مطمئن هستم.
این وضعیت اصلاً برای خانواده‌ها مناسب نبود و بحران‌های روانی فراوانی ایجاد شده بود.
مشکلات بسیاری برای پرسنل به‌وجود آمد.
شاید باور نکنید، ولی در یکی از جلسات عنوان کردم که دو نفر از همکاران‌مان، نزدیک به دو سال در بیمارستان روانی بستری بودند.
بنده هنوز قاب این پرونده‌ها را برنداشته‌ام؛ چون از این دست موارد زیاد بود.
آمار طلاق بسیار وحشتناک بود.
هیچ چیزی بدتر از آن نیست که کارگر از روی شرمندگی، از نگاه زن و فرزندش خجالت بکشد.
این برای کارگران و پرسنل بسیار سنگین بود.
نمی‌دانستیم انتهای این داستان چه می‌شود.
شرایط بسیار بدی بود.
چند بار در وضعیت‌هایی قرار گرفتیم که حتی نمی‌دانستیم پایان کار چیست.
امیدی به بهبود نداشتیم و این برایمان به حالت عادی تبدیل شده بود.
تمام وزرا مجلسیان و حتی رئیس مجل آمده بودند.
نمی‌توان گفت که مسئولان دوره‌های قبل حضور نداشتند.
همه آمدند، ولی فقط نگاه کردند و عبور کردند.
بدتر از همه این بود که کارگر، به‌خاطر شرمندگی از زن و فرزندش، بخواهد خودش را حلق‌آویز کند.
مردی که کودک بیمار دارد، اما توان خرید دارو برای فرزندش را ندارد.
امیدوارم که هیچ کارگری هیچ‌گاه در چنین وضعیت روانی قرار نگیرد و آن را تجربه نکند.
اما از همه چیز بدتر، نبود هیچ نقطه امیدی و نبود هیچ تولیدی بود.
شخصاً همیشه احساس می‌کردم که از دره‌ای پرت شده‌ایم.
دره‌ای که تاریکی مطلق بود و نمی‌دانستیم چه زمانی به زمین می‌خوریم.
هر لحظه می‌مردیم و زنده می‌شدیم؛ متأسفانه، پیگیری از سوی کارگران هم نتیجه‌ای نداشت.
شرایط، واقعاً تیره، تلخ و تاریک بود.
بسیاری از نخبگانی که در شرکت ما فعالیت می‌کردند، به دلیل شرایط نامطلوب، شرکت را ترک کردند.
این مسئله باعث شد که تولید شرکت به‌شدت کاهش پیدا کند، به‌طوری که حجم تولید حتی به کمتر از نصف رسید.
در مقاطعی، تولید فقط در حد ساخت پنج دستگاه غلطک یا حتی سه دستگاه غلطک انجام می‌شد.
همچنین محصولاتی مانند گریدر که از محصولات اصلی ما و کاملاً تولید داخل بود، متأسفانه تولیدشان به یکی دو دستگاه در سال محدود شد.
این کاهش تولید مستقیم بر فروش محصولات تأثیر گذاشت و به تبع آن، پرداخت حقوق پرسنل نیز به تعویق افتاد.
این وضعیت نه‌تنها مسائل اقتصادی، بلکه آسیب‌های اجتماعی فراوانی هم به دنبال داشت.
زمانی رسید که تولید عملاً از بین رفته بود، و این بحران به خانواده‌ها هم کشیده شد؛ آمار طلاق افزایش یافت، و در خانواده‌ها به‌خصوص در تأمین نیازهای اولیه فرزندان، ناتوانی ایجاد شد.
وقتی حقوقی در کار نباشد، طبیعی است که پدر یا مادر نتوانند خواسته‌های ساده فرزندشان را برآورده کنند، و همین امر تنش‌های خانوادگی زیادی ایجاد کرد.
در آن زمان، هیچ حمایتی از سوی سهامداران یا دولت صورت نگرفت.
نه سهامدار، و نه هیچ نهاد دولتی، در جهت رفع مشکلات وارد عمل نشدند.
دلیل اصلی این بی‌تفاوتی هم این بود که شرکت تحت مالکیت یک سازمان خصوصی قرار داشت.
متأسفانه آن سازمان خصوصی نیز تنها به دنبال سهام و منافع مالی خود بود و دغدغه‌ای نسبت به وضعیت شرکت و کارکنانش نداشت.
هکی منفرد: در آن دوران، نه تنها تولید نداشتیم، بلکه با انبوهی از مشکلات اقتصادی، اجتماعی و مدیریتی مواجه بودیم که فشار سنگینی بر پرسنل و خانواده‌های آن‌ها وارد می‌کرد.
در آن زمان، وقتی به اتفاقات شرکت نگاه می‌کردم، این سؤال برایم مطرح بود که آینده شرکت چه خواهد شد.
در همان دوران، وجود سهام‌دارانی که می‌توان آن‌ها را نااهل نامید، باعث شد که هرگونه بارقه امید از دل کارگران برداشته شود.
چون سهام‌دار به‌دنبال کسب سود است، نه تولید.
متأسفانه، همین موضوع سبب شد که حقوق پرسنل به‌صورت شدید عقب بیفتد.
همان‌گونه که همکاران نیز اشاره کردند، این موضوع باعث ایجاد مشکلات فراوانی در خانواده‌ها شد.
این وضعیت متأسفانه طی چند سال گذشته به‌صورت مداوم ادامه داشت.
تسنیم: لطفا قدری درخصوص ورود آیت الله رئیسی به مسئله هپکو و نتیجه این ورود و حل مشکلات این شرکت بفرمایید؟
میرناصری:اعتراضات روزبه‌روز گسترده‌تر می‌شد و به تبع آن، مسئولان مختلف کشوری برای رسیدگی به موضوع و به‌اصطلاح خودشان، حل مشکل یا آرام‌سازی فضا، به منطقه می‌آمدند.
ما از نیت واقعی آن‌ها مطلع نبودیم، اما با توجه به حجم و پیچیدگی موضوع، ممکن بود واقعاً قصد حل مشکل را داشته باشند.
با این حال، کلاف ماجرا آن‌قدر درهم‌تنیده و گسترده بود که وقتی می‌رفتند، حتی نگاهی به پشت سرشان نمی‌انداختند.
ما از هر طریقی برای پیگیری موضوع تلاش می‌کردیم.
در همان دوره‌ای که آقای رئیسی ریاست قوه قضاییه را برعهده داشتند، به واسطه‌ی همان اعتراضات و حوادثی که پیش آمد، به ویژه در روز تلخ 29 شهریور، که درگیری‌هایی رخ داد و تعدادی از پرسنل شرکت مورد ضرب‌وشتم قرار گرفتند برخی به بیمارستان منتقل شدند و دچار آسیب‌هایی مانند شکستگی دست و کمر شدند حدود 40 نفر از نیروهای ما بازداشت و روانه زندان شدند.
آن روز حادثه تلخی بود، اما شاید حکم خیری داشت که ما را به مسیری متفاوت هدایت کرد.
پیش از آن هیچ‌گاه به ذهنمان خطور نکرده بود که لازم است موضوع را با قوه قضاییه در میان بگذاریم، چرا که تصور می‌کردیم این مسئله صرفاً مرتبط با دولت است.
اما پس از بازداشت بچه‌ها و ناامیدی از سایر نهادها، نهایتاً تصمیم گرفتیم به قوه قضاییه مراجعه کنیم.
دوستان ما در بسیج دانشجویی تهران، که در جریان اعتراضات و مسائل مربوطه بودند، برای ما جلسه‌ای را با قوه قضاییه هماهنگ کردند.
در مرحله نخست، با کارشناسان قوه جلسه داشتیم و مستندات لازم را ارائه کردیم.
مدتی بعد، خودشان با ما تماس گرفتند و اعلام کردند جلسه‌ای با شخص آقای رئیسی برگزار خواهد شد.
ما اصلاً تصور نمی‌کردیم ایشان مستقیماً در جلسه حضور پیدا کنند، اما وقتی به جلسه رفتیم، دیدیم که خود ایشان حاضرند.
در اینجا باید به نکته‌ای بازگردم.
در دوران کرونا و در روز دانشجو، مقرر شده بود رئیس‌جمهور وقت، در دانشگاه تهران سخنرانی داشته باشند.
اما اعلام شد که به‌جای ایشان، رئیس قوه قضاییه خواهد آمد.
به ما گفته شد که تنها پنج دقیقه فرصت برای صحبت خواهیم داشت.
وقتی به دانشگاه رفتیم، موضوع اصلی ما دیگر مشکلات شرکت هپکو نبود، بلکه گرفتاری‌های پرسنلی بود که به‌خاطر پیگیری حقوقشان، گرفتار قانون شده بودند.
از نظر ما، قانون به اشتباه افراد مظلوم را به‌جای ظالمان بازداشت کرده بود و برای آن‌ها پرونده‌های سنگین سیاسی تشکیل شده بود.
هدف و تمرکز اصلی ما، آزادی پرسنل زندانی بود.
کارخانه در اولویت دوم قرار داشت.
خوشبختانه در آن جلسه حدود 7 تا 8 دقیقه فرصت صحبت با آقای رئیسی به ما داده شد.
نامه‌ای هم از قبل تهیه کرده بودیم که به ایشان تحویل دادیم.
ایشان ابراز ناراحتی کردند و گفتند از موضوع بی‌اطلاع بوده‌اند.
بلافاصله دستور برگزاری جلسه‌ای دیگر را صادر کردند.
پس از آن مجدداً به تهران رفتیم.
در مرحله اول، بچه‌ها با قید وثیقه آزاد شدند.
دو تا سه ماه بعد، تمام 40 نفر بدون استثنا و با وجود اتهامات سیاسی سنگین، به لطف خدا تبرئه شدند.
«میرناصری» فعال کارگری هپکو می‌گوید: هنگامی که استاندار جدید برای استان مرکزی معرفی شد، قبل از ورود به استانداری، مستقیماً به هپکو آمد، جمله‌ای که ایشان بیان کردند، این بود: «آقای رئیسی به من گفته‌اند اول باید به کارخانه بروی.» ایشان از کارخانه بازدید کردند، صحبت‌ها را شنیدند و گزارشی جامع برای آقای رئیسی تهیه کردند...
مدتی خبری خاصی نبود، اما همچنان مشکلات هپکو پابرجا بود.
ابتدا تصور کردیم آقای رئیسی صرفاً در حوزه اختیارات خود، یعنی قوه قضاییه، توانسته‌اند اقدامی انجام دهند.
اما نزدیک به روز کارگر بود که اعلام شد به دلیل شرایط کرونا، رئیس‌جمهور برنامه دیدار ندارد.
آقای رئیسی اعلام کردند که حاضرند در قوه قضاییه میزبان کارگران باشند.
جلسه‌ای خصوصی ترتیب داده شد.
آقای رنجبر(از فعالان کارگری هپکو که اکنون بازنشسته شده است) و بنده در این جلسه به‌عنوان نمایندگان کارگران حضور یافتیم.
ایشان در جریان جلسه جمله‌ای گفتند که برای ما عجیب بود؛ گفتند به من گزارش داده بودند که مشکلات حل شده‌اند.
همان‌جا متوجه شدیم که گزارش‌های نادرستی به ایشان ارائه شده است.
ایشان بلافاصله دستور برگزاری جلسه‌ای دیگر را صادر کردند که کمتر از یک هفته بعد برگزار شد.
این جلسه نیز کاملاً خصوصی بود و مسئولان استان، از جمله استاندار، معاونان، رئیس کارخانه و معاون وزیر صمت نیز حضور داشتند.
جلسه در ماه رمضان برگزار شد و با وجود تعطیلی، تأکید شد که باید تکلیف مشخص شود.
بحث و گفت‌وگوها صورت گرفت و نکته جالب این بود که مرتباً نظر ما را به‌عنوان نمایندگان کارگران جویا می‌شدند.
سرانجام به جمع‌بندی مشخصی رسیدیم و قرار شد واگذاری‌ای صورت گیرد.
این اتفاق افتاد و در واقع از همان نقطه، روند رفع مشکلات آغاز شد.
با روی کار آمدن دولت سیزدهم و انتخاب آقای رئیسی به عنوان رئیس‌جمهور در سال 1400، ما همچنان با مسائلی نظیر واردات و عدم حمایت از تولید داخلی مواجه بودیم.
آقای رئیسی معاون وزیر صمت را به اراک اعزام کردند و هنگامی که استاندار جدید برای استان مرکزی معرفی شد، قبل از ورود به استانداری، مستقیماً به هپکو آمد، جمله‌ای که ایشان بیان کردند، این بود: «آقای رئیسی به من گفته‌اند اول باید به کارخانه بروی.» ایشان از کارخانه بازدید کردند، صحبت‌ها را شنیدند و گزارشی جامع برای آقای رئیسی تهیه کردند.
در ادامه، معاون وزیر صمت نیز به استان اعزام شد و دو مصوبه مهم صادر شد.
طبق این مصوبات، اعلام شد که کالاهایی که در هپکو تولید می‌شوند، نباید وارد شوند و همچنین مصرف‌کنندگان داخلی مانند ادارات راه و شهرداری‌ها باید از محصولات داخلی استفاده کنند.
این تصمیمات موجب شد سفارش‌ها به‌صورت چشمگیری افزایش یابد و خوشبختانه تولید نیز در این سال‌ها روزبه‌روز بیشتر شد.
سفارشات افزایش یافت و تا امروز که در خدمت شما هستم، این روند ادامه یافته است.
قهیه‌ای: در دوران گذشته و زمانی که اعتراضات کارگری آغاز شد، واقعاً هیچ شناختی از آقای رئیسی نداشتیم و حتی امیدی هم به حل مشکل توسط هیچ مسئولی نداشتیم.
بین خودمان هم که صحبت می‌کردیم، در دور اولی که ایشان کاندیدا شده بودند، برخی می‌گفتند به او رأی بدهید.
اما من خودم جزو آن دسته‌ای بودم که در بین فامیل، اصلاً امیدی به هیچ‌یک از مسئولین نداشتم.
بیشتر امید ما به لطف خداوند بود.
بعضی وقت‌ها با دوستان، از جمله سید میرناصری و دیگران، صحبت می‌کردیم.
آن‌ها که سابقه حضور در جبهه‌ها را داشتند، وقتی از آقای رئیسی و دیدارهایشان با او می‌گفتند، باز هم ما امیدی نداشتیم.
برخی از دوستان حزب‌اللهی‌تر و سالم‌تر از ما بودند که می‌گفتند این فرد با دیگران فرق دارد، اما ما واقعاً هیچ تفاوتی میان مسئولان نمی‌دیدیم و باور نداشتیم که کسی بتواند گره‌ای از کار ما باز کند.
واقعیت این بود که وضعیت بسیار وخیم و تلخ بود و حتی تصور اینکه شخصی مثل رئیس قوه قضاییه بتواند کاری از پیش ببرد برای ما غیرقابل باور بود.
ادبیات آن زمان ما این بود که «همه آمده‌اند، همه رفته‌اند، اما هیچ‌کس نتوانسته کاری بکند»، حالا رئیس قوه قضاییه آمده، آن هم یک روحانی طلبه، چطور ممکن است او کاری بکند؟
ما کارگران، واقعاً خودمان را در برابر تمام مسئولین کشور تنها و مظلوم می‌دیدیم.
هیچ‌وقت فکر نمی‌کردم، صادقانه عرض می‌کنم، که آقایی به نام رئیسی بیاید و پای کار بایستد، اما خدا را شکر، درباره کسی که اصلاً تصور نمی‌کردیم، حمایت صادقانه و کاملی را از ما شاهد بودیم.
من خودم آدم خیلی حزب‌اللهی نیستم، اما تا امروز نشده جایی درباره عملکرد فوق‌العاده این فرد صحبت نکنم.
مهم‌تر از همه، ادامه یافتن این مسیر و ماندگار شدن اقدامات انجام شده است.
اینکه جوان‌ها بیایند سر کار، برای ما افتخار بزرگی است.
خوشبختانه در همین دو سال اخیر، حدود 500 نفر نیروی جدید در شرکت جذب شده‌اند و شرکت بعد از 15 سال به سوددهی رسیده است.
همیشه وقتی دوستان قدیمی شرکت از من می‌پرسند اوضاع چطور است، با صداقت می‌گویم اوضاعمان خیلی خوب است.
اما باور نمی‌کردیم که روزی برسد که بتوانیم حتی یک سال، بدون دغدغه و منظم، حقوقمان را دریافت کنیم.
اینکه ببینیم قطعات و کانتینرهای خارجی وارد می‌شود.
شاید نیروهای جدید شرکت متوجه اهمیت این موضوع نباشند، اما برای ما که سال‌ها در این شرایط بودیم، دیدن حتی یک ردیف کانتینر باعث می‌شود جمعی از ما اشک بریزیم و بغض گلوی‌مان را بگیرد.
چون در تصورمان نمی‌گنجید که روزی دوباره بتوانیم تولید کنیم، حقوق بگیریم، و زندگی‌مان سروسامان بگیرد.
برای ما مهم بود که آبرویمان برگردد.
حالا هر وقت سر سفره غذا می‌نشینم، همسر و فرزندانم در کنارم هستند و حالشان خوب است.
بدون اغراق عرض می‌کنم، حرمت ما در خانه و خانواده برگشته و از همه چیز مهم‌تر، دیگر خجالت زن و بچه‌مان را نمی‌کشیم.
و این حس، با هیچ چیزی قابل قیاس نیست؛ ما همه مدیون شهید رئیسی هستیم که مسیر را برایمان باز کرد.
هر روایت دیگری غیر از آنچه ما می‌گوییم، قطعاً روایت ناقص یا نادرستی خواهد بود.
ما از آن دسته بودیم که برای نخستین بار به‌خاطر اعتراضات قدم پیش گذاشتیم.
البته همکاران زیادی هم بودند که ما را همراهی کردند، و برخی دیگر نیز در حال حاضر در میان ما نیستند.
ذهنم یاری نمی‌کند همه اسامی را ذکر کنم، اما مطمئناً ما بهترین راویان آنچه بر شرکت و ما گذشته، هستیم؛ همیشه می‌گویم: خدا رحمتش کند.
هکی منفرد: زمانی که فردی آن‌قدر دغدغه‌مند است که در نخستین روز انتصاب استاندار، بلافاصله پیگیر وضعیت شرکت هپکو می‌شود، این امر بیانگر میزان حساسیت و اهمیت موضوع برای ایشان است.
ایشان در این زمینه پیگیری‌های مستمری داشتند و یقین دارم در بسیاری از جلسات هیئت دولت و سایر نشست‌های مرتبط با ساختار حاکمیت، این موضوع را مطرح کردند.
همین پیگیری‌ها موجب شد که امروز، پس از حدود پنج سال، شاهد بازگشت شرکت به مسیر تولید و رونق باشیم.
خدا را شکر، این رونق تولید اکنون به‌وضوح قابل مشاهده است.
می‌توان گفت آغاز این تحول با اقدامات آقای دکتر رئیسی رقم خورد.
بنا بر اطلاعاتی که بنده در شورای شرکت در اختیار دارم، حدود 530 نفر نیروی جدید جذب شده‌اند، در حالی‌که تقریباً 450 نفر از کارکنان در این مدت بازنشسته شده‌اند.
خوشبختانه، بازنشستگان در دو سال پایانی خدمت خود، از حقوق نسبتاً مناسبی برخوردار شدند که این امر به بهبود وضعیت معیشتی و روانی خانواده‌هایشان کمک شایانی کرده است.
می‌توان گفت آقای رئیسی یادگاری ارزشمند برای خانواده‌های کارگران شرکت هپکو به‌جا گذاشتند.
اگر با نگاهی مثبت به این وقایع بنگریم، شاید دعای خیر ایشان پشت این تحولات بوده و این برکت‌ها نتیجه همان نگاه دغدغه‌مند است.
قبل توضیح درباره سفر باید مواردی را بگویم، در طول این چند سال، دو مدیرعامل و دو هیئت‌مدیره در شرکت تغییر کرده‌اند.
خاطرم هست که امید، واقعاً سرمایه‌ای ارزشمند است.
یک‌بار، یکی از مدیران عامل، پس از تحقق موفقیتی کم‌نظیر، که حتی در شرکت‌های بزرگ اروپایی نیز نادر است، سجده شکر به‌جا آورد.
او گفت: پس از 15 سال، در اوج تحریم‌ها، نوسانات ارزی، چالش‌های اقتصادی و تورم، موفق شدم قطعه‌ای را وارد و خط تولید ماشین‌آلات راه‌سازی به‌ویژه غلطک را مجدداً راه‌اندازی کنم.
این دستگاه‌ها حقیقتاً تولید داخل هستند و نمی‌توان ادعا کرد که 80 تا 90 درصد آن‌ها داخلی نیستند.
این موفقیت‌ها امیدی تازه در دل خانواده هپکو دمیده است، نکته قابل‌توجه دیگر آن است که جذب این 500 نیروی جدید، فضایی مشابه یک شهر کوچک را در درون شرکت ایجاد کرده است.
بی‌تردید، برخی از این افراد مجرد هستند؛ مانند ما که 20 سال پیش وارد شرکت شدیم.
دوره سربازی را پشت‌سر گذاشته بودیم، تحصیلات دانشگاهی داشتیم و سپس وارد بازار کار شدیم.
اکنون نیز این نیروهای جوان با دریافتی نسبتاً مناسب، که شاید با دعای خیر آقای رئیسی، هرچند با تأخیر، ولی در حال پرداخت است، می‌توانند پس‌انداز کنند، ازدواج نمایند و خانواده تشکیل دهند.
این امر موجب گسترش خانواده هپکو خواهد شد.
«هکی منفرد» فعال کارگری و عضو شورای کارگری هپکو می‌گوید: می‌توان گفت آغاز این تحول با اقدامات آقای دکتر رئیسی رقم خورد.
بنا بر اطلاعاتی که بنده در شورای شرکت در اختیار دارم، حدود 530 نفر نیروی جدید جذب شده‌اند، در حالی‌که تقریباً 450 نفر از کارکنان در این مدت بازنشسته شده‌اند.
خوشبختانه، بازنشستگان در دو سال پایانی خدمت خود، از حقوق نسبتاً مناسبی برخوردار شدند که این امر به بهبود وضعیت معیشتی و روانی خانواده‌هایشان کمک شایانی کرده است...
می‌توان گفت آقای رئیسی یادگاری ارزشمند برای خانواده‌های کارگران شرکت هپکو به‌جا گذاشتند...
در آینده‌ای نزدیک، امیدواریم بتوانیم آنچه را که آقای رئیسی به‌عنوان امانت به ما سپردند، یعنی شرکت هپکو، حفظ و حراست کنیم.
شاید در برهه‌ای از زمان، اقدامات ما موجب شد که صدایمان را به گوش همه برسانیم و فریاد بزنیم: این شرکت در حال از دست رفتن است؛ شرکتی که متعلق به شهر، استان و کشور ماست.
آقای رئیسی و تیم ایشان این صدا را شنیدند و این شنیدن و اقدام متعاقب آن، گامی بسیار ارزشمند و بزرگ بود.
خدا را شاکریم که امسال احتمال تولید حدود 1000 دستگاه در شرکت وجود دارد.
اگر حمایت‌های جهادی در حوزه‌های مرتبط ادامه یابد، شرکت هپکو که اگر معیار را 100 در نظر بگیریم، در سال‌های اخیر در نقطه منفی 50 قرار داشت، می‌تواند به نقطه مثبت 50 برسد.
آقای رئیسی این شرکت را از منفی 50 به مثبت 50 رساندند؛ اقدامی که بسترساز ساختن آینده‌ای روشن برای فرزندان ما، شرکت و کشور خواهد بود.
یاد و خاطره ایشان همواره در ذهن‌ها زنده خواهد ماند.
تسنیم: بیاییم به ورود آیت الله رئیسی و برگشت هپکو به دوران شکوفایی و بعد هم سفر شهیدجمهور به استان مرکزی و بازدید از هپکو، در این باره توضیح می دهید؟
و نحوه استقبال کارگران هپکو با بنرهای "رئیسی مرسی" و "رئیسی سپاس" که در جریان سفر به سرعت هم در رسانه ها و فضای مجازی وایرال شد می فرمایید؟
میرناصری: سفر استانی بود و وضعیت شرکت هپکو نیز در آن زمان مطلوب شده بود.
همه کارکنان شرکت مشتاق بودند فردی که موجب این حال خوب شده است، از دستاوردهای خود بازدید کند.
این حق طبیعی هر فردی است.
همانند دفعات پیش، از هر راه ممکن تلاش کردیم که آقای رئیسی به شرکت بیایند.
در هر مکانی که حضور پیدا می‌کرد، گفته می‌شد: صبح زود، مثلاً ساعت پنج وارد اراک می‌شوند و تا ساعت 10 شب با برنامه‌های متعدد و گروه‌های همراه درگیر خواهند بود.
عنوان می‌کردند که امکان دیدار وجود ندارد.
ما بارها و بارها اصرار کردیم و گفتیم: «آقا، به خدا، فقط یک ربع...
فقط یک دقیقه» اما هرچه بیشتر پیگیری می‌کردیم، احساس ناامیدی بیشتری در دل‌هایمان شکل می‌گرفت.
این حس به تدریج به یک واقعیت تلخ تبدیل شده بود.
تا آنجا که به خاطر دارم، حتی تا شب جمعه‌ای که قرار بود فردای آن آقای رئیسی به اراک سفر کنند، هیچ نشانه‌ای از تمهیدات امنیتی ویژه در شرکت مشاهده نشد.
ما تجربه داشتیم؛ حتی برای حضور یک نماینده مجلس، از سه روز پیش تیم‌های امنیتی به شرکت می‌آمدند، بررسی‌های امنیتی انجام می‌شد، سگ‌های زنده‌یاب، دستگاه‌های مین‌یاب و سایر تجهیزات بررسی فعال می‌شدند.
به‌یاد دارم زمانی که رئیس مجلس قصد حضور در شرکت را داشت، از سه روز قبل شرکت تعطیل شده بود.
خلاصه در مورد سفر ایشان، فضای خاصی در هپکو حاکم بود.
همه منتظر آمدن رئیس‌جمهور بودند.
اگرچه سفر استانی ایشان برنامه‌ریزی شده بود، اما حضور در هپکو قطعی به نظر نمی‌رسید.
بسیاری از دوستان تلاش کردند که این حضور محقق شود.
حتی تا شب قبل از سفر، هیچ نشانه‌ای از حضور تیم امنیتی یا اطلاعاتی در اطراف شرکت نبود و این موجب ناامیدی ما شد.
در حالی که برای سفر سایر مسئولین، تیم‌های امنیتی، سگ‌های زنده‌یاب و بررسی‌های مختلف انجام می‌شد، اما این بار خبری نبود.
تصمیم گرفتیم دست به کار شویم.
با تجربه‌هایی که از مسیرهای ورود مسئولین داشتیم، حدس زدیم که بلوار مقابل شرکت می‌تواند مسیر عبور رئیس‌جمهور باشد.
گفتیم اگر او نمی‌آید، حداقل یک تشکر از راه دور انجام دهیم.
ابتدا می‌خواستیم بنری با متن کلیشه‌ای نصب کنیم؛ اما با خلاقیتی که یکی از دوستان داشت، جمله‌ی «رئیسی، مرسی!» را پیشنهاد داد.
جمله‌ای کوتاه، پرمعنا و تاثیرگذار.
شبانه با بچه‌های پای‌کار، ساعت یک بامداد، بنر را آماده و در محل نصب کردیم.
احساس رضایت داشتیم که حداقل کاری انجام داده‌ایم تا صدای‌مان به ایشان برسد.
صبح روز بعد، شنیدیم که وزرای مختلف به سازمان‌های زیرمجموعه خود رفته‌اند تا مشکلات مردم را بشنوند.
ما نیز به همراه آقای رنجبر به تامین اجتماعی رفتیم تا مسائل شرکت را مطرح کنیم.
همان زمان بود که از بچه‌های کارخانه آذراب خبر رسید که رئیس‌جمهور وارد شرکت شده است.
ما با سرعت خود را رساندیم و همان‌طور که حدس می‌زدیم، ورود ایشان با حدود 30 خودرو انجام شد.
موفق شدیم در بدو ورود با ایشان دیدار کنیم.
با همان لحن آرام و تواضع همیشگی‌اش گفت که این خواست خدا بوده، من کاری نکرده‌ام.
از آن بازدید، چند دستور مهم صادر شد و اتفاقات خوبی برای شرکت رقم خورد.
قهیه‌ای(مبدع بنرهای رئیسی سپاس و رئیسی مرسی): در این مسیر، ما تجربه‌هایی هم کسب کردیم.
مثلاً اینکه شعارهای کوتاه‌تر، تاثیرگذاری بیشتری دارند.
همان تجربه را در طراحی بنر هم به کار گرفتیم.
به‌جای جملات طولانی و غیرقابل‌خواندن، تنها نوشتیم: «رئیس، مرسی!» و این همان چیزی بود که دیده شد.
حتی اگر بعضی از دوستان ابتدا ما را به تمسخر گرفتند، اما خوشبختانه با ایمان به کار خود، آن را انجام دادیم.
یادم نمی‌رود که دست تنها بودم، اما باور داشتم که باید دیده شویم.
با دوستانم تماس گرفتم و پیچ‌ها را با هم بستیم و خوشبختانه تا ساعت یک بعدازظهر مشغول کار شدیم.
بنرهای بزرگی نیز نصب کردیم؛ به ابعاد چهار در هفت متر.
در این‌گونه امور مهارت داشتیم و دقیقاً می‌دانستیم باید چه کاری انجام دهیم.
بنرها را نصب کردیم.
اما پس از پایان کار، با حسی از ناامیدی به خانه بازگشتم و خوابیدم.
صبح روز بعد، ساعت حدود هشت بود.
انگیزه نداشتیم و احساس شکست می‌کردیم.
ناگهان یکی از همکاران تماس گرفت و گفت: آقای رئیسی داخل کارخانه است و دارد می‌آید!
با سرعت راه افتادیم و از مسیرهای میان‌بر وارد کارخانه شدیم.
از ماشین پیاده شدم و دیدم که واقعاً آقای رئیسی آمده است!
باورم نمی‌شد.
پیش از آن مسئولان زیادی را دیده بودیم که می‌آمدند و می‌رفتند، اما این فرد واقعاً خاکی بود.
خودم شخصاً با ایشان صحبت نکردم، اما از نزدیک دیدم که چقدر ساده، بی‌تکلف و مردمی رفتار می‌کند.
هیچ‌گاه نگاه از بالا به پایین نداشت؛ به‌گونه‌ای نبود که بگوید: من رئیس‌جمهورم، شما کارگر هستید.
اصلاً چنین فاصله‌ای را قائل نمی‌شد.
تقریباً یک ماهی بود که در رسانه‌های کشور از ما صحبت می‌شد.
همیشه به بچه‌ها می‌گویم که خدا ما را دوست دارد.
حضور آقای رئیسی نیز بخشی از همان محبت الهی بود که نصیب بچه‌های ما شد.
نمی‌دانم دعای چه کسی بود، اما خدا ما را دوست دارد.
برخی تصور می‌کنند که ما برای این دیدار سناریویی دقیق و برنامه‌ریزی‌شده داشتیم، اما واقعیت این است که بسیاری از اتفاق‌ها به‌صورت فی‌البداهه و بر اساس خلاقیت بچه‌ها رخ داد.
حتی همان لحظه‌ای که ایشان می‌خواست سوار خودرو شود، با دوستان نشستیم و در همان زمان تصمیم گرفتیم بنر «رئیسی، مرسی» را به نمایش بگذاریم.
وقتی هم که قصد خروج داشت، بچه‌ها با شعار «رئیسی، دوستت داریم» ایشان را بدرقه کردند.
هکی منفرد: این اتفاق برای ما بسیار ارزشمند و پربرکت بود.
خود مسئولان کشوری نیز انتظار نداشتند که چنین ارتباطی با ما برقرار شود.
واقعاً باید خدا را بابت این دیدار شکر کنیم.
روز قبلش یکی از دوستان از واحد مدیریت گفت که ممکن است آقای رئیسی بیاید، اما هیچ چیز قطعی نبود.
حتی درخصوص شعارهایی مانند «رئیسی، مرسی» هم هیچ هماهنگی قبلی با ما نشده بود و شب قبل از حضورشان تازه متوجه شدیم که امکان دارد بیایند.
ما پیش‌تر نامه‌ای تنظیم کرده بودیم و آن را به مدیریت داده بودیم تا در صورتی‌که آقای رئیسی تشریف نیاوردند، دست ایشان برسد.
در آن نامه، تمامی مشکلات شرکت، ازجمله مسائل مربوط به تولید، مسائل کشوری، مسائل ارزی و سایر موارد را مطرح کرده بودیم.
در پایان نامه نیز از ایشان بسیار قدردانی کرده بودیم.
همه بچه‌های کارخانه، آقای رئیسی را به‌نوعی پدر معنوی شرکت می‌دانستند.
فارغ از مسائل تولید، از نظر روحی و معنوی، ایشان برای ما جایگاه والایی داشت.
صبح روز حضورشان، من هنوز اطلاع نداشتم.
اما به‌محض اطلاع، سریع رفتم و نسخه‌ای از آن نامه را آماده کردم.
آن را مهر زدم و تحویل دادم.
در نهایت، یکی از اعضای شورای کارگری نامه را به آقای رئیسی تقدیم کرد.
از دور دیدم که چقدر راحت با کارگران دست می‌داد و با آنان صحبت می‌کرد.
رفتار بسیار ساده و صمیمی داشت.
تعداد زیادی از همکارانم آن روز در کارخانه بودند.
چون حضور ایشان کاملاً سرزده بود، ما هیچ آمادگی قبلی نداشتیم.
با این حال، ایشان با همه کارگران ارتباط صمیمانه‌ای برقرار کرد.
این حضور برای من بسیار تأثیرگذار بود و هنوز هم در ذهنم باقی مانده است.
پس از حادثه‌ای که برای ایشان پیش آمد، آن سادگی و خاکی بودن‌شان برایم پررنگ‌تر شد.
واقعاً ناراحتم از اینکه فردی به این اندازه مردمی، که این‌چنین برای کشور و شرکت ما زحمت کشید، از دست رفت.
تسنیم: بپردازیم به اعلام خبر شهادت آیت الله رئیسی و روزهای بعد از آن، بفرمایید خبر را چطور شنیدید و اولین فکر شما بعد شهید جمهورمان چه بود؟
میرناصری: بعدازظهر همان روز به خانه برگشتم.
تلویزیون را روشن کردم.
ابتدا زیرنویس خبری آمد؛ ولی دقیق نگفتند که حادثه سقوط بالگرد بوده.
کم‌کم مشخص شد که سانحه‌ای جدی برای ایشان رخ داده است.
من زمانی متوجه ماجرا شدم که اعلام شد برای بالگرد حامل رئیس‌جمهور اتفاقی افتاده است.
سریع اینترنت را روشن کردم و شروع به جست‌وجو نمودم تا ببینم دقیقاً چه اتفاقی رخ داده.
مشخص شد حادثه‌ای پیش آمده اما کسی نمی‌دانست چه شده.
آن وضعیتِ در ابهام را هرگز فراموش نمی‌کنم.
تا ساعت سه صبح پای تلویزیون نشسته بودم.
هیچ‌وقت یادم نمی‌آید این‌قدر طولانی به تلویزیون خیره مانده باشم.
شام نخوردم.
فقط به خودم امید می‌دادم که خبری برسد مبنی بر این‌که ایشان پیدا شده‌اند و حالشان خوب است.
تمام آن شب فقط به دنبال چنین خبری بودم.
مدام در اینترنت، این‌طرف و آن‌طرف جست‌وجو می‌کردم.
نهایتاً خوابم برد.
صبح که بیدار شدم و به سرویس آمدم، در مسیر از رادیو خبر پخش شد.
همان‌جا در سرویس گریه‌ام گرفت.
به کارخانه که رسیدم، دیدم هرکسی که پیاده می‌شود، حال و هوایی عجیب دارد.
چون مجموعه هپکو با آقای رئیسی واقعاً گره خورده بود، این اتفاق برای همه غیرقابل باور بود.
هیچ روزی من بچه‌ها را این‌چنین ندیده بودم؛ نه در روز اعتراضات، نه حتی در آن روزی که حدود 40 نفر از بچه‌ها را بازداشت کرده بودند.
آن روز، بچه‌ها واقعاً ناراحت بودند.
خیلی‌ها گریه می‌کردند.
آن روز کارخانه عملاً تعطیل شد.
فقط افراد می‌آمدند و در گروه‌های چند نفره دور هم جمع می‌شدند، صحبت می‌کردند، گریه می‌کردند و خاطرات را مرور می‌کردند.
این صحنه‌ها از ذهن پاک نمی‌شود.
آن روزها و آن خاطرات برای ما ماندگار شد.
بعد از آن، همان‌طور که شما هم گفتید، دیگر فقط مانده بود که چه‌کار باید کرد.
خبر قطعی شد؛ واقعیت داشت.
اتفاق افتاده بود.
تنها فکری که در ذهن‌مان می‌چرخید این بود که چگونه می‌توانیم دین خود را نسبت به ایشان ادا کنیم؛ دینی که ایشان بر گردن پرسنل هپکو داشتند.
کمترین کاری که می‌توانستیم انجام دهیم این بود که در مراسم‌های مختلف مشارکت داشته باشیم؛ چه در حوزه رسانه، چه در مراسم تشییع جنازه در قم، چه در تشییع پیکر در تهران و چه در تأمین تجهیزات.
من شخصاً نتوانستم در مراسم مشهد حضور داشته باشم، اما برخی از بچه‌ها بعدازظهر از اینجا حرکت کردند، صبح مشهد بودند و همان بعدازظهر برگشتند.
قهیه‌ای: این موضوع برای همه بدیهی بود.
واقعاً همه خودشان را نسبت به آقای رئیسی مدیون می‌دانستند.
حالا هم که در سالگرد شهادت ایشان هستیم، هنوز باور این اتفاق برای‌مان سخت است.
در وجودمان ترسی نشسته، ترسی از این‌که مبادا دوباره به آن دوران سخت و نگران‌کننده بازگردیم.
یادم نیست کجا شنیدم یا پیدا کردم، اما چیزی که در بسیاری از بچه‌ها دیدم، ناامیدی عمیقی بود که ناگهان در وجودشان پیدا شد.
انگار دیگر تکیه‌گاهی وجود نداشت.
شاید برای خیلی از ما، آقای رئیسی یک پناه بود.
و این پناه، ناگهان از بین رفت.
برای‌مان واقعاً غیرقابل باور بود.
«قهیه‌ای» فعال کارگری هپکو می‌گوید: نمی‌دانم چطور باید قدردانی کنیم.
همیشه دنبال کاری خاص، حرکتی ویژه هستیم.
ولی هنوز موفق نشده‌ایم متأسفانه.
فقط امیدوارم که هپکو، به‌عنوان شرکتی که یادگار شهید رئیسی است، همیشه پابرجا بماند و نام شهید در آن زنده بماند...
مطمئنم که ایشان از تمام ظرفیت‌هایش در دولت برای حمایت از شرکت ما استفاده می‌کرد.این موضوع آرامش خاطر زیادی برای‌مان ایجاد کرده بود، اما حالا که دیگر نیستند، واقعاً تحمل این نبودن سخت شده است...
واقعاً حس می کنم که یک پدر، یا به‌عبارتی یک پدر معنوی، یا بزرگی را از دست داده ایم...
شاید باورتان نشود، ولی با اینکه یک سال از این ماجرا گذشته، هنوز هم نگران هستیم.
انگار پدری را از دست داده‌ایم که پشت بچه‌هایش بود.
حالا که نیست، احساس بی‌پناهی می‌کنیم.
یک ترس در وجودمان جاری شده؛ نمی‌دانیم چرا، ولی این ترس مانده است.
چون دیگر نیست، دیگر آقای رئیسی نیست که بخواهد حمایت کند.
و این یکی از بدترین احساس‌هایی‌ست که ما هنوز دچارش هستیم.
نمی‌دانم چطور باید قدردانی کنیم.
همیشه دنبال کاری خاص، حرکتی ویژه هستیم.
ولی هنوز موفق نشده‌ایم متأسفانه.
فقط امیدوارم که هپکو، به‌عنوان شرکتی که یادگار شهید رئیسی است، همیشه پابرجا بماند و نام شهید در آن زنده بماند.
ما واقعاً می‌ترسیم، نمی‌دانم چرا ولی آقای رئیسی برای ما یک پناه خوب بود، با چه کلماتی می‌شود این حس را بیان کرد نمی‌دانم ولی انسان باید همیشه وجدان و شرافت را در دل خود نگه دارد.
نمی‌دانم، اما مطمئنم که ایشان از تمام ظرفیت‌هایش در دولت برای حمایت از شرکت ما استفاده می‌کرد.
مطمئنم که برای ما محصول می‌فروخت، حمایت می‌کرد، در زمینه تولید، تأمین ارز، کنترل قیمت دلار و سایر مسائل اقتصادی به ما کمک می‌کرد.
این موضوع آرامش خاطر زیادی برای‌مان ایجاد کرده بود، اما حالا که دیگر نیستند، واقعاً تحمل این نبودن سخت شده است.
واقعاً حس کردم که یک پدر، یا به‌عبارتی یک پدر معنوی، یا بزرگی را از دست دادم.
تلخی این اتفاق برایم زمانی بیشتر شد که احساس کردم نتیجه کارهایی که در این یک سال اخیر انجام دادیم، همان‌هایی که با هدایت و انگیزه ایشان شکل گرفت، دیگر دیده نمی‌شود؛ چون کسی که باید می‌دید، دیگر در بین ما نیست و این برای ما خیلی سخت بود.
هکی منفرد: فکر می‌کنم حضرت آقا هم جمله‌ای با این مضمون دارند که اگر کسی در هر لباسی خدمت کند و درست عمل کند، شایسته تقدیر است.
واقعاً هم برای ما اهمیتی نداشت که ایشان لباس روحانیت به تن داشتند یا نه.
مدل لباس یا ظاهر مهم نبود.
آنچه اهمیت داشت، شخصیت و عملکرد ایشان بود.
هیچ‌وقت فکر نمی‌کنم برای من یا برای بچه‌ها، نام شهید رئیسی از هپکو جدا شود.
خیلی‌ها تلاش می‌کنند زحمت‌هایی که ایشان کشید را کمرنگ کنند، تعریف جدیدی از شخصیتش ارائه دهند، یا او را در قالبی دیگر معرفی کنند.
اما تا وقتی ما زنده‌ایم، چنین اتفاقی نمی‌افتد.
ما درباره ایشان اغراق نمی‌کنیم.
نمی‌گوییم رستم‌دستان بود.
اما عملکردش درست بود.
خاکی بودنش، انسانیتش، حامی بودنش برای مظلومان، مخصوصاً در روزهایی که ما واقعاً مظلوم بودیم و هیچ‌کس را نداشتیم، برای ما فراموش‌نشدنی است.
من شخصاً روز حادثه، بعدازظهر که از سر کار برگشتم، دقیقاً حسی شبیه به آقا سید داشتم.
یک حس غریب.
مدام با خودم می‌گفتم چه اتفاقی افتاده؟
چه چیزی رخ داده؟
این حس تا صبح با من بود.
نمی‌دانم، شاید شما هم تجربه کرده باشید؛ وقتی عزیزی را از دست می‌دهید، به‌ویژه اگر آن عزیز فرد بزرگی در خانواده باشد، مثل پدربزرگ یا کسی که می‌توان گفت رهبری خانواده را بر عهده دارد، دچار نوعی غم و اندوه غریب می‌شوید.
من هم، چون پیش‌تر چنین تجربه‌ای را داشتم، احساس می‌کردم که باز هم اتفاقی مشابه برایم رخ داده؛ اتفاقی بسیار غریب و غیرقابل جبران.
حسی که در وجودم بود، این بود که شرکت هپکو به واسطه حمایت‌های آقای رئیسی به جایگاه فعلی رسیده است.
من در ذهنم این‌گونه تصور می‌کردم که سال‌های بعد، سال‌هایی که شرکت پیشرفت کرده و موفق شده، بتوانم به ایشان نشان دهم، بگویم که بفرمایید دوباره تشریف بیاورید شرکت ما، ببینید که حالا 2500 دستگاه تولید کرده‌ایم.
اما ناگهان متوجه شدم که این آرزو دیگر قابل تحقق نیست.
دیگر نیستند تا برای‌شان تعریف کنم، و این برای من یک حس غریب و دردناک بود.
از دست دادن بزرگی که دیگر نمی‌توان برایش از تلاش‌ها و موفقیت‌ها گفت، بسیار تلخ است.
این شاید به دلیل خاکی بودن ایشان بود.
نمی‌دانم دقیقاً چه چیزی بود که این‌چنین در دل ما، به‌ویژه در بین کارگران شرکت، یا به عنوان اعضای شورا و نمایندگان، این حس را ایجاد کرده که ما تا این حد نسبت به ایشان حساس و دلتنگ باشیم.
اما متأسفانه واقعاً خلأ ایشان را به‌شدت احساس می‌کنیم، مخصوصاً در فضای شرکت.
.
گفت‌و‌گو از مبین جلیلی
انتهای پیام/711/