خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 31 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

شاعران تبریزی با کلمات به سوگ شهدای خدمت رفتند

تسنیم | استان‌ها | سه شنبه، 30 اردیبهشت 1404 - 18:53
جمعی از شاعران تبریزی با سوگ سروده ها و شعرهای خود در رثای شهدای خدمت، دین خود را به شهدای پرواز اردیبهشت ادا کردند.
؟!،گريه،گذشت،خبر،شهيد،اشك،شهادت،بنشينم،غم،خون،دل،كنج،آه،حاجي ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از تبریز، شاعران دیار شهید آل هاشم و شهید مالک رحمتی که پیوندی ناگسستنی با آنان داشتند و هنوز داغ رفتن سید شریف و مالک دلها را از خاطر نبرده‌اند، در سالگرد شهدای پرواز اردیبهشت با سوگ‌سروده‌ها و شعرهای خود به عزای شهدای خدمت رفتند.
اشعار برخی از شاعران در ادامه منتشر می‌شود:
ای هفت‌روز هفته، به فکر ضعیف‌ها
ای مرد، در میانه میدان چه می‌کنی؟!
/در لابه‌لای جنگل و باران چه می‌کنی؟!
میز ریاست تو چه کم داشت از رفاه/در ورزقان و در مه و بوران چه می‌کنی؟!
دل کنده از اوامر و دستور و پایتخت/در نقطه‌های مرزی ایران چه می‌کنی؟!
ای هفت‌روز هفته، به فکر ضعیف‌ها/همشانه فقیر و ضعیفان چه می‌کنی؟!
تهران اگر که شهر و مقرّ ریاست است/پس در میان ایل و دهستان چه می‌کنی؟!
ابراهیم قبله آرباطان
خبر می‌گفت آل هاشم ما آسمانی شد
خبر پیچید، سرو افتاده، اینجا کوه لرزیده/دل صدها شهید بی سر از اندوه لرزیده
خبر پیچید پیچک وار در جان شقایق‌ها/خبر خون قطره‌های اشک شد در چشم عاشق‌ها
خبر آری خبر آئینه را چون پتک ویران کرد/خبر خون در دل زخم آستان خاک ایران کرد
خبر می‌گفت آل هاشم ما آسمانی شد/از این غم قامت تبریز و تبریزی کمانی شد
جهان لرزید ابراهیم را بر شانه می‌بردند/به سوگش چند اسماعیل در میقات، خون خوردند
بقول رهبری که قامت چون سرو او خم نیست/خبر هرچند جانسوز است اما داغ و ماتم نیست
حماسه در حماسه هیچ غیر از این نمی‌بینم/بدا بر من اگر از داغ تو در سوگ بنشینم
بدا بر من اگر غیر از شهادت بر لب آوردم/اگر بی‌تاب گشتم جان به حسرت در تب آوردم
شهید راه خدمت بی کفن مانده‌است اربابش/فدای جان دلتنگ و فدای روح بی تابش
خبر چون باد پیچیده خبر گویی سر آورده/خبر اشک شهید بی کفن را هم در آورده
خبر در کوچه‌ها اشک پدر، تلخند فرزند است/خبر با خود هزاران داغدیده مادر آورده
خیابان در خیابان فوج فوج از بی‌قراران بین/خبر با خود عزاداران بی‌بال و پر آورده
خیابان، کوچه، شهر و روستا بر سر زنان، گریان/خبر از داغدارانت هزاران لشکر آورده
دل ام الشهید از داغتان آشفت این یعنی/خبر آتشفشانی نو از این خاکستر آورده
نبودی تا ببینی حال تبریز دلاور را/خودم دیدم برائت روح از پیکر در آورده
ببین ما، فتنه‌ها دیدیم اما کوه با ما بود/که باتو موج‌ها راندیم و روح نوح با ما بود
چه پیرانی که در تشییع تو چون بید لرزیدند/جوانان عاشقت بودند آری خوش درخشیدند
مرتضی طوسی
هرگز کسی نگفت چه در آن هوا گذشت
تا صبح از انتظار تو بر ما چه‌ها گذشت/امیدوار بوده به این‌که بلا گذشت
گفتم بلا و روضه گلوی مرا گرفت/گفتم چه‌ها که بر سر اهل ولا گذشت
تا صبح‌دم به دلهره در جست‌وجوی تو/تا صبح‌دم به آه و به اشک و دعا گذشت
آن روز مثل سیزده دی گریستیم/دیدم چه در شهادت آن جان‌فدا گذشت
مه بود یا نبود در آن لحظه‌ها هوا؟/هرگز کسی نگفت چه در آن هوا گذشت
ابوالفضل حمامی
چاره جز اشک نیست بر این غم
آمدم کنج خانه بنشینم، دور از این ازدحام گریه کنم/در دلم داغ‌های بسیار است، قصد دارم مدام گریه کنم
بر زمین، جسم‌های بی‌جانی ست که به سوی بهشت در سفرند/مانده‌ام از کدام بنویسم، مانده‌ام بر کدام گریه کنم!
در غم یک رجایی دیگر؟!
یا بهشتی، مطهری، مدنی؟!/روی جسم کدامشان باید، هم نوا با امام گریه کنم؟!
درد این زخم بین سینه ی ما تا همیشه ادامه خواهد داشت/آمدم کنج خانه بنشینم، در غم ناتمام گریه کنم
ای امام تمام هفته‌ی ما!
ماه در پشت مه نهفته‌ی ما!/بعد از این واجب است وقت نماز، هر قعود و قیام گریه کنم
خاطراتت همیشه در دل ماست، لحظه لحظه مرور خواهی شد/آمدم کنج خانه بنشینم، از نخستین سلام گریه کنم
چاره جز اشک نیست بر این غم، گریه تنها دوای زخم من است/آمدم کنج خانه بنشینم، جهت التیام گریه کنم
محمد شکریفرد
حاج آقا هارداسان؟
هارداسان حاجی؟
بو جومه نامازدا یوخیدین نیه؟/اولمایا کفسیزسن دارداسان حاجی
مصلی چم لیدی سنی گورمورم/"حاج آقا هارداسان؟
هارداسان حاجی؟!"
بو جومه یوخیدین بوشیدی یرین/بو جومه مصلا دوندو غوربته
دییرلر "مالکی" گوتوردون، ایکیز/مشهده چیخیبسیز سون زیارته
خبرین دئماغی چتیندی آخی/ائوده ده گوزلورو او قوجا آتا
بیز اونا نه دیاخ؟
نجورسو دیاخ/نه دیاخ کی اونون عقلینه باتا
نه دییم بو دردی آزاتسین بی راز/نه دییم کی تبریز اینانسین بونا
قورخورام دردیوی دیه م میللته/جانلاری قاریشیب جانینلا یانا
سن این دی گدیبسن او سون منزیله/بیر آدین واردی کی بیر عومور قالا
سن بیزی سئوردین بیلیرم حاجی/این دیده بیزلری تاپشیر آللاها
آرش توفیقی
ای شهید به خون وضو کرده
آه ای سرو سرکشیده به ابر/مرگ در قامت رسای تو نیست
ای شهید به خون وضو کرده/خاک تاریک و سرد جای تو نیست
کربلایی دگر به پا شده است/با شهیدان راه خونینت
گرچه هیچ اتفاق آه حسین/مثل غوغای کربلای تو نیست
حاج آقا هارداسان بی ری سسلیر/البیر کار مشکله دوشدی
یارالی جسمیوی کی گوردی هامی/یا حسین یا حسین دیله دوشدی
یارالی جسمیوه جآنیم قوربآن/پیکرین قان ایچینده پیدا دی
آه مکشوف روضه دیر او بدن/نه بدن دیر کی اربا اربا دی.....
ای شهادت چقدر شیرین است/پر کشیدن به سوی تو آری
هیچ شوقی در این جهان ما را/غیر پرواز در هوای تو نیست
دیده‌ای که حسین را دیدی..../تا کجاها تو را شهادت برد؟
چشم وا کن که هیچ پر زدنی/مثل پرواز چشم‌های تو نیست
امیرحسین دوست‌زاده
همانکه مثل شهیدان خلوص نیت داشت
سقوط نه!
که صعودی به اوج عزت بود/همانکه سینه او زخمی از شماتت بود
همانکه بت شکنی شد شبیه ابراهیم/همانکه در نظرش جان او امانت بود
همانکه مثل شهیدان خلوص نیت داشت/مگر لیاقت او کمتر از شهادت بود؟
همانکه پای صیانت شهید خدمت شد/همانکه مرد عمل بود و مرد خدمت بود
سیاه پوش شدیم و تو رو سفید شدی/تویی که هرچه که کردی برای ملت بود
چه بد که وقت شهادت رسید و فهمیدند/نصیر ملت کوفه امیر دولت بود
فاطمه نیزاری
کاروان سرمه
ای به روی شانه خورشید مانده جای پایت/از کجای این شب تاریک می آید صدایت
هیچ می دانی که چند آیینه خاکستر نشین شد/کاروان سرمه وقتی می گذشت از چشم هایت
چشم خود را باز کن تا دستهایم را ببینی/یک سبد آیینه و آواز اوردم برایت
"مالک"!
از یادم نخواهد رفت حتی بعد مرگت/راز محزون نگاهت سوز غمگین صدایت
مهرآسا پروینی
یک سال گذشت از سفرت...
صبحی که به آغوش ارس بال گشودی/صد شوق دگر بر دل این خاک فزودی
سرسبزتر از جنگل و هم لحن بهاران/هم‌ لهجه بارانی و از تیره رودی
دستار سیادت به سرت تاج شرافت/یک عمر تو هم زینت این سلسله بودی
ما مست منیّت تو هم از قلب لطیفت/غم‌واژه "من" را چه دلیرانه زدودی
یک سال گذشت از سفرت گرچه کماکان/محویم در اندوهِ هوایِ مِهِ دودی
در کوچه و بازار گواه اند جماعت/در بند ریاکاری و تزویر نبودی
صد شکر که در حافظه شهر روان است/شعری که تو با مطلع لبخند سرودی
علی حاجی محمدی
انتهای پیام/