سریال «وحشی» عقبگردی در کارنامه هومن سیدی
از مشکلات اصلی سریال وحشی از هم گسیختگی روایت و نبود انسجام در پلات داستانی است. روایت، شبیه به مجموعهای از خردهپیرنگها و موقعیتهای پراکنده به نظر میرسد که بدون پیوندی منطقی کنار هم چیده شدهاند.

به گزارش مشرق، محمدامین احمدی منتقد سینما در «روایتفردا» درباره سریال وحشی نوشت: وحشی تازهترین تجربهی هومن سیدی در عرصهی سریالسازی است؛ اثری که نهتنها گامی رو به جلو در کارنامهی این کارگردان محسوب نمیشود، بلکه عقبگردی آشکار به شمار میآید.
در حالی که انتظار میرفت سیدی پس از موفقیت سریال قورباغه و مغزهای کوچک زنگزده، با اثری پختهتر و ساختارشکنتر بازگردد، وحشی در عوض در تکرار کلیشههای روایی، خشونتهای بیهدف و فضاسازیهای تصنعی غرق شده است.
از مشکلات اصلی سریال وحشی از هم گسیختگی روایت و نبود انسجام در پلات داستانی است.
روایت، شبیه به مجموعهای از خردهپیرنگها و موقعیتهای پراکنده به نظر میرسد که بدون پیوندی منطقی کنار هم چیده شدهاند.
این پراکندگی، نه تنها ضرباهنگ اثر را کند میکند، بلکه موجب میشود تعلیق روایی مد نظر کارگردان ساخته نشده و مخاطب به راحتی از درگیری عاطفی با داستان فاصله بگیرد.
از سوی دیگر، کشدار شدن سکانسها بدون پشتوانهی منطقی یا ضرورت دراماتیک، ضربهی مضاعفی به ریتم کلی اثر وارد کرده است.
بسیاری از صحنهها، بهویژه در میانهی روایت، طولانیتر از آنچه نیاز است پرداخت شدهاند؛ دیالوگهای زائد، تکرار بیهدف حرکات شخصیتها، و سکونهای بیدلیل در میزانسن، نه تنها به عمیق شدن فضای اثر کمکی نمیکنند، بلکه حس فرسودگی و خستگی را به مخاطب القا میکنند.
این کشدار بودن، در نهایت باعث میشود تجربهی تماشای سریال از یک مسیر طبیعی احساسی منحرف شده و به فرایندی طاقت فرسا بدل شود.در حالی که تدوین دقیق و حذف سکانسهای زائد میتوانست به خلق اثری فشردهتر، پرتنشتر منجر شود، هومن سیدی به عنوان تدوینگر اثر با اصرار بر حفظ این لحظات اضافه، از ریتم مناسب یک اثر درام فاصله گرفته است.
از جمله نکات مثبت سریال وحشی میتوان به بهرهگیری آگاهانه از موتیفهای سینمایی برگرفته از آثار دیگر مانند میلیونر زاغهنشین Slumdog Millionaire و کاراگاه واقعی True Detectiveو برادران لیلای سعید روستایی اشاره کرد.
سیدی با استفاده از این عناصر آشنا، تلاش کرده فضایی آشنا و در عین حال چندلایه خلق کند، هرچند این موتیفها در برخی موارد به دلیل فقدان انسجام کلی روایت، آن کارکرد تأثیرگذار و ارجاعی خود را از دست دادهاند.
از دیگر ضعفهای سریال وحشی، نشناختن فضای زیستی و شکل روابط اجتماعی میان کارگران معدن است.
عدم اشراف فیلمنامهنویس به این طبقهی اجتماعی و نگاه از بالا به پایین نسبت به آن، باعث شده که روایت، از پایه دچار خطاهای فاحش شود.
تصویر ارائهشده از معدن و اعتراضات کارگری و مراسم ختم؛ تصویر باورپذیری نیست.در این میان، جواد عزتی نقشی منفعل و سرخورده را ایفا میکند؛ شخصیتی شدیدا مضطرب که در ابتدای فصل اول، قبل بروز حوادث فرض بر آن است اضطرابش از فشارهای اقتصادی ناشی شده باشد.
با این حال، رفتار غیرمنطقی او در صحنهی خودرو زمانی که کودکان در خودرو حضور دارند و سپس تلاش حرفهای و خونسردانهاش برای صحنهسازی و ایجاد شاهد، ضربهی بزرگی به باورپذیری داستان میزند.
تصادف بهعنوان عامل پیشبرندهی روایت در نظر گرفته شده، که این امری پدیرفته است؛ در صورتی که تصادفی به نظر برسد.
اما در این سریال بهجای آنکه تصادف بهطور طبیعی در بستر داستان شکل بگیرد، به شکلی تصنعی به مخاطب تحمیل میشود.
در مجموع، وحشی نهتنها توانایی برآورده کردن انتظار مخاطبان و علاقهمندان به آثار هومن سیدی ندارد، بلکه تصویری نگران کننده از آینده هنری او ترسیم میکند.