۶ کلاس اخلاق رئیسی
مردمداری، نداشتن تفرعن در برخورد با مردم، ولایتمداری، دوری از حواشی، پر کاری و به معنای واقعی اهل خدمت به مردم بودن، کلاسهای درس دیگر رئیسی بود. ۶ کلاسه بودن رئیسی شاید فقط با این مصداق درست باشد.

به گزارش مشرق، کبری آسوپار طی یادداشتی در روزنامه فرهیختگان نوشت: کلیدواژههای متعددی را میتوان نوشت که حول آن بتوان درباره حجم بیاخلاقی سیاسی به کار رفته علیه سیدابراهیم رئیسی صحبت کرد؛ از ۶ کلاسه بودن و ۳۸ سال زندان و اعدام که هر دو از عقل شیطانی دارودسته رجوی جرقهاش زده شد و به متن جدلهای انتخاباتی ایران آمد تا ناهار خوردی؟
و تعارف شکلات و یک امام رضا(ع) را بگذارید برای مردم بماند و دغدغهمندی کذایی برخیها پیرامون مالیات آستان قدس.
حالا حجم بالا از تمسخرِ حرف زدن او و بد جلوه دادن کارهای خوبش و مطالب تخریبی علیه او و...
بماند.
اما حول همین کلیدواژهها که روی چرکینی از سیاست را مقابل چشم همه بیپرده نمایش میدهد، میتوان درباره اخلاقمداری هم صحبت کرد، آن روی سکه تصویر روشنی از سیاست دینی است که اخلاق را حتی مقابل بیاخلاقیها هم رعایت میکند.
اولین باری که آیتالله رئیسی کاندیدای انتخابات ریاستجمهوری شد، برخی بیشتر به انتخابات حساس شدند.
او قاضیالقضات بود و تا میشد، آمار و پرونده و اطلاعات درباره این و آن دستش بود و دشمنان دانا و دوستان نادانی بودند که علاقه داشتند رئیسی پشت میز مناظرههای انتخاباتی حرفهای نگو بگوید و هیجان انتخابات را بالا ببرد.
او اما در کرسی سیاست با تجربهتر از آن بود که از مسیر خودداری عاقلانه بیرون بزند.
هم از این رو بود که نتوانست به انتخابات هیجان کاذب بدهد و پرچم بگمبگم بلند کند.
این خودداری عاقلانه اما برای همه قابل فهم نبود.
تخریب رقبا که هیچ، اما حداقل از خودش که میتوانست دفاع کند؟
میتوانست؛ کسی که دادستان و قاضی بوده، مگر میشود راه دفاع را بلد نباشد، اما دأب او رفتار دیگری بود.
خیلی از حامیان او وقتی پاسخی به توهینها نمیداد، از دست او عصبانی میشدند؛ گویی بازیکن محبوبشان پاس گل صد در صدی را رها کرده تا به اوت برود!
رئیسی اما میخواست نشان دهد که انتخابات و دنیای سیاست، استادیوم فوتبال نیست که هوادار در هر حالی برای تیم محبوبش هورا بکشد.
این درس اول او به حامیانش بود که همه رقم انتظاری از من نداشته باشید و منتظر هورا کشیدن برای هر کار من نباشید.
رئیسی میخواست نشان دهد بدون جنگ و جدل و دعوا هم میشود پای میز مناظره انتخاباتی نشست و برای اثبات این نظر، با سکوت خودش شروع کرد؛ سکوت مقابل بیاخلاقیها و تخریبها، صبوری کرد تا اهل سیاست یاد بگیرند، گرچه به قیمت سکوت او هم برخی یاد نگرفتند!
این درس دوم او بود که مردودیهای زیادی داشت.
برخی اهل سیاست بهجای آنکه از این مشی رئیسی، اخلاق سیاستورزی بیاموزند، سوءاستفاده سیاسی آموختند و بیشتر تاختند، چون میدانستند او سکوت میکند.
مردودیها فقط هم از مخالفان او نبودند، بسیاری هم از رئیسی زیاد میگفتند و میگویند، اما تعجب آن بود آنان که از او میگفتند، خود مثل او نبودند!
برخی حتی پس از شهادت آیتالله رئیسی، پرچم هواخواهی امتداد دولت او را بلند کردند، اما در زمانی که او در قید حیات بود، چندان هواخواه دولت او نبودند.
مردمداری، نداشتن تفرعن در برخورد با مردم، ولایتمداری، دوری از حواشی و آرام نگه داشتن فضای روانی جامعه، پر کاری و به معنای واقعی اهل خدمت به مردم بودن، کلاسهای درس دیگر رئیسی بود.
۶ کلاسه بودن رئیسی شاید فقط با این مصداق درست باشد.
بماند که برخی پس از مرگ هم یقه تخریب او را رها نکردند و اکنون میگویند چرا برای رئیسی سالگرد میگیرید و...
آیتالله سیدابراهیم رئیسی مثل همه انسانها دیر یا زود دار دنیا را ترک میکرد، «اگر دهر بخواهد با کسی وفا کند و او را از مرگ معاف دارد، حسین که از من و تو شایستهتر است»، اما هر مرگ و رفتنی باید ذهن دیگران را - موافق و مخالف سیاسی فرقی ندارد - به دنیای آخرت نزدیکتر کند.
آیا مخالفان او پس از شهادتش توانستند تخریبها - و نه انتقادها که انتقاد حق همه است - علیه او را جبران کنند؟
آیا موافقان او پس از شهادتش توانستند خود را به دنیای اخلاقی او نزدیکتر کنند؟
کمی فکر کنیم شاید مصداقهای دیگری هم برای آن «دلم سوخت» معروفی که رهبری در مورد شهید آیتالله سیدابراهیم رئیسی گفتند، بیابیم.