آتشبس یمن-آمریکا حاصل سلسله اقدامات ترکیبی انصارالله بود
به گزارش مشرق،کانال تلگرامی مطالعات یمن در مطلبی به گزارش فارن پالیسی با عنوان آتشبس یمن-آمریکا یک پیروزی صرفا نظامی برای صنعا نبود بلکه حاصل سلسله اقدامات ترکیبی انصارالله بود که مشروعیت دولت صنعا را افزایش داد، پرداخت:
در تاریخ ۶ مه، آتشبس غافلگیرکنندهای میان ایالات متحده و انصارالله که بهصراحت اسرائیل را کنار گذاشت، موجب توقفی در درگیریهای دریای سرخ شد.
این توافق همچنین یک پیروزی دیپلماتیک نادر را برای این گروه به ارمغان آورد.
پس از ماهها هدف قرار دادن کشتیهای تجاری و تحریک یک ابرقدرت به جنگ، انصارالله به آنچه بیش از قلمرو خواهان آن بودند، به رسمیت شناخته شدن دست یافتند.
البته آنها بهتنهایی به این نقطه نرسیدند، بلکه کارزار موازیای از اقدامات روایتی که توسط رسانههای دولتی روسیه، ایدئولوگهای ضدغربی و اینفلوئنسرهای معروف به راه افتاده بود، از پیش تصویر این گروه را تلطیف کرده بود.
این کارزار زمینه را برای ایالات متحده فراهم ساخت تا با آنها بهعنوان شرکای قابل مذاکره برخورد کند.
در مقالهای با عنوان «برای خود حوثی نسازید» که در ماه مارس توسط راشا تودی (RT) منتشر شد، سرگئی استروکان، تحلیلگر روس استدلال کرد که حملات هوایی آمریکا به یمن تصویری مصنوعی و دشمنساخته از انصارالله ایجاد کرده است.
استروکان آنها را نه تروریست، بلکه نیروی سیاسی بالفعل و واکنشگر به پویاییهای منطقهای توصیف کرد و نوشت که حملات هوایی اخیر آمریکا «تمام ویژگیهای یک مداخله» را دارد.
اگرچه این مقاله بهظاهر نقدی بر سیاستهای آمریکا است، اما بازتابدهنده الگویی گستردهتر است: عادیسازی چهره انصارالله توسط صداهایی خارجی که با روایتهای موسوم به ضد امپریالیستی همسو هستند.
همین روایت بهطور کامل در کنفرانس پر سر و صدایی که انصارالله در همان ماه در صنعا درباره فلسطین برگزار کردند(جمعه آخر ماه مبارک رمضان) نیز به نمایش درآمد.
این کنفرانس، که یک هفته پس از حملات روزانه آمریکا از تاریخ ۱۵ مارس آغاز شد، نمایندگانی از عراق تا ایرلند را به خود جذب کرد.
درست مانند مقاله استروکان، این رویداد نیز انصارالله را بهعنوان جنبش مقاومت بازتعریف کرد، با پرچم آزادی فلسطین آذین شد و برای مخاطبی جهانی ارائه شد.
حضور شرکتکنندگان بینالمللی در این کنفرانس نشاندهنده افزایش نفوذ جهانی انصارالله بود.
شرکتکنندگان شامل نخستوزیر پیشین عراق، عادل عبدالمهدی، سیاستمدار اهل آفریقای جنوبی، زولیویلیل ماندلا (نوه نلسون ماندلا) و اعضای پیشین پارلمان اروپا، کلر دیلی و میک والاس از ایرلند بودند.
همچنین ما شیائولین، پژوهشگر چینی وابسته به دانشگاه مطالعات بینالمللی ژجیانگ و خبرنگار سابق با پیوندهای نزدیک به رسانههای دولتی چین نیز حضور داشت.
اما شاید معنادارترین بخش، صف سخنرانان بود.
کریستوفر هلالی، دبیر بینالمللی حزب تازه تأسیس کمونیست آمریکا در کنار استیون سوئینی، روزنامهنگار بریتانیایی و خبرنگار شبکه دولتی RTو جکسون هینکل، اینفلوئنسر فضای مجازی و از بنیانگذاران حزب کمونیست آمریکا روی صحنه ظاهر شد.
(هلالی پس از بازگشت به ایالات متحده، توسط گمرک و حفاظت مرزی آمریکا به مدت سه ساعت بازداشت شد؛ اتفاقی که اعتبار او را در این محافل بیشتر کرد.)
حضور این افراد در یمن، نفوذ فزاینده انصارالله نهتنها در محور موسوم به مقاومت، بلکه در ائتلاف گستردهتری از ایدئولوگهای ضدغربی که همسو با رژیمهای استبدادی عمل میکنند را نشان میدهد.
این کنفرانس نمایی اجمالی از این حقیقت بود که چگونه شبکههای حاشیهای، با پشتوانه رسانههای دولتی و ماشین ایدئولوژیک، میتوانند اقدامات یک گروه را در سطح جهانی مشروع تصویرسازی کنند.
اینکه RT در مورد انصارالله یادداشت حمایتی منتشر میکند، تصادفی نیست.
رابطه این گروه با روسیه اخیراً به شراکتی چندوجهی تبدیل شده است.
گزارشهای اخیر نشان میدهد که این گروه نهتنها با روسیه، بلکه با چین نیز مذاکره کرده تا در ازای حمایت سیاسی، عبور امن کشتیهای آنها از دریای سرخ را تضمین کند، در حالی که از قطعات تسلیحاتی ساخت چین، اطلاعات ماهوارهای روسیه برای هدفگیری در دریا و پوشش دیپلماتیک در شورای امنیت سازمان ملل بهره میبرد.
در این زمینه، راهبرد تصویرسازی انصارالله سه هدف راهبردی مشخص را دنبال میکند: توجیه گذشتهنگر حملات آنها به کشتیرانی بینالمللی، تولید مشروعیت جهانی علیرغم فقدان بهرسمیتشناسی حاکمیتی و منزوی ساختن مخالفان داخلی با القای این پیام که قدرتهای جهانی عملاً حاکمیت انصارالله را بهعنوان واقعیت پذیرفتهاند.
این رویکرد نمونهای کلاسیک از جنگ ترکیبی است که عملیات نظامی را با کارزارهای نفوذی ترکیب میکند تا به نتایجی راهبردی دست یابد که صرفاً از مسیر نیروی نظامی قابل تحقق نیستند.
ترکیب سخنرانان در کنفرانس صنعا در راستای راهبرد مشروعیت سازی برای انصارالله و در راستای حرکت جهانی ضد غربی حرکت کرد.
سخنرانیهای ضبطشده از جرج گالووی (نماینده سابق پارلمان بریتانیا)، الکساندر دوگین (فیلسوف اولتراناسیونالیست روس) و آلیدا گوئهوارا (دختر چهگوارا) پخش شد؛ افرادی که نه بهخاطر نقش دیپلماتیک، بلکه بهدلیل وزن نمادینشان انتخاب شده بودند.
این رویداد که با دقت مهندسی شده بود، نشان میدهد چه چیزی انصارالله را از گروههایی مشابه متمایز میکند.
در حالی که آن گروهها ایدئولوژی خصمانه و سازشناپذیری نسبت به بیگانگان دارند، انصارالله تصویری متفاوت ارائه میکنند: قابل تعامل، حتی دوستداشتنی بهویژه برای مخاطبان غربی.
انصارالله نیروی ترکیبیاند که از پوشش دیپلماتیک، تجهیزات نظامی و سرمایهگذاری راهبردی بلندمدت برخوردارند.
برخلاف جنبشهای جهادی، انصارالله عملگرایانی سیاسیاند؛ از هر کسی که کمک کند، استقبال میکنند.
این عملگرایی باعث شده نهتنها دوام بیاورند بلکه شکوفا شوند.
در طول سالها، انصارالله از شهرتی بهنسبت سخاوتمندانه در میان دیپلماتهای غربی برخوردار بودهاند؛ برخی از آنها به این گروه هدیه دادهاند، مقالههایی برای بهبودسازی چهرهشان نوشتهاند و با آنان بهگونهای محترمانه رفتار کردهاند.
دیلی و والاس، هر دو بهعنوان نمادهای سرپیچی غربی مورد استفاده قرار گرفتند و تأییداتی نگرانکننده به نفع انصارالله ارائه دادند.
سخنرانی والاس بهویژه پر از عبارات ضدغربی و با شور انقلابی بیان شد.
او اسرائیل را متهم کرد که «فقط زبان خشونت را میفهمد»، قدرتهای غربی را معماران واقعی تروریسم جهانی خواند و یمن را پیشقراول مبارزه جهانی با امپریالیسم توصیف کرد.
اما شاید معنادارترین لحظه زمانی بود که گفت: «آینده اکنون از آنِ چین است» و از آنچه به زعم او خویشتنداری چین بود ستایش کرد و گفت که این چین است که «۵۰ سال است هیچ بمبی نینداخته است».
این جمله تحرکات ضد غربی چین را رمانتیک جلوه داد و از آن یک تصویر جهانی مثبت ساخت.
اما اینگونه تناقضها در روایتی که انصارالله بهدقت بر آن نظارت دارند، کم نیست.
آنها خود را بهعنوان مدافع مظلومان، مبارزان راه آزادی و پاسداران ارزشهای ضد استعماری معرفی میکنند که در سطح بینالمللی، این وجهه مورد توجه است.
همچنین تمرکز بر مقاومت آنها در برابر آمریکا و اسرائیل، باعث شده تا چهرهای مشروع از آنها ترسیم شود.
این شکاف میان تصویر بیرونی و واقعیت درونی، نهتنها به نفع خود انصاراللهست، بلکه برای متحدانشان نیز سودمند است.
ایران، بهعنوان حامی اصلی این گروه، از انصارالله در راستای اعمال فشار منطقهای(اهداف محور مقاومت) بهره میگیرد، در حالی که همزمان از تأیید ضمنی آنها در محافل بینالمللی برای پیشبرد روایت خود از مبارزه با «استکبار جهانی» استفاده میکند.
از سوی دیگر، چین و روسیه نیز با بهرهگیری از محبوبیت انصارالله، توانستهاند در میانهی بحران دریای سرخ، خود را بهعنوان میانجی یا بازیگر عقلانی - نقشی که بیشتر به بهرهبرداری سیاسی میانجامد تا حل واقعی بحران - معرفی کنند.
در این میان، ایالات متحده و متحدانش با چالشی بزرگ مواجهاند: چگونه با گروهی تعامل کنند که در عین حمله به کشتیهای تجاری و تهدید امنیت دریانوردی، بهطرز فزایندهای در عرصهی بینالمللی مشروع جلوه داده میشود.
توقف حملات آنها در پی توافق اخیر، ممکن است موقتی باشد، اما امتیازاتی که از طریق دیپلماسی یا نادیدهگرفتن هزینههای واقعی رفتارهایشان به دست آوردهاند، به احتمال زیاد بهعنوان الگویی برای گروههای مشابه در آینده مورد استفاده قرار خواهد گرفت.
در پایان، آنچه بیش از همه نگرانکننده است(برای غرب)، این است که در جهانی که در آن قدرت روایتسازی با قدرت نظامی برابری میکند، بازیگرانی مانند انصارالله میتوانند از طریق مهندسی تصویر خود، مشروعیتی فراتر از آنچه در عمل دارند، کسب کنند.
آنها نه صرفاً بازیگران منطقهای، بلکه بخشی از شبکهای جهانیاند که توانسته است از ضعفهای گفتمانی غرب، پراکندگی صدای مخالفان و جذابیت ظاهری گفتمانهای ضد استعماری بهرهبرداری کند.
تا زمانی که این شبکه بتواند بدون پاسخگویی، واقعیت را به سود خود بازنویسی کند، نمیتوان امیدی به پایان پایدار برای درگیریهایی چون بحران دریای سرخ داشت.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.