خواستگار قلابی نقشه پلیدش را با خوراندن قهوه مسموم به دختر جوان اجرا کرد
پسر جوانی که میگوید برای کمک به نیازمندان، دختر جوانی را بیهوش کنار جاده رها کرده است، دستگیر شد.

کد خبر: 714198 | ۱۴۰۴/۰۲/۲۹ ۲۱:۳۶:۱۰
پسر جوانی که میگوید برای کمک به نیازمندان، دختر جوانی را بیهوش کنار جاده رها کرده است، دستگیر شد.
به گزارش سایت جنایی، چند روز قبل مرد چوپانی حین چراندن گوسفندانش دید دختر جوانی به صورت زخمی و رها شده در کنار جاده افتاده است.
چوپان با این تصور که دختر جوان فوت کرده به او نزدیک شد و آنموقع بود که متوجه شد او هنوز نفس میکشد.
بنابراین با پلیس و اورژانس تماس گرفت.
پس از آن دختر جوان که مشخص شد مینو نام دارد به بیمارستانی در همان حوالی انتقال یافت تا تحت درمان قرار گرفت.
مینو بعد از یک هفته تحت نظر بودن به هوش آمد و در رابطه با حادثهای که برایش رخ داده بود، گفت: من عاشق نقاشی و طراحی هستم و در این رشته تحصیل کردهام.
گاهی اوقات هم از گالریها و نمایشگاههای نقاشی بازدید میکردم تا اینکه در اینستاگرام با سروش آشنا شدم.
سروش پسری بود که مانند من به نقاشی علاقه داشت و حتی در صفحه اینستاگرامیاش چند اثر نقاشی خودش را هم منتشر کرده بود.
نقاشی وجه اشتراک من و سروش بود و همین مساله باعث شد کمکم به هم علاقهمند شویم و سروش پیشنهاد ازدواج داد.
او ادامه داد: از مدتی قبل تصمیم داشتم ملکی خارج تهران بخرم، به همین دلیل تصمیم گرفتم دلارها و طلاهایم را از صندوق امانات بردارم و سروش که از این ماجرا خبر داشت، پیشنهاد داد همراهیام کند.
با هم به بانک رفتیم و من طلاها و دلارهایم را برداشتم، در مسیر او دو قهوه خرید و مدت کوتاهی بعد از اینکه قهوه را خوردم، بیهوش شدم و زمانی که به هوش آمدم، روی تخت بیمارستان بودم.
به این ترتیب، برای ماموران پلیس مسلم شد که سروش با سرقت طلاها و دلارها متواری شده است.
با شکایت دختر جوان، تحقیقات پلیسی آغاز شد و کارآگاهان با بررسی شماره تلفن همراه سروش دریافتند که سیمکارت متعلق به مرد معتادی است که به مبلغ ۵۰۰ هزار تومان آن را به سروش فروخته است.
ادامه بررسیهای پلیسی هم حکایت از آن داشت که خواستگار قلابی احتمالاً با نقشه قبلی وارد رابطه با مینو شده و هیچ رد و سرنخی از خود به جا نگذاشته است.
در حالی که تحقیقات کارآگاهان پلیس ادامه داشت، مرد طلافروشی با پلیس تماس گرفت و گفت: چند لحظه قبل زن جوانی برای فروش ۵۰۰ دلار و مقداری طلا به مغازهام آمد.
با توجه به وضع ظاهری بدی که دارد، داشتن این همه طلا و دلار عجیب و مشکوک است.
از طرفی، کاغذخرید هیچکدام از طلاها را ندارد و میگوید، دارد اما همراهش نیست.
پس از تماس مرد طلافروش با مرکز فوریتهای پلیسی ۱۱۰، گروهی از ماموران گشت نزدیکترین کلانتری وارد عمل شدند و زن جوان را دستگیر کردند.
زن جوان خود را فرنگیس معرفی کرد و در تحقیقات اولیه گفت: همسرم به خاطر حمل و نگهداری مواد ۲۰ سال به زندان افتاد و من با فرزندم به تنهایی زندگی میکنم.
وضع مالی خوبی ندارم و زمانی که صاحبخانه برای تمدید قرارداد، مبلغ اجاره را زیادتر کرد، نمیدانستم چطور میتوانم مبلغ را تهیه کنم.
یک روز که با دوستم شیما صحبت میکردم از ماجرای بیپولی و افزایش کرایه توسط صاحبخانه صحبت کردم و گفتم دنبال وام هستم اما با توجه به اینکه کار درست و حسابی و ضامنی ندارم، نمیتوانم وام بگیرم.
چند روزی از این ماجرا گذشت تا اینکه شیما با من تماس گرفت و گفت داییاش میتواند به من پول قرض دهد و دلارها و طلاها را هم دایی شیما به نام فریبرز به من داد.
با اطلاعاتی که زن جوان در اختیار کارآگاهان قرار داد، آنها سراغ فریبرز رفتند.
مرد جوان که در برابر مدارک پلیسی قرار گرفته بود، راز سرقت میلیاردی را برملا کرد.
او گفت: من عاشق نقاشی و خطاطی هستم و بدون اینکه کلاس بروم، در این کار حرفهای شدهام.
وضع مالی من بد نیست.
مدتی قبل به صورت اتفاقی با مینو در اینستاگرام آشنا شدم.
مینو وضع مالی خوبی داشت و نقاشی و طراحیاش هم خوب بود.
کمکم با هم دوست شدیم و من میدیدم که مینو چطور پول خرج هنرش میکند و با خودم گفتم من در محلی زندگی میکنم که هزینه تامین زندگی برای خیلیها سخت است و آنوقت مینو به این راحتی پول خرج میکند.
زمانی که شیما ماجرای دوستش را گفت، فکری به ذهنم رسید و تصمیم گرفتم با پولهای مینو به افراد نیازمند که یکی از آنها فرنگیس بود، کمک کنم.
پس از دنبال راهی برای رسیدن به پولهای مینو بودم که خودش راه را جلوی پایم گذاشت.
متهم جوان ادامه داد: مینو به من گفت، میخواهد دلارها و طلاهایش را به ملک تبدیل کند و آنوقت بود که من هم نقشه سرقت را کشیدم.
البته از ابتدای دوستی با مینو قصدم ازدواج نبود و فقط میخواستم وقت بگذرانم.
عملی کردن نقشه سرقت زیاد برایم سخت نبود و حتی زمانی که سراغ مینو رفتم، شماره پلاک خودروام را مخدوش میکردم و بهانه میآوردم که میخواهم از داخل طرح عبور کنم و دوربینهای راهنمایی و رانندگی نباید پلاک خودروام را بگیرد.
فریبرز که خود را سروش معرفی کرده بود، گفت: پاتوقم قهوهخانهای در جنوب تهران است و تمام کارهایی را که برای سرقت از مینو انجام دادم، در همان قهوهخانه آموزش دیدهام.
این را هم بگویم هرگز تصور نمیکردم که روزی دستگیر شوم.
فکر میکردم خیلی تمیز کار کردهام و ردی از خودم به جا نگذاشتهام.
قبل از سرقت تصمیم داشتم پولهایی را که به دست میآوردم به نیازمندان کمک کنم.
به همه آنها هم میگفتم پول قرض است تا با پرداخت پول بتوانم به اشخاص دیگری هم کمک کنم.
پس از اعتراف متهم جوان، به دستور بازپرس دادسرای ویژه سرقت، او در اختیار کارآگاهان اداره آگاهی قرار گرفت و تحقیقات در مورد این پرونده و دیگر جرایم احتمالی او ادامه دارد.