خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

دوشنبه، 29 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

روایت گُلی‌‌خانم و رئیس‌جمهوری که قول مردانه داد/ وعده صادق - تسنیم

تسنیم | استان‌ها | دوشنبه، 29 اردیبهشت 1404 - 10:53
در کوچه های باریک و فراموش شده ی زنجان، جایی که سقف خانه ها با آه ساکنانش فرو می ریزد، پیرزنی تنها آرزو داشت تا روزی سرپناهی امن داشته باشد. او اما نه به رویا، بلکه به یک دیدار ناگهانی دل بست؛ دیداری با مردی که بعدها شهید راه خدمت شد.
رئيسي،كليد،زنجان،صداي،شهيد،بوي،مردي،نگاه،نوساز،لبخند،نهضت،وع ...

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زنجان،‌ باران آرامی که آن صبح سرد آبان‌ماه 1400 بر حاشیه شهر می‌بارید، مثل اشک‌های گُلی‌خانم بود؛ پیرزنی رنج‌کشیده، خمیده از سال‌ها فقر و بی‌پناهی، اما همچنان استوار ایستاده بود پشت در خانه‌ای فرسوده در کوی فلسطین زنجان.
کسی باور نمی‌کرد که چند دقیقه بعد، درب آن خانه‌ با صدای مردی باز شود که رئیس‌جمهور کشور بود، اما بیشتر شبیه پدر ملت رفتار می‌کرد.
شهید آیت‌الله سید ابراهیم رئیسی آن روز سرزده به محله آمد.
نه تشریفاتی، نه دوربین‌های از پیش تنظیم‌شده‌ای، نه قالی قرمزی برای عبور.
تنها چیزی که همراهش بود، نگاه مهربانش بود و گوشی شنوا برای شنیدن صدای دل مردم.
وقتی گُلی‌خانم، با صدای لرزان گفت: «آقای رئیسی!
ما رو هم ببین...»، شهید رئیسی مکثی کرد.
به خانه‌اش سر زد.
سقفی که انگار هر لحظه می‌خواست فرو بریزد، دیوارهایی که رطوبت از آن بالا می‌رفت، و اتاقی که بوی نان خشک و تنهایی می‌داد.
رئیس‌جمهور تأمل نکرد؛ همان‌جا رو کرد به مسئولان استان و گفت:
«همه اهالی این منطقه باید به طرح نهضت ملی مسکن منتقل شوند.
فوری، بدون معطلی.»
.
اما این پایان ماجرا نبود...
دو سال گذشت؛ و او برگشت...
در دی‌ماه 1402، رئیس‌جمهور شهید دوباره به زنجان آمد.
حالا بسیاری گمان می‌کردند وعده‌ها شاید فراموش شده باشد.
اما او با لبخند آمد، با دستی که کلید خانه‌ای نوساز را در آن گرفته بود.
مقصدش مشخص بود: تحویل کلید خانه جدید به همان بانویی که دو سال پیش دلش شکست، اما امیدش را نبست.
وقتی گُلی‌خانم کلید را گرفت، گریه‌اش گرفت.
با صدای بلند گفت:
«گفتم به آقا رئیسی که خونه‌م خسته‌ شده، خونه‌دارم کرد...
خدا خودش خونه‌شو بهشت کنه...»
همه کسانی که آنجا بودند، اشک در چشم داشتند.
گُلی‌خانم با چادر گلدار و دستان لرزانش، کلید را بالا گرفت.
مردم دورش جمع شدند و می‌گفتند:
«قول مرد، زمین نمی‌مونه.»
مردی که مسئولیت را فقط در سخنرانی نمی‌دید
رئیسی همان روز در جمع مردم گفت:
«ما به مردم وعده دادیم، و وعده ما با مردم صادق است.»
نه اینکه شعار دهد، بلکه اهل عمل بود.
گُلی‌خانم فقط یک نمونه از صدها نفری است که در دل محله‌های کم‌برخوردار، صدای‌شان به گوش رئیسی رسید.
او در زنجان نماند، اما خاطره‌اش ماند.
خانه‌هایی که ساخته شد، اشک‌هایی که به لبخند بدل شد، و امیدی که در دل‌ها کاشته شد.
وقتی رئیس‌جمهور، خانه‌دار می‌کرد نه با وام؛ با همدلی
در دوره‌ای که وعده‌ها مثل برگ‌های پاییز می‌ریزند و کسی آن‌ها را جمع نمی‌کند، شهید رئیسی نشان داد که می‌توان پای حرف ایستاد.
گُلی‌خانم حالا در واحد نوساز نهضت ملی مسکن زندگی می‌کند.
هر صبح که از پنجره‌اش بیرون را نگاه می‌کند، یاد آن مردی می‌افتد که در کوچه‌شان آمد، دستش را گرفت و خانه‌اش شد پناه.
حالا کوچه‌ی گُلی‌خانم دیگر بوی نا نمی‌دهد؛ بوی یک مرد بزرگ را می‌دهد، که هنوز هم از آسمان نگاه می‌کند...
انتهای پیام/