ریشههای اجتماعی و تأثیرات امنیتی پدیده اراذل و اوباش
مؤسسه کادراس با برگزاری نشستی تخصصی با عنوان «نسبت پدیده اراذل و اوباش با امنیت عمومی» در محل فرهنگسرای اندیشه، به بررسی پدیده اراذل و اوباش و ارتباط آن با جرایم سازمانیافته میپردازد.

کد خبر: 713855 | ۱۴۰۴/۰۲/۲۷ ۱۸:۲۶:۲۹
پدیده اراذل و اوباش و ارتباط آن با جرایم سازمانیافته، یکی از مسائل پیچیده و چندوجهی در جوامع امروزی، بهویژه در ایران، به شمار میرود که ریشههای عمیقی در عوامل تاریخی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی دارد.
این معضل نهتنها امنیت عمومی را تهدید میکند، بلکه با تأثیرات مستقیم و غیرمستقیم خود بر ساختارهای اجتماعی، اعتماد عمومی و نظم جامعه را نیز مختل میسازد.
تحلیل این پدیده نیازمند نگاهی جامع به ابعاد مختلف آن، از جمله تأثیراتش بر فرهنگ اعتراضی، نقش نابرابریهای اقتصادی و اجتماعی در شکلگیری آن، و همچنین بررسی جایگاه تاریخی و فرهنگی این گروهها در بستر جامعه است.
در این راستا، شناسایی راهکارهای مؤثر برای پیشگیری و مقابله، از جمله تقویت نظارت اجتماعی، بازپروری، کاهش شکافهای اقتصادی و ایجاد هماهنگی میان نهادهای مختلف، از اهمیت ویژهای برخوردار است تا به جای اتکا به سرکوب صرف، رویکردی پایدار و چندجانبه اتخاذ شود.
با توجه به اهمیت این پدیده، مؤسسه کادراس با برگزاری نشستی تخصصی با عنوان «نسبت پدیده اراذل و اوباش با امنیت عمومی» در محل فرهنگسرای اندیشه، به بررسی این پدیده پرداخت.
در این نشست دکتر محمد جلیلی (دکتری علوم سیاسی و مدرس دانشگاه)، دکتر امین پرتو (پژوهشگر میهمان مرکز مطالعات استراتژیک خاورمیانه) و دکتر منصور براتی (معاون پژوهشی مؤسسه کادراس)، حضور داشتند و با ارائه تحلیلهای خود از منظرهای مختلف، به بحث و تبادل نظر در خصوص ریشهها، چالشها و راهکارهای مقابله با این پدیده پرداختند.
تحلیل پدیده اراذل و اوباش و ارتباط آن با جرایم سازمانیافته
دکتر منصور براتی، معاون پژوهشی مؤسسه کادراس، در ابتدای نشست با بیان اهداف این مؤسسه برای تحلیل عمیق مسائل اجتماعی و امنیتی، به بررسی ارتباط جرایم سازمانیافته با امنیت عمومی و پدیده اراذل و اوباش پرداخت.
وی تأکید کرد که تعریف جرایم سازمانیافته در ایران، که اغلب برگرفته از ترجمه متون حقوق بینالملل است، به ابعاد مختلف این مفهوم، بهویژه کارکردهای ضد امنیتی آن، توجه کافی ندارد.
این در حالی است که در کشورهای غربی با علوم انسانی پیشرفتهتر، جنبههای حقوقی، اقتصادی، امنیتی و غیرقانونی این جرایم بهصورت یکپارچه مورد بررسی قرار میگیرند.
این تفاوت در رویکرد، نشاندهنده ماهیت غیراصیل و ترجمهای این علم در ایران است که مانع از تحلیل جامع این پدیده میشود.
وی در ادامه با اشاره به ارتباط پویا و غیرخطی میان جرایم سازمانیافته و امنیت، خاطرنشان کرد که این جرایم اثرات مستقیم و غیرمستقیمی بر جامعه دارند.
اثرات مستقیم شامل ایجاد ناامنی، اخاذی، درگیریهای مسلحانه و آسیب به شهروندان است، در حالی که اثرات غیرمستقیم از طریق تضعیف نهادهای دولتی، گسترش فساد سیستماتیک، اخلال در بازارهای قانونی، فرسایش سرمایه اجتماعی و تضعیف پایههای امنیت عمومی بروز مییابد.
دکتر براتی افزود که این تأثیرات، امنیت عمومی را که از وظایف بنیادین حکومتها برای فراهم کردن زندگی بدون خشونت و تهدید است، به خطر میاندازد و نقش مخرب گروههای مرتبط با جرایم سازمانیافته را برجسته میکند.
براتی همچنین به مفهوم اراذل و اوباش پرداخت و اظهار داشت که این پدیده از منظر جامعهشناسی، جرمشناسی و سیاستگذاری عمومی مورد توجه قرار گرفته است.
وی توضیح داد که این گروهها امروزه بهعنوان یک پدیده نسبتاً جدید مطرح هستند و از طریق خشونت، ایجاد رعب و وحشت، سرقتهای مسلحانه و قلدری در فضاهای عمومی، نظم و امنیت را مختل میکنند.
بر اساس نظریه کنش کنترل اجتماعی، فعالیت این گروهها ضعف نهادهای طبیعی مانند خانواده و نهادهای ساختاری مانند آموزش و قانون را تشدید میکند.
دکتر براتی با اشاره به روشهای غیرقانونی امرار معاش این گروهها تأکید کرد که این افراد بهراحتی قوانین و هنجارها را زیر پا میگذارند و پیامدهای فرهنگی و اجتماعی خاصی به دنبال دارند.
وی افزود که برخی از این فعالیتها ممکن است از سوی دولتها جدی گرفته نشوند، مگر زمانی که امنیت عمومی را تهدید کنند یا به اقدامات ضد سیستمی منجر شوند، که در این صورت آستانه تحریک امنیتی دولتها فعال شده و برخوردهای موردی صورت میگیرد.
معاون پژوهشی مؤسسه کادراس با تأکید بر پیامدهای جدی فعالیت این گروهها، از جمله فرسایش سرمایه اجتماعی که تمایل شهروندان به مشارکت اجتماعی را کاهش میدهد، خاطرنشان کرد که در سالهای اخیر، بهویژه در اعتراضات سال ۱۳۹۸، این گروهها اعتراضات آرام را به اغتشاش تبدیل کردهاند و با اقداماتی نظیر آتش زدن سطلهای زباله و ایجاد درگیری، ثبات اجتماعی را به مخاطره انداختهاند.
وی در پایان با تأکید بر ضرورت پیشگیری از جرم برای مدیریت و کاهش تأثیرات این گروهها، اظهار داشت که هرچند تلاشهای متعددی در ایران و سایر کشورها انجام شده، اما همچنان شاهد حیات و نقشآفرینی این گروهها هستیم.
دکتر براتی رویکردهای پیشگیرانه نظیر نظارت اجتماعی مؤثر، اجرای قوانین سختگیرانهتر، برنامههای بازپروری و تعدیل نابرابریهای اقتصادی را مهم دانست و افزود که اگرچه برخورد با این گروهها لازم است، اما سرکوب بهتنهایی نتیجهبخش نیست و گاهی اثرات معکوس دارد.
وی تأکید کرد که تمرکز بر آموزش و ایجاد جامعه سالم برای اکثریت جمعیت میتواند نتایج بهتری نسبت به صرف ظرفیت دولتها برای مقابله مستقیم با این گروهها داشته باشد و هماهنگی میان دولت، جوامع محلی و نهادهای قضایی در این مسیر ضروری است.
ریشهها و پیامدهای بزهکاری و رفتارهای اوباشگونه در ایران
دکتر محمد جلیلی در ادامه نشست با بیان اینکه پدیده بزهکاری و رفتارهای اوباشگونه در ایران ریشه در تحولات تاریخی و اجتماعی دارد، اظهار داشت که این مسائل از دوره پهلوی دوم به بعد بهصورت بارزتری نمایان شدهاند.
وی عوامل متعددی را در ظهور این پدیده مؤثر دانست و از جمله به شکاف طبقاتی اشاره کرد که از زمان رضا شاه به دلیل نوسازی سریع و توسعه نامتوازن شکل گرفته است.
همچنین تشدید قومگرایی در دهه 1320، بهویژه جدایی مهاباد و آذربایجان، و پس از انقلاب، ضعف دولت مرکزی در مناطق مرزی را زمینهساز ظهور سازمانهای غیررسمی و رفتارهای ضدساختاری معرفی کرد.
وی افزود که فساد دولتی و ارزشمداری پول در جامعه کنونی، افراد را به فعالیتهای غیرقانونی نظیر دلالی، رانت، رشوه و قاچاق سوق داده است.
وی در ادامه عنوان داشت که رفتارهای بزهکارانه و اوباشگونه تأثیر مستقیمی بر کاهش احساس امنیت، نظم و اعتماد اجتماعی دارند و ترس و بیثباتی را افزایش میدهند.
این ناامنی، حتی بدون تجربه مستقیم خطر، انتظام اجتماعی را مختل کرده و اعتماد به ساختارها و آینده را تضعیف میکند.
دکتر جلیلی در ادامه با استناد به دادههای قضایی کیفری از سال 1391 تا 1401، اظهار داشت که میزان قتل و نزاعهای خیابانی در ایران تقریباً دو برابر میانگین جهانی است و شاخص صلح جهانی نیز ایران را در رتبه 143 قرار داده و در یکچهارم نخست کشورهای ناامن جای میدهد.
وی عوامل ساختاری نظیر فاصله طبقاتی در کشورهای در حال توسعه، از جمله ایران، را عامل اصلی این وضعیت دانست و افزود که فشار روانی ناشی از پایمال شدن حقوق قشر کارگر و از دست رفتن فرصتها، به رفتارهای خشن و سازماندهی گروههای بزهکار منجر میشود.
به گفته وی، تشدید شکاف طبقاتی خشونت را بازتولید کرده و چرخهای از نزاع و تعمیق اختلافات را ایجاد میکند.
این پژوهشگر مسائل اجتماعی همچنین به عوامل فرهنگی و اجتماعی در ایجاد رفتارهای بزهکارانه اشاره کرد و گفت که فشار محیطی بهویژه در خانوادههای اقشار فرودست، خشونت را تشدید میکند.
وی با استناد به مطالعات، خاطرنشان کرد که خشونت مرسوم، مانند مصرف الکل یا خشونت خانگی، قابلیت سرایت و تقلید دارد و افرادی که در خانه مورد خشونت قرار گرفتهاند، ممکن است این رفتار را در مدارس یا اجتماع تکرار کنند.
وی همچنین تأثیر گروه همسالان در دوره بلوغ را بسیار مهم دانست و افزود که نوجوانان از افراد جذاب یا برتر در گروه خود الگوبرداری میکنند و نابرابری اقتصادی نیز این گرایش را تقویت میکنند.
دکتر جلیلی از منظر روانشناختی نیز به تحلیل رفتار اراذل و اوباش پرداخت و اظهار داشت که این افراد به دنبال احترام هستند و ابزار آنها قدرت است، زیرا احترامشان در خانه و اجتماع پایمال شده است.
وی افزود که آنها تلاش میکنند هنجارها و اعتبار اجتماعی را از طریق خشونت یا سلطه به دست آورند و هیجانطلبی و شخصیتهای ریسکپذیر نیز در این گروهها دیده میشود.
به گفته وی، نقص در کنترل تکانشگری و آسیبهای عاطفی نیز این افراد را به سمت رفتارهای بزهکارانه سوق میدهد، بهویژه زمانی که کمیابی عاطفی خود را در این مسیر جستوجو میکنند.
وی در ادامه به پیامدهای حضور اراذل و اوباش در جامعه اشاره کرد و گفت که این پدیده منجر به کاهش کیفیت زندگی، افزایش جرایم خیابانی، تضعیف اعتماد اجتماعی و بیثباتی میشود.
به گفته وی، این گروهها در برخی مناطق کنترل فضاها را در دست گرفته و ضریب امنیتی را پایین آوردهاند، بهگونهای که فعالیتهای غیرقانونی نظیر فروش مواد مخدر علنی میشود.
وی همچنین نقش مخرب این گروهها در اعتراضات سال 1398 را یادآور شد که با اقداماتی مانند آتش زدن اموال عمومی و ایجاد درگیری، اعتراضات را به اغتشاش تبدیل کردند و امنیت عمومی را تهدید کردند.
وی در پایان با تأکید بر لزوم کنترل و پیشگیری از رفتارهای اراذل و اوباش، رویکردهای انتظامی مانند قوانین سختگیرانه و نظارت پلیسی، و رویکردهای فرهنگی-اجتماعی نظیر آموزش، تقویت نهادهای اجتماعی و بازپروری را پیشنهاد داد.
دکتر جلیلی در بعد اقتصادی، کاهش نابرابری و بهبود زیرساختهای شهری را ضروری دانست و افزود که استفاده از فناوری، مانند هوش مصنوعی برای تحلیل دادههای قضایی، میتواند علل خشونت را شناسایی کند.
وی همچنین تقویت همکاری بینالمللی در پژوهشهای جرمشناسانه را از راهکارهای کلیدی برشمرد و تأکید کرد که تمرکز بر ایجاد جامعه سالم و پیشگیری، به جای صرفاً سرکوب، میتواند نتایج پایدارتری در مقابله با این پدیده داشته باشد.
عوامل چندبعدی شکلگیری پدیده اراذل و اوباش در ایران
دکتر امین پرتو در ادامه با بیان اینکه پدیده اراذل و اوباش در ایران ریشه در عوامل اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و تاریخی دارد ، اظهار داشت: از منظر اقتصادی، فقدان فرصتهای شغلی و نابرابریهای اقتصادی افراد را به سوی پیوستن به این گروهها سوق میدهد، اما این پدیده تنها به نابرابری های اقتصادی محدود نمیشود.
بستر اجتماعی مبتنی بر ناهنجاریهای پنهان و روابط غیرقانونی، زمینهای را فراهم میکند که این گروهها در بستر این وضعیت شکل گرفته و رشد کنند.
وی افزود: در ایران، برخی از این افراد با اخذ مدارک دانشگاهی یا فعالیتهای اقتصادی ظاهراً قانونی مانند ساختوساز، هویت اجتماعی جدیدی کسب میکنند، اما همچنان ممکن است از روشهای پیشین خود نظیر تهدید و ارعاب برای پیشبرد اهداف تجاری استفاده کنند.
این نشان میدهد که اقتصاد غیررسمی و ناهنجاریهای اجتماعی نقش کلیدی در تداوم فعالیت این گروهها دارند.
وی در ادامه با اشاره به جنبههای فرهنگی و تاریخی این پدیده، خاطرنشان کرد: مفهوم «لاتی» یا «داشی» بودن در فرهنگ ایرانی جایگاه ویژهای داشته و از گذشتههای دور تا امروز بهعنوان یک ارزش یا نیروی اجتماعی شناخته میشده است.
در فرهنگ عامه، اراذل و اوباش بهعنوان بخشی از جرایم سازمانیافته تلقی نمیشوند، بلکه بیشتر با رفتارهای خشونتآمیز مانند قمهکشی در معنای پلیسی و انتظامی شناخته میشوند.
این مفهوم در گفتار لایههای مختلف جامعه، از فرماندهان نیروهای مسلح تا اساتید دانشگاه، نفوذ دارد.
با این حال، مطالعه علمی گستردهای روی این گروهها انجام نشده، زیرا فاقد ایدئولوژی مشخص هستند و بهعنوان یک نیروی اجتماعی هماهنگ به رسمیت شناخته نمیشوند.
این پژوهشگر امنیت عمومی همچنین به نقش این گروهها در تاریخ مدرن ایران اشاره کرد و گفت: برای مثال، در کودتای 28 مرداد 1332، افرادی نظیر شعبان جعفری و طیب حاج رضایی نقش سیاسی مهمی ایفا کردند، اما به دلیل عدم اعتماد عمومی به این گروهها بهعنوان یک طبقه اجتماعی، جایگاهشان همواره متزلزل بوده است.
این پژوهشگر امنیت عمومی در بخش دیگری از سخنان خود به بررسی تأثیر گروههای اراذل و اوباش بر فرهنگ اعتراضی جامعه پرداخت و اظهار داشت: با بهرهگیری از مفهوم «سایبان مقدس» پیتر برگر، میتوان این پرسش را مطرح کرد که آیا این گروهها بر رفتارهای اعتراضی در جامعه تأثیرگذار هستند یا خیر.
از منظری ایستا، پاسخ به این پرسش منفی است؛ زیرا این گروهها بهعنوان یک نیروی اجتماعی کوچک شناخته میشوند و توانایی گفتمانسازی در جامعه را نداشتهاند، هرچند ردپای حضورشان در گفتمان عمومی و آثار فرهنگی، نظیر سینمای دهههای 40 و 50 یا فیلمهای مسعود کیمیایی، قابل مشاهده است.
با این حال، از منظری پویا، شرایط کنونی جامعه ایران که به سمت فقدان آینده روشن در حرکت است، زمینهای ذهنی و زیستی را ایجاد کرده که میتواند به بروز کنشهای غیرمعمول و عجیب از سوی این گروهها منجر شود.
این وضعیت، پتانسیل گسترش جرایم سازمانیافته را مشابه آنچه پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی رخ داد،تقویت می کند.
وی در ادامه به تنوع در ساختار و خاستگاه اجتماعی گروههای اراذل و اوباش اشاره کرد و افزود: برخلاف تصور رایج، این گروهها لزوماً به اقشار محروم و فقیر جامعه محدود نمیشوند.
پدیدهای که میتوان آن را «اراذل و اوباش پولدار» نامید، در میان خانوادههای مرفه، بهویژه در تهران و برخی شهرستانها، مشاهده میشود.
این افراد با تکیه بر ثروت خود به قدرتنمایی و تشکیلاتسازی روی میآورند و در فعالیتهایی نظیر برگزاری مهمانیهای غیرمتعارف، زمینخواری و اخذ حق حساب مشارکت دارند.
بر اساس تحقیقات انجامشده توسط مرکز تحقیقات شهرداری تهران، ناامنترین محلات از نظر حضور این گروهها، برخلاف انتظار، در مناطق پایینشهر قرار ندارند، بلکه در مناطقی مانند هلال احمر، پونک و تهرانویلا متمرکز هستند.
این گروهها را میتوان به دو دسته کلی تقسیم کرد: دسته «لوکس و لاکچری» که اغلب به اقدامات نمایشی نظیر درگیری با قمه میپردازند و دسته «سیاه و محروم» که بیشتر درگیر فعالیتهایی مانند فروش مواد مخدر یا تکدیگری هستند.
با این حال، باید توجه داشت که گروههای محرومتر، مانند کودکان کار یا افراد معتاد، در اغلب موارد رفتارهای خشن از خود نشان نمیدهند.
وی در پایان سخنان خود با تأکید بر پیچیدگی و عمق مسئله اراذل و اوباش، خاطرنشان کرد: این پدیده در زمره مسائل «بدخیم» سیاست قرار میگیرد که ریشههای عمیقی در ناهنجاریهای پنهان اجتماعی و پیامدهای اقتصادی دارد و بهسادگی قابل حل نیست.
برای مواجهه با این چالش، رویکردهای مختلفی وجود دارد؛ از جمله رویکرد پلیسی و انتظامی که بر بازداشت و برخورد قضایی متمرکز است، رویکرد اطلاعاتی که بر عملیات پنهان تأکید دارد، رویکرد توانبخشی که با هدف جذب و بازگرداندن افراد آسیبدیده به جامعه طراحی شده و نمونههایی از آن در کشورهای برزیل و سوئد قابل مشاهده است، و در نهایت رویکرد توانبخشی فرهنگی که بر بازسازی اجتماعی و اصلاح ساختارهای فرهنگی تأکید میورزد.
با این حال، هیچیک از این رویکردها بهتنهایی نمیتوانند پاسخگوی این معضل باشند و لازم است که بهصورت همزمان و هماهنگ به کار گرفته شوند.