قزوین آب ندارد - تسنیم
چند سالی است که اردیبهشت با آن همه وصف شاعرانه در زیبایی اش به زنگ هشداری برای آمدن فصل گرما تبدیل شده است؛ گرمایی زودهنگام که حالا جای مرداد را هم گرفته است، گرمایی همراه با ناترازی ها، قطعی برق و آب و به تبع آن مختل شدن شبکه های تلفن ثابت و همراه.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از قزوین،یادداشت علیرضا ضرغامی با موضوع بحران آب در استان قزوین از نظرتان میگذرد؛ اردیبهشت که به نیمه میرسد، چله بهار خبر از زیباییهای شگفتانگیز میدهد که در جای جای کشور بهترین تصاویر را به رخ هر گردشگری میکشد، شاید یکی از فلسفههای پنجاهبهدر در قزوین نیز همین باشد که رسم شده قزوینیها پنجاهمین روز از بهار را مانند سیزدهبهدر به دل طبیعت میزنند.
اما حالا چند سالی است که اردیبهشت با آن همه وصف شاعرانه در زیباییاش به زنگ هشداری برای آمدن فصل گرما تبدیل شده است؛ گرمایی زودهنگام که حالا جای مرداد را هم گرفته است، گرمایی همراه با ناترازیها، قطعی برق و آب و به تبع آن مختل شدن شبکههای تلفن ثابت و همراه.
هرچه جلوتر رفتیم، زندگی را ماشینیتر کردیم و برای اینکه ماشین را با خدمت بشر بگیریم، منابع طبیعی را به خورد ماشینها دادیم، از صنایع آببر گرفته تا خربزههایی که دیگر بجز مشهد در دشت قزوین نیز کشت میشود.
آری بحث تابستان و اردیبهشت است و بحران کمبود آب در کشور و به تبع آن استان قزوین که روزی به دشت سرسبزش مشهور بود ولی امروز نبود آب در آن به دغدغه اول مردم و مسئولان تبدیل شده.
شاید اگر نیم قرن پیش شهر صنعتی الوند را به جای اینکه در دشت قزوین برویانند، به جای دیگری برده بودند، امروز شاهد خشکی چنار و اقاقیا در کوچه خیابان الوند نبودیم و اگر نیروگاه برق شهید رجایی در قزوین، زمین و آسمان را تیره نکرده بود، ابرها هم مجال باریدن بر این خطه را داشتند.
قزوینی که روزی به شهر آبانبارها شهرت داشت، فهم و آیندهنگری مردمی اندیشمند را معرفی میکرد که چگونه آب را مهم و ارزشمند میدانند و حفظ میکنند؛ باغات پسته بوئینزهرا نشان از اندیشه مردمانی داشت که میدانستند در اقلیم آن چه بکارند و الموت و بادامش که کم آب میخورد هم اینگونه به درختهای آببر غیر بومی محصور نشده بود.
ما انسانها دو بار روستاها و کشاورزی قزوین را نابود کردیم؛ بار نخست زمانی بود که با به اصطلاح اصلاحات ارضی شاه مخلوع کشاورزان را به جای کشت و زرع از روستاها به کارخانههای تازه تأسیس کوچاندیم، بار دوم زمانی بود که روستائیان شهرنشین را به بهانه بازگشت به مناطق خوش آبوهوا و مهاجرت معکوس به همان روستاها برگردانیم اما این بار با هدف تبدیل زمینهای کشاورزی به باغات میوه غیر بومی.
این بار دیگر زمینهای کشت و زرع چند هکتاری تبدیل شده به باغات چندصدمتری که هرکدام نیاز به آب داشت تا درختان میوه آببر در آن رشد کند، باغات و ویلاهایی که برای زیباتر شدن نیاز به استخرهای آب تفریحی و فضای سبز تزئینی داشت.
اینگونه شد که دیگر رودخانههای فصلی و سهمیه آب منطقهای پاسخگوی نیاز مردم نبود و انسانهایی که هوا و آسمان را با ورود به عصر صنعت آلوده کرده بودند، به جان زمین تاخته و حفاریها آغاز کردند تا شیره جان زمین را بکشند.
اوایل با چاههای چهار متری، و بعد رفته رفته با چاههای عمیق، هرچه آب در سفرههای آب زیرزمینی بود هورت کشیدند، آنها که پولدارتر بودند، ویلایشان بزرگتر و هورت کشیدنشان عمیقتر.
آن روزها که هفتسنگان و نیاوران باغستان سنتی قزوین را ویلا میکردند، صدای هیچ کس درنیامد، در عوض رقابت برای مسکونی کردن زمینهای کشاورزی اطراف شهرها برای تبدیل به شهرکهای مسکونی ادارات بالا گرفت تا آنجا که حتی فکرش را نمیکردند آب و برق این شهرکها را از کجا باید تأمین کرد.
اگر فکر پشت این ساخت و سازها و به اصطلاح توسعه شهری بود، امروز فضای سبز در الوند و نصرتآباد را با آب شرب آبیاری نمیکردند، که در عوضش بیخ گوش آن برای مردم مهرگان و محمدیه و ساکنان آن که غالباً کارگر و قشر ضعیف جامعه هستند، دغدغه تأمین آب داشته باشند.
استاندار سابق اگر آن روزها که فریاد العطش مردم بلند شده بود و به فکر دعواهای سیاسیاش با نمایندگان مجلس بر سر تقسیم مسئولیتها داشت، پروژه انتقال آب را با یک هشتم قیمت امروز انجام میداد، امروز دغدغه استاندار و نماینده ولیفقیه و نمایندگان بجای انتقال آب؛ توزیع و مدیریت تقسیم آب میبود.
در خبرها آنقدر تیتر انتقال آب از سد طالقان را منتشر کردند که دیگر این جمله ملکه ذهن همه شد و انگار خود مسئولان هم در آن سالها این تیتر فریب را باور کردند ولی هیچ کس نگفت قزوینی که چاههای آبش به گل خورده و از منابع آبی سد منجیل و طالقان بیبهره است، با عدم اجرای کامل پروژه انتقال آب، از سهم خود بیبهره است.
متأسفانه هزینه انتقال آب از سد طالقان با اجرای کامل پروژه آنقدر زیاد است که با بودجه 10 سال استان قزوین برابری میکند و واقعیت این است که تهران و کرج جلوتر از قزوین برای دریافت آب از این سد نوبت گرفتهاند.
در این بین از نقش مراکز آموزش عالی و پژوهشکدههای پرتعداد استان نباید غافل شد که در این بحران آیا طرحی برای حل مشکل آب قزوین دارند یا خیر؛ اگر دارند که واقعاً سرمایهگذاری بر روی این همه ساخت دانشگاه و اعطای مجوز در استان منطقی بوده و اگر ندارند، که لازم است مأموریتهای آنها در حوزه پژوهش و تولیدات و مقالات علمی مورد بازنگری قرار گیرد.
حضور نوذری، استاندار قزوین در جمعهای که گذشت در محل سد طالقان نشان از اهمیت موضوع بحران آب در استان میدهد؛ هماهنگی خوبی هم از نماینده عالی دولت در استان تا نمایندگان مجلس و نماینده ولی فقیه و نماینده قوه قضائیه در استان ایجاد شده و همه پای کار هستند که جای تقدیر دارد.
فضای استان به جای دعواهای سیاسی معطوف به حل مشکل آب شده اما حرف و حدیثهایی هم وجود دارد که اصلا قزوین سهمی از سد طالقان ندارد، بی تردید چنین اظهارنظرهایی حجت را تمام نمیکند، بلکه حضور استاندار در محل سد طالقان به معنای این است که قزوین از این سد سهم دارد.
اما این سهم پاسخگوی نیازهای استان نیست و لازم است متولیان امر نیمنگاهی هم به شاهرود داشته باشند، جایی که آب از سرچشمههای البرز و الموت به سد منجیل میرود، میتواند بخشی از تشنگی قزوین بحرانزده را برطرف کند.
انتهای پیام/