خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 25 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

مخاطبان نمایشگاه کتاب طالب شنیدن کدام وجه از شخصیت شهید رئیسی‌اند؟

مهر | فرهنگی و هنری | پنجشنبه، 25 اردیبهشت 1404 - 16:40
غرفه بنیاد شهید رئیسی در نمایشگاه کتاب میزبان گروه‌های مختلفی از مردم است و هر یک بخشی از شخصیت شهید جمهور، برایشان پررنگ است ولی فسادستیزی و مردمی بودن از باقی برجسته‌تر است.
غرفه،رئيسي،شهيد،جمله،روايت،جلب،خدمت،دفتر،نوشته،توجهم،نمايشگر ...

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب - فرگاه افشار: پرس‌وجو که کردم، گفتند راهروی چهار؛ راه می‌افتم.
همین‌که می‌خواهم به راهرو بپیچم، تابلویی جلوی یک غرفه توجهم را جلب می‌کند: «برای آینده ایران چه کتابی بخوانیم؟»
زیر این جمله، ده‌ها کاغذ رنگی چسبانده شده و رهگذران روی‌شان جواب‌هایی نوشته‌اند و کتاب‌هایی نام برده‌اند.
به جواب این سوال فکر می‌کنم؛ هم کتاب‌هایی هست و هم انگار کتابی نیست.
به راهم ادامه می‌دهم.
چندین قدم که می‌روم، غرفه‌ای با رنگ غالب سبز از دور به چشمم می‌آید.
دکور متفاوتی دارد.
اولین چیزی که توجهم را جلب می‌کند، هشت نمایشگر است؛ چهار تا در سمت راست و چهار نمایشگر بزرگ در سمت چپ غرفه که شبیه تبلت‌اند.
به هرکدام هدفونی آویزان شده.
یکی را برمی‌دارم، صدایی گرم و مطمئن از سخنران درون نمایشگر درمی‌آید؛ می‌گوید: «رسالت ابراهیم این بود که نگذارد ابلیس، اسماعیل‌هایش را قربانی کند…»
هدفون را کنار می‌گذارم؛ به فضای غرفه نگاه می‌کنم.
چند دوربین در اطراف چیده شده‌اند، انگار همین حالا برنامه‌ای تمام شده یا منتظر شروع گفت‌وگویی تازه‌اند.
وسط غرفه، دو صندلی خالی است.
به‌جز هدفون‌ها، صدایی که در فضای غرفه پخش می‌شود هم لطف دیگری دارد.
صدای رهبر انقلاب است و این جمله که: «دلم برای رئیسی سوخت…»
نگاه می‌کنم، روی دیوار انتهای غرفه با زمینه سبز، همین جمله بزرگ نوشته شده و دورش را پر کرده‌اند با عکس‌هایی از روزهای مختلف زندگی او.
دو دفتر یادبود روی یکی از میزها قرار دارد.
روی جلدشان نوشته: «یادبود اولین سالگرد شهدای خدمت».
یکی را باز می‌کنم.
دست‌خط ساده‌ای با ادبیاتی ساده‌تر در نخستین صفحه‌اش نوشته: «حقیقتاً دلم برای رئیس‌جمهور شهید تنگ شده…»
ورق می‌زنم تا شاید جای خالی پیدا کنم؛ همه‌اش پر است.
دفتر را می‌بندم.
به سمت قفسه‌هایی که در انتهای غرفه است می‌روم.
کتاب‌ها و کتابچه‌هایی مرتب کنار هم چیده شده‌اند.
روی میزها، عکس‌هایی از شهید «رئیسی» قرار دارد در ابعاد مختلف؛ برای برداشتن عموم.
دستی دراز می‌کنم و دو عکس برمی‌دارم؛ یکی که میان مردم ایستاده، و دیگری که پشت سرش بالگردی دیده می‌شود.
این دو تا انگار حس بهتری به آدم می‌دهند نسبت به آن عکس‌هایی که پشت میز یا در لحظه سخنرانی گرفته‌اند از او.
در قفسه آن‌طرفی، قاب‌عکس‌هایی از شهیدان «چمران» و «آوینی» توجهم را بیشتر از بقیه جلب می‌کنند؛ کنارشان وسایل تزئینی ساده و کتابچه‌هایی چیده شده با عناوینی چون «خدمت»، «ایران»، «قرآن»، «مردم» و...
چند دقیقه بعد متوجه می‌شوم این‌ها بخشی از سخنرانی‌های موضوعی اوست که توسط بانی غرفه در نمایشگاه یعنی «بنیاد ملی شهید رئیسی» جمع‌آوری شده است.
چشمم که از تماشای اطراف دست می‌کشد، به سراغ مسئول غرفه می‌روم؛ آقای حمزه با لبخندی آرام جلو می‌آید.
مردی با صدایی ملایم اما قاطع.
از او می‌پرسم غرفه چگونه طراحی شده؟
می‌گوید: «ما غرفه شهید رئیسی را با تمرکز بر هشت ضلع از شخصیت ایشان طراحی کرده‌ایم؛ از خادم‌الرضا بودن و فسادستیزی گرفته تا مردمی‌بودن، رئیس‌جمهور مقاومت، و دیگر ابعاد.
هر ضلع، یک روایت است.
و هر روایت، یک تابلوی زنده.
تلاش کردیم شخصیت ایشان نه فقط از زبان ما، بلکه از زبان کسانی که با او زیسته‌اند، روایت شود؛ از خانواده و وزرا گرفته تا معاونان و دوستان قدیمی.»
ادامه می‌دهد: «تا روز چهارم نمایشگاه، چهره‌هایی چون دکتر مجاهد، آقای صالحی، آقای عبودتیان و آقای خلجی از اعضای هیئت دولت و دفتر رئیس‌جمهور شهید به غرفه آمده‌اند و روایت کرده‌اند.
مردم خوب گوش می‌دهند!»
می‌پرسم کدام مانیتورها بیشتر توجه مردم را جلب کرده‌اند؟
پاسخ می‌دهد: «بیشتر مراجعه به تبلت‌هایی است که درباره خادم‌جمهور بودن و فسادستیزی ایشان هستند.
مردم هنوز تشنه شنیدن از این ابعادند.»
وقتی از آقای حمزه درباره کتاب‌ها می‌پرسم، مرا به سمت قفسه‌ها می‌برد و توضیح می‌دهد: «با همکاری نشرهای جبهه انقلاب، ۸۰ عنوان کتاب را درباره زندگی، سیره و سبک مدیریتی شهید رئیسی به غرفه آورده‌ایم.
برخی از این کتاب‌ها نوشته خود ایشان است؛ مثل ارث بی‌وارث، تعارض اصل و ظاهر در فقه و قانون و…»
ادامه می‌دهد: «نکته قابل توجه این است که ناشرانی از خوزستان، کاشان، و شهرهای دور و نزدیک آمده‌اند تا سهمی در زنده نگه‌داشتن یاد او داشته باشند.
مثلاً کتاب‌هایی مثل رئیسی و خوزستان عزیز یا هارداسان که در حوزه هنری کاشان تدوین شده است.»
او درباره دفترهای دل‌نوشته هم می‌گوید: «دفاتری داریم که مردم می‌نویسند در آن‌ها؛ دل‌نوشته‌هایی ساده ولی پر از احساس، که بازتاب‌دهنده یک خلأ بزرگ در دل جامعه است.»
در پایان، نگاهی دوباره به دیوار سبز می‌اندازم.
کسی عکسی را برمی‌دارد، نگاه می‌کند و آرام به دیوار نصب می‌کند؛ کنار همان جمله بزرگ: «دلم برای رئیسی سوخت.»
در میان صدای همهمه راهروها، این غرفه جایی‌ست که مردم می‌ایستند، تأمل می‌کنند، دستی به دفتر یادبود می‌کشند، عکس کوچکی برمی‌دارند یا هدفونی روی گوش می‌گذارند و چند جمله از «ابراهیم» می‌شنوند؛ جمله‌هایی که شاید ما را برای لحظه‌ای با مفهوم «خدمت»، «عدالت» و «مردمی‌بودن» آشتی دهد.
و حالا به جمله‌ای که ابتدای راهروی چهار روی تابلو خوانده بودم فکر می‌کنم: برای ساختن ایران، کتاب خواندن خوب است، اما انگار «شخصیت‌خواندن» بهتر است.
آن هم وقتی شخصیتی اهل خدمت باشد.