احوال حج_12 / مسجدالحرام است یا معرکه والفجر 8 و خیبر؟- فیلم اخبار حج و زیارت تسنیم
در این سفر، هرچند با همسرم بودم و بیشتر اوقات با هم به حرم می رفتیم، اما بسیاری از نجواهای من با کعبه، مسجدالنبی، و مسجدالحرام، نجواهایی بود که به یاد شهدا داشتم و برایم بسیار دلچسب تر بود. مثلاً، این خاطره مربوط به روزدوشنبه، چهارم آذر ماه سال 87 در

احوال حج_۱۲ / مسجدالحرام است یا معرکه والفجر ۸ و خیبر؟
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۵:۱۲
در این سفر، هرچند با همسرم بودم و بیشتر اوقات با هم به حرم میرفتیم، اما بسیاری از نجواهای من با کعبه، مسجدالنبی، و مسجدالحرام، نجواهایی بود که به یاد شهدا داشتم و برایم بسیار دلچسبتر بود.
مثلاً، این خاطره مربوط به روزدوشنبه، چهارم آذر ماه سال ۸۷ در
در این سفر، هرچند با همسرم بودم و بیشتر اوقات با هم به حرم میرفتیم، اما بسیاری از نجواهای من با کعبه، مسجدالنبی، و مسجدالحرام، نجواهایی بود که به یاد شهدا داشتم و برایم بسیار دلچسبتر بود.
مثلاً، این خاطره مربوط به روزدوشنبه، چهارم آذر ماه سال 87 در مکه است.
چهارمین روز حضورمان در مکه بود، دلم به شدت هوای دوستان و همرزمان ایام جنگ، به خصوص رفقای شهیدم را کرده بود.
نمیدانستم چطور خود را از این دلتنگی رها کنم.
به سادات (همسرم) گفتم برویم حرم.
یک بامداد، با نیّت به جا آوردن طوافی به نیابت از دوستان و رفقای شهیدم،
راهی مسجدالحرام شدیم.
مسجدالحرام، با صحن وسیع و بیکرانش، مملو از جمعیتی بود که گویی نمایندگانی از تمام اقوام و نژادهای بشری روی کره خاکی بودند.
گرداگرد خانه خدا، هرکس به زبانی با پروردگارش سخن میگوید.
هرچند معانی دقیق کلمات را نمیفهمیدم، اما درک میکردم که چه میگویند.
از نجواهای آن سیاهپوست آفریقایی تا جیک و جوک تند و مُقَطَع چشمبادامیهای
ژاپنی، فیلیپینی، مالزیایی، اندونزیایی و چینی، و حتی مناجاتهای آهنگین به سبک عرفانی راگِ زوار هندی، پاکستانی و بنگالی.
چنان با خدا حرف میزنند که انسان
متحیر میماند.
این صحنه به شدت بر دلم نشست و مرا از این کره خاکی به پروازی درآورد، به سوی بینهایت، به سوی انتهای انتها، یا به قول حاج احمد متوسلیان "در انتهای افق".
در آن شلوغی و ازدحام، سرمست از این حضور معنوی، وارد صحن طواف شدم.
مقابل حجرالاسود ابتدا نیت کردم: طواف خانه خدا را به جا میآورم، به نیابت از امام خمینی، آیتالله خامنهای، شهدا، پدر، فرزندان، برادران و دوستان.
از همان دور اول طواف، اسم و چهره نورانی و خدایی یکایک شهدا در ذهنم نقش بست
بیاغراق، چهره بیش از صد شهید تا پایان طواف از برابر چشمانم عبورکرد.
با خودم نجوا میکردم: خدایا، اینجا مسجدالحرام است یا معرکه والفجر 8؟
اینجا دور خانه
خداست یا میدان نبرد خیبر؟
مقابل حجرالاسود است یا عرصه عملیات کربلای 5؟
اینجا مقابل مقام ابراهیم است یا عملیات بدر؟