احوال حج_11/ "در فراق یار"؛ سفرنامه ای اختصاصی برای همسر- فیلم اخبار حج و زیارت تسنیم
سال 72، چند ماهی از ازدواج بنده سپری می شد. خب، تازه تشکیل خانواده داده بودم و زندگی مستاجری و دوری از خانه و خانواده خیلی سخت بود. همین منجر شد که من یک سفرنامه برای همسرم می نوشتم.

احوال حج_۱۱/ "در فراق یار"؛ سفرنامهای اختصاصی برای همسر
۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۱۴:۵۲
سال ۷۲، چند ماهی از ازدواج بنده سپری میشد.
خب، تازه تشکیل خانواده داده بودم و زندگی مستاجری و دوری از خانه و خانواده خیلی سخت بود.
همین منجر شد که من یک سفرنامه برای همسرم مینوشتم.
سال 72، چند ماهی از ازدواج بنده سپری میشد.
خب، تازه تشکیل خانواده داده بودم و زندگی مستاجری و دوری از خانه و خانواده خیلی سخت بود.
همین منجر شد که من یک سفرنامه برای همسرم مینوشتم.
چون ارتباط تلفنی، پستی و اینها نبود، این جدایی یک ماهه خیلی سخت بود.
به همین خاطر، در واقع داشتم واگوییهای دل را برای همسرم مینوشتم.
همزمان، یک سفرنامه دیگر هم داشتم با این نگاه که به عنوان یک نویسنده که در گروه حضور پیدا کردهام، باید حرفی برای گفتن داشته باشم.
ما به نوشتن عادت کرده بودیم؛ یعنی اصلاً حتی اگر از طرف حوزه هنری هم دعوت نمیشدیم، حتماً مینوشتیم.
من کار نویسندگی را از دوران دانشآموزی راهنمایی شروع کرده بودم و در دوران دبیرستان جدیتر شد.
چون دوران دبیرستان دیگر وارد موضوع دفاع مقدس و اینها شدیم.
موضوع دفاع مقدس و این مردان دفاع مقدس که تاثیر عجیب روی افراد میگذاشتند، انگیزه بنده را خیلی قویتر کرد.
ارتباط ما با نوشتن به این شکل بود و دفاع مقدس خیلی این را پررنگ کرده بود.
حالا یک اتفاق مهم داشت در زندگی ما رخ میداد؛ موضوع سفر حج.
برایمان خیلی اتفاق عجیبی بود.
یعنی اگر من بخواهم اتفاقات عجیب و شگفتانگیز زندگی خودم را بگویم، میگویم انقلاب، دفاع مقدس، سفر حج.
انرژی این سفر حج به اندازه آنها بود.
خب، برای انقلاب طبیعتاً به خاطر این انقلابی که در درون ما هم رخ داد (انقلاب بیرون بود، اما در دل و ذهن ما هم یک انقلابی رخ داد) نمیتوانستم ننویسم.
نویسنده یا شاعر اگر آن تراوشهای ذهنی خودش را ننویسد، آرام و قرار نمیگیرد.
کتاب "جنگ پابرهنه" و "مردان درد" را از خاطرات خودم نوشتم.
و حالا داشتیم آن انقلاب سوم را تجربه میکردیم: سفر حج.
طبیعتاً باید مینوشتم.
تجربه حج در جوانی میتواند آن انقلاب را رقم بزند و این را به عنوان توصیه میخواهم عرض بکنم، چون شاید نیاز به فرهنگسازی دارد که افراد تا وقتی در سنین جوانی هستند، این سفر حج را تجربه بکنند.
تجربه من هم منجر به این شد که اگر همه بعد از مناسک حج میرفتند استراحت میکردند، تازه کار ما شروع میشد.
ما تاریخ اسلام را در مدینه و مکه توانستیم مرور بکنیم، این مشاهد را با چشم خودمان ببینیم.
حس کردن این حال و هوا پر از تراوش میشد.
یک جا اشاره کردم که هیچ وقت دیگر این حس به بنده دست نداد.
یکی از علتهاش همین بود؛ یعنی وقتی که میروی در آن مکان قرار میگیری، آن حال و هوا را حس میکنی، تصور میکنی که در همین نقطه نبی مکرم اسلام حضور داشته، واقعاً انقلاب درونی رخ میدهد.
اگر شاعر باشی، شعرهایی به ذهنت میآید که در هیچ موقعیت دیگری نمیآید.
اگر داستاننویس باشی، به همین شکل.
تصویرگر باشی، به همین شکل.
این اتفاق خوب برای ما یک بار دیگر رخ داد.
چندین سال بعد، ما با خانواده رفتیم سفر حج، منتهی این بار حج عمره رفتیم.
و باز هم من قلمی برداشتم، سررسید برداشتم با این تصور که باز هم میتوانم مشاهدات جدیدی برایم ایجاد شود و ببینم.
اما خب، این اتفاق نیفتاد.