بورل: آمریکا دیگر متحد اروپا نیست/ پیشنهاد تشکیل گروه ۶ بدون واشنگتن
مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا با اشاره به تهدیدهای فزاینده ناشی از سیاستهای اقتدارگرایانه «دونالد ترامپ»، تاکید کرد که آمریکا دیگر متحد اروپا نیست.

به گزارش مشرق، جوسپ بورل در این یادداشت که در نشریه «پراجکت سیندیکت» منتشر شد، نوشت: «در دوم ماه مه (۱۲ اردیبهشت ۱۴۰۴)، دفتر فدرال حفاظت از قانون اساسی آلمان، حزب آلترناتیو برای آلمان (AfD) را شایسته طبقهبندی بهعنوان حزبی راستافراطی و تندرو اعلام کرد.
این تحول، در کنار سخنان معاون رئیسجمهوری آمریکا، جیدی ونس، در کنفرانس امنیتی مونیخ و حمایتهای علنی ایلان ماسک از جریان راست افراطی اروپا، بهروشنی نشان میدهد که ایالات متحده دیگر متحد اروپا نیست، بلکه به رقیب و چهبسا دشمن آن تبدیل شده است.»
وی افزود: «ترامپ تنها بهدنبال کنار گذاشتن اوکراین و واگذاری آن به روسیه نیست، بلکه آشکارا در پی تخریب الگوی اجتماعی، زیستمحیطی، اقتصادی و دموکراتیک اروپاست.
هدف او، بنا نهادن یک نظم جهانی اقتدارگرا و غیرلیبرال است.
او میخواهد ساختار دموکراتیک کشور خود را از میان بردارد، با رژیمهای غیردموکراتیک بزرگ در جهان ائتلافهای صرفاً معاملهمحور برقرار کند و با تحکیم سلطه آمریکا بر کانادا، گرینلند و کانال پاناما، یک دژ مستحکم در آمریکای شمالی بنا نهد.»
مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا اضافه کرد: «ترامپ حتی استفاده از زور را برای دستیابی به اهدافش منتفی نمیداند.
او با افتادن اوکراین به مدار نفوذ روسیه مشکلی ندارد، زیرا بازگشت به جهانی مبتنی بر حوزههای نفوذ قدرتهای بزرگ را میپذیرد.
همه این اهداف، تهدیدی ژئوپلیتیک، اقتصادی و امنیتی برای اروپاست.»
وی با بیان اینکه «برخی از اروپاییها همچنان امیدوارند که این گسست در روابط فراآتلانتیک موقتی باشد و انتخابات میاندورهای ۲۰۲۶ یا ریاستجمهوری ۲۰۲۸ آمریکا اوضاع را اصلاح کند»، هشدار داد: «پایهگذاری راهبرد اروپا بر چنین تصوری بسیار خطرناک است.
هرگونه تردید یا انفعال در واکنش به رفتارهای تهاجمی ترامپ، تنها او را جسورتر خواهد کرد.»
بورل عنوان کرد: «توانایی ترامپ برای سوق دادن آمریکا بهسوی اقتدارگرایی که نقطه مقابل ارزشهای اروپایی است، بیش از آن چیزی است که بسیاری تصور میکردند.
در واقع، ما در حال مشاهده یک «پوتینیزه شدن» سریع در سیاست آمریکای معاصر هستیم.»
به تعبیر این دیپلمات اسبق اسپانیایی، گرایش ضد اروپایی دولت ترامپ پدیدهای ناگهانی نیست.
وی نوشت: «آمریکا سالهاست که نگاهش را بهسوی آسیا معطوف کرده و از اروپا فاصله گرفته است.
این روند را میتوان در دوران ریاستجمهوری باراک اوباما مشاهده کرد، زمانیکه او در برابر حمله روسیه به کریمه در سال ۲۰۱۴ واکنشی جدی نشان نداد.»
بورل ادامه داد: «گرچه دولت بایدن حمایتی نسبی از اوکراین ارائه داد و تا حدی این روند واگرایی را کند کرد، اما حتی آن هم کمتر از حد نیاز بود و بهوضوح میشد دید که پس از بایدن، روند فاصلهگیری آمریکا از اروپا ادامه خواهد یافت.»
وی یادآور شد: «مدتها پیش از انتخاب دوباره ترامپ در نوامبر گذشته، به این نتیجه رسیده بودم که جو بایدن، احتمالاً آخرین رئیسجمهور واقعاً فراآتلانتیکی آمریکا خواهد بود.
برای بسیاری از آمریکاییها، ناتو (پیمان آتلانتیک شمالی) به یادگاری از گذشته تبدیل شده است.»
اروپا باید چه کند؟
بورل در ادامه یادداشت خود، پیشنهادهایی را درباره آینده مسیر اروپا تشریح کرده و نوشته است: «نخست، ما باید در برابر جنگ تجاری ترامپ واکنش قاطع نشان دهیم و در برابر باجخواهی او در خصوص مقررات مربوط به شرکتهای بزرگ فناوری تسلیم نشویم.
ما بهطرز خطرناکی به فناوریهای آمریکایی وابستهایم و باید همان سیاست کاهش ریسک (De-risking) را که در قبال چین دنبال میکنیم، در مورد آمریکا نیز بهکار گیریم.»
وی افزود: «اما نباید فراموش کنیم که آمریکا نیز به اروپا وابسته است.
اتحادیه اروپا همچنان یکپنجم مصرف جهانی را در اختیار دارد و با توجه به محدودتر شدن دسترسی شرکتهای آمریکایی به بازار چین، اهمیت بازار اروپا برای آنها بیشتر نیز شده است.»
مسئول پیشین سیاست خارجی اتحادیه اروپا ادامه داد: «دوم، اروپا باید با ثبات و پیوسته بهسوی استقلال راهبردی در حوزه دفاع و فناوریهای پیشرفته حرکت کند.
گزارشها و اسناد لازم در اینباره وجود دارد، اما اجرای آنها نیازمند منابع مالی قابلتوجه است.
ما باید اوراق قرضه جدیدی در سطح اتحادیه اروپا منتشر کنیم، اما برخلاف صندوق «نسل آینده اروپا» (NextGenerationEU)، بازپرداخت این بدهیها باید از محل منابع مالی پایدار اتحادیه انجام شود.»
وی گفت: «سوم، ما باید با دیگر کشورهای همفکر که قربانی سیاستهای ترامپ شدهاند، ارتباطات جدیدی ایجاد کنیم؛ از جمله ژاپن، کره جنوبی، کانادا و استرالیا.
پیروزی «مارک کارنی» در کانادا و «آنتونی آلبانیزی» در استرالیا نشان میدهد که غرب همچنان ظرفیت مقاومت در برابر موج اقتدارگرایی را دارد.
ما باید یک گروه ۶ (G۶) ایجاد کنیم، نسخهای از گروه ۷ بدون آمریکا، و معماری دفاعی کاملاً اروپایی را شکل دهیم که کشورهایی مانند بریتانیا و نروژ را نیز دربر بگیرد.»
بورل افزود: «چهارم، ما باید بهسمت تعامل سازنده با جنوب جهانی (Global South) حرکت کنیم.
اما این هدف، نیازمند تغییرات اساسی در رفتارهای ماست.
باید از سیاستهای مهاجرتی «دژ اروپا» فاصله بگیریم و به تسامح با دولت راستگرای افراطی بنیامین نتانیاهو در اسرائیل پایان دهیم.
اروپا با سکوت در برابر فجایع غزه، بخش بزرگی از مشروعیت اخلاقی خود را از دست داده است.»
آیا استقلال اروپا از آمریکا واقعبینانه است؟
دیپلمات اسبق اسپانیایی در ادامه نوشت: «پس از هشت دهه اتحاد نزدیک با آمریکا، طبیعی است که برای اروپاییها دشوار باشد به رئیسجمهوری عادت کنند که رفتاری شبیه به دیکتاتورهای شرقی دارد.
تغییراتی که باید انجام دهیم، با مقاومتهایی در برخی از کشورهای اروپایی که با ترامپیسم همسو هستند، مواجه خواهد شد.»
وی افزود: «این وضعیت، چالشی برای کمیسیون اروپا نیز هست که طی سالهای اخیر تا حدی شتابزده و بیمحابا، در اغلب موارد با آمریکا همراستا شده است.
احزاب مردمگرای اروپا باید رویکرد نزدیکی به پوپولیستهای راستافراطی که کاملاً با ترامپ و پوتین همراستا هستند را کنار بگذارند و به ائتلافهای سنتی خود با سوسیالدموکراتها، لیبرالها و سبزها بازگردند تا بتوانند با اقتدار در برابر این جریان ایستادگی کنند.»
بورل تأکید کرد: «دستیابی به استقلال اروپا از آمریکا کار سادهای نیست، اما اگر هماکنون و با قاطعیت اقدام نکنیم، آینده الگوی اجتماعی و دموکراتیک اروپا در معرض خطر جدی قرار خواهد گرفت.»