ناتوهای روانپریش
۲۴ سال پس از حمله آمریکا و متحدانش به افغانستان، حالا گزارشهای افشاگرانه جدیدی در بیبیسی منتشر شده که روایتی وحشتناک از جنایات جنگی نیروهای انگلیسی در جریان حضور در جنگ افغانستان ارائه میدهد.

به گزارش مشرق، حمله آمریکا به افغانستان با ادعای تلاش برای نابودی القاعده و حذف طالبان از قدرت انجام گرفت، اما در عمل طیف وسیعی از مردم غیرنظامی افغانستان و ازجمله زنان و کودکان را هم هدف قرار داد.
انگیزه بیبیسی از انتشار چنین گزارشی علیه نظامیان انگلیسی روشن نیست و طبعاً نمیتوان آن را انساندوستانه یا با دغدغههای حقوق بشری دانست، اما در هر حال اطلاعات جالب توجهی از جنایتهای جنگی بخشی از نیروهای نظامی انگلیس در عراق و افغانستان برملا میکند.
این افشاگری باعث واکنش دولت طالبان شده و آن را تأییدی بر ادعاهای پیش از این، در مورد جنایت نیروهای ناتو علیه مردم افغانستان دانسته است.
کاربران ایرانی هم به براندازان ذیل این گزارش گفتهاند که نتیجه حمله نظامی به ایران هم رقم خوردن چنین جنایاتی علیه مردم عادی است و جنگ محدود به چند نیروگاه و پادگان و انبار موشکی نخواهد بود که تازه همان هم ثروت مردم ایران است.
افشاگران این گزارش تعدادی از نیروهای ویژه سابق انگلیس هستند که روایتهایی عینی از جنایات همرزمان خود را برای اولین بار ارائه میدهند.
آنها میگویند شاهد بودهاند که چگونه اعضای «اسایاس» (نیروی ویژه هوایی) و «اسبیاس» (نیروی ویژه دریایی) افراد غیرمسلح را در خواب به قتل رساندهاند و بازداشتیهای دستبسته، ازجمله کودکان را اعدام کردهاند.
گرچه همواره از سوی برخی مقامات در افغانستان و عراق یا فعالان رسانهای کشورهای نزدیک به آنها ازجمله ایران، نسبت به جنایات نظامیان غربی در افغانستان و عراق گزارشهای خبری یا تحلیلی منتشر میشد، اما این اولین بار است که یک گزارش توصیفی دقیق و عینی، آن هم از زبان خود نظامیان انگلیسی در این زمینه منتشر میشود و اولین بار است که نام اسبیاس، یگان ویژه نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا که از نخبهترین واحدهای عملیات ویژه هستند، در ارتباط با اعدام افراد غیرمسلح و زخمی مطرح میشود.
نیروهای ویژه مثلاً برای محافظت از سربازان بریتانیایی در برابر جنگجویان طالبان و عاملان بمبگذاری، به افغانستان اعزام شدند، اما در عمل مقابل غیرنظامیان ایستادند و آنها را کشتند.
کشتن بیگناهان، روال عادی شد
یکی از نظامیان سابق انگلیسی که به عنوان عضوی از نیروهای اسایاس در افغانستان حضور داشته، تعریف کرده: «آنها پسری کمسن را دستبند زدند و به ضرب گلوله کشتند.
او بهوضوح یک کودک بود، حتی نزدیک به سن جنگیدن هم نبود.»
شاید تصور شود این ماجرا فقط «یک اتفاق» بوده است، اما همین فرد تأکید دارد کشتن افراد بازداشتشده بهتدریج به «روالی عادی تبدیل شد» و ادامه میدهد: «آنها افراد را میگشتند، به آنها دستبند میزدند و سپس به آنها شلیک میکردند» و بعد از آن، دستبند پلاستیکی را میبریدند و کنار جسد «یک تپانچه جاسازی میکردند.» جاسازی تپانچه درواقع نوعی صحنهسازی برای موجه نشان دادن قتل این افراد بوده است.
نظامیان حامی صلح یا قاتلان روانپریش؟
نیروهای ویژه مثلاً برای محافظت از سربازان بریتانیایی در برابر جنگجویان طالبان و عاملان بمبگذاری و طبق ادعای خود برای آوردن صلح، به افغانستان اعزام شدند، اما در عمل مقابل غیرنظامیان ایستادند و به شکلی روانپریشانه آنها را کشتند.
یکی از این افشاگران نظامی که در اسبیاس خدمت کرده، گفته این یگان دارای نوعی «ذهنیت گروهی خشن» بود و رفتار آنها را در عملیاتها «وحشیانه» توصیف کرد.
او معتقد است آنها به لحاظ روانی دچار مشکلاتی بودند: «من میدیدم آرامترین افراد ناگهان تغییر میکردند و نشانههای جدی روانپریشی بروز میدادند.
بیقانون شده بودند.
احساس میکردند هیچکس نمیتواند به آنها کاری داشته باشد.»
مطابق گزارش بیبیسی، یکی از سربازان سابق که در نیروهای ویژه اسایاس خدمت کرده، با اشاره به افرادی که پیشتر بازداشت و سپس آزاد شده بودند، میگوید: «اگر اهدافی قبلاً دو یا سه بار در فهرست ظاهر شده بودند، ما به قصد کشتن آنها میرفتیم.
هیچ تلاشی برای دستگیری آنها نمیکردیم.» او ادامه میدهد: «گاهی اوقات مطمئن میشدیم هدف را درست شناسایی کردهایم، هویت او را تأیید میکردیم و سپس به او شلیک میکردیم.
بیشتر اوقات واحد عملیاتی میرفت و هرکسی را که آنجا پیدا میکرد، میکشت.»
یکی از شاهدانی که در یگان اسایاس خدمت کرده بود، گفت کشتن میتوانست به «کاری اعتیادآور» تبدیل شود و افزود برخی از اعضای این یگان نخبه در افغانستان «مفتون این احساس شده بودند.» او گفت «تعداد زیادی قاتل روانپریش» آنجا بود.
یک سرباز سابق نیروهای ویژه از عملیاتی میگوید که در آن امدادگری در حال درمان فردی بود که تیر خورده بود اما هنوز نفس میکشید.
«بعد یکی از نیروهای ما به سراغش رفت.
صدای شلیک آمد.
فرد زخمی از فاصله نزدیک با شلیک به سر کشته شد.» او میافزاید این کشتنها «کاملاً غیرضروری» بود.
«اینها کشتن از روی ترحم نبود، قتل بود.»
طبق شهادت افراد، اعضای رده پایینتر تیمهای تهاجمی، از نیروهای باسابقهتر اسایاس دستور میگرفتند که بازداشتیهای مرد را بکشند.
آنها دستوراتی شبیه این میدادند که «او با ما به پایگاه برنمیگردد» یا «مطمئن شو که این بازداشتی از محل عملیات خارج نمیشود.» این در حالی است که بازداشتیها افرادی بودند که تسلیم شده بودند، نیروهای ویژه آنها را بازرسی کرده بودند و معمولاً به آنها دستبند زده شده بود و دیگر خطری برای کسی نداشتند و عامل ناامنی به حساب نمیآمدند.
برخی اعضای ویژه حتی شمارشهای شخصی خود را از آدمکشیها داشتند و تعداد بالا برای آنها افتخار به شمار میرفت!
به طور مثال در مورد یکی از این نیروهای ویژه گفته شده که در جریان یک مأموریت ششماهه در افغانستان، شخصاً دهها نفر را کشته بود!
و یکی از همرزمانش میگوید: «انگار تلاش میکرد در هر عملیات یک نفر را بکشد، تقریباً هر شب کسی کشته میشد...
دیگر بدنام شده بود، واقعاً شبیه یک روانپریش بود.» گفته میشود آن فرد گلوی یک مرد زخمی افغان را با چاقو بریده بود و پیش از این کار به افسر دیگری گفته بود که دوباره به آن مرد شلیک نکند، «چون میخواست خودش آن مرد زخمی را با چاقو بکشد...
میخواست چاقویش را به خون آغشته کند.»
جنایاتی که پنهان نبود
یکی از افشاگران میگوید: «در بعضی عملیاتها، نیروها وارد ساختمانهای شبیه مهمانخانه میشدند و همه افراد حاضر را میکشتند.
به محض ورود، به همه کسانی که در آنجا خواب بودند شلیک میکردند.
کشتن آدمها در خواب قابل توجیه نیست.» یک نظامی سابق میگوید پس از کنترل یک منطقه، چندین سرباز وارد آنجا میشدند و هرکسی را که روی زمین میدیدند میکشتند.
اجساد را بررسی میکردند و اگر کسی هنوز زنده بود، کارش را تمام میکردند.
یعنی تیر خلاص میزدند!
و تأکید میکند: «انتظار همین کار میرفت، چیز پنهانی نبود.
همه میدانستند.»
غربیها معتقدند به لحاظ امنیتی اشراف کاملی بر جهان دارند و هیچ اقدامی از نگاه آنها پنهان نمیماند.
حال چطور میتوان پذیرفت که از نحوه عملکرد نیروهای خود در کشوری دیگر و حین جنگ که طبعاً حساسیت اطلاعاتی بیشتری دارد، مطلع نبودهاند؟!
در بخشهایی از گزارش تصریح شده دیوید کامرون در دوران نخستوزیری خود در انگلیس بارها از اتهامات مربوط به کشتار غیرنظامیان به دست نیروهای ویژه بریتانیا در افغانستان مطلع شده بود.
همین اطلاع بیآنکه اقدامی عملی و بازدارنده درپی داشته باشد، نشان میدهد این جنایات جنگی برای مقامات غربی اهمیتی نداشته است.
یکی از این کهنهسربازان انگلیسی تصریح دارد «فرماندهان ارشد از این موضوع باخبر بودند.»
جان بیارزش جهانسومیها!
بیبیسی در جایجای گزارش اشاره میکند کشتن افراد در خواب و یا کشتن کسی که خطری برای فرد نظامی ندارد، خلاف قوانین انگلیس است و شاید میخواهد نشان دهد به لحاظ شکل قوانین، چنین پیشبینیهایی در دولت انگلیس شده است اما درواقع امر، کل گزارش به شکلی غیرمستقیم خبر از بیقانونی و هرجومرج در شیوه جنگ نظامیان انگلیسی در کشورهای جهان سوم و ضعیف است.
همچنین در این گزارش تصریح شده این جنایات طی بازه یک دهه اتفاق افتاده است، درحالیکه کمیتهای که در انگلیس در حال رسیدگی به جنایات جنگی اینچنینی است، صرفاً یک بازه سه ساله را بررسی میکند.
آن هم بعد از ۲۴ سال که از آغاز حمله میگذرد؛ که نشان میدهد جنایت علیه جهانسومیها و علیه مردمی که دولت و حاکمیتی پرقدرت برای دفاع از آنها وجود ندارد، چقدر ساده و عادی انگاشته میشود.
وقتی یک نظامی آمریکایی یا انگلیسی کشته شود، همه جهان باید به خط شوند تا محکوم کنند و خبرش سرخط خبرهاست، اما جان مردم کشورهای ضعیف برای غربیها ارزشی ندارد و شامل ادعاهای حقوق بشری هم نمیشود.
نظرات قابل تأمل ایرانیان ذیل گزارش بیبیسی
نکته قابل تأمل دیگر، نظرات ایرانیان ذیل این گزارش بیبیسی در اینستاگرام است.
بسیاری از کاربران ایرانی تأکید کردهاند که ببینید اگر نظامی خارجی وارد کشور شود، چه اتفاقاتی میتواند رخ دهد و چه جنایاتی علیه مردم غیرنظامی و شهروندان عادی صورت بگیرد.
این افراد نظرات خود را خطاب به جریان برانداز و رسانههای فارسیزبان غربی نوشتهاند که از حمله نظامی به ایران حمایت میکنند و سادهلوحانه و شاید هم مزدورانه معتقدند این حملات نه حمله به ایران و مردم ایران، بلکه صرفاً حمله به جمهوری اسلامی است!
حتی برای فریب مردم میگویند این حملات، نیروگاهها و زیرساختهای جمهوری اسلامی را هدف قرار میدهد، درحالیکه همه زیرساختها در ایران درواقع متعلق به همه مردم ایران است و نیروگاه جمهوری اسلامی نداریم.