مثلث جنگطلبی اروپا در اوکراین؛ سفرهای هدفمند برای تخریب صلح - تسنیم
بریتانیا در جست وجوی بازیابی موقعیت بین المللی خود پس از برگزیت است، فرانسه به دنبال ایفای نقش رهبری مستقل در اروپا می گردد و آلمان نیز در پی رهایی از میراث نظامی گری محدود شده بعد از جنگ جهانی دوم، سیاست امنیتی خود را به کلی دگرگون کرده است.

به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری تسنیم، در بحبوحه تشدید بحران در اوکراین، سفرهای اخیر مقامات بلندپایه سه کشور اروپاییِ آلمان، فرانسه و بریتانیا به کییف، بار دیگر ماهیت واقعی سیاستهای غرب را در قبال این جنگ آشکار ساخت؛ سیاستهایی که در ظاهر با پوشش دیپلماتیک و شعارهای صلحطلبانه تبلیغ میشوند، اما در واقع با هدف تقویت ماشین جنگ و انسداد مسیرهای گفتگو و مصالحه طراحی شدهاند.
این روند، نشاندهنده آن است که صلح واقعی در اوکراین نه قربانی تصمیمات مسکو، بلکه گروگان اراده بازیگران اروپاییای شده که به دنبال تداوم جنگ برای پیشبرد اهداف ژئوپلیتیکی خود هستند.
سفرهای نمادین، سیاستهای جنگافروزانه
در هفتههای اخیر، صدراعظم آلمان، نخستوزیر بریتانیا و رئیسجمهور فرانسه بهصورت جداگانه یا مشترک به کییف سفر کردند.
در حالی که این سفرها در رسانههای غربی با عنوان "حمایت از مردم اوکراین" یا "ایستادگی در برابر تجاوز" توجیه میشود، واقعیت صحنه میدانی و تحولات سیاسی حاکی از آن است که این دیدارها حامل هیچ ابتکار صلحی نبوده و صرفاً بر ادامه ارسال تسلیحات، افزایش آموزش نظامی و تحکیم رویکرد تقابلی با روسیه متمرکز بودهاند.
بهعبارت دیگر، این سه کشور نهتنها هیچ ابتکاری برای پایان دادن به بحران ارائه نکردهاند، بلکه با تشویق کییف به ادامه جنگ، عملاً هرگونه تلاش برای آتشبس یا مذاکره را بیاثر کردهاند.
در همین راستا، تحلیلگران سیاسی از شکلگیری یک «مثلث جنگطلبی اروپایی» در قبال اوکراین سخن میگویند که با رفتارهای متناقض و نفاقآلود، فضای بحران را مدیریتپذیر و قابل حل نمیسازد، بلکه آن را به سمت یک نزاع دائمی هدایت میکند.
گفتمان صلحطلبانه، ابزار پوششی مداخلهگری غربی
آنچه از سوی این سه قدرت اروپایی در حال پیگیری است، نوعی «صلحطلبی نمایشی» است که در عمل به معنای تشدید جنگ تعبیر میشود.
فرانسه و آلمان که روزگاری خود را وارثان دکترین دیپلماسی و چندجانبهگرایی در اروپا میدانستند، امروز در کنار بریتانیا به مهرههای فعال در پروژه نظامیسازی شرق اروپا بدل شدهاند.
بهعنوان نمونه، فرانسه اخیراً اعلام کرد که آماده است نیروهای نظامی خود را به اوکراین اعزام کند؛ اظهارنظری که با واکنش تند بسیاری از تحلیلگران مواجه شد.
ریچارد هاس، رئیس سابق شورای روابط خارجی آمریکا، هشدار داد که «تداوم رویکرد نظامیمحور بدون افق سیاسی، اروپا را در مسیر یک جنگ دائمی قرار میدهد».
این سخنان نشان میدهد حتی در خود غرب نیز تردیدهای جدی نسبت به اهداف واقعی این مثلث جنگطلب وجود دارد.
اهداف پنهان، منافع آشکار
اما چرا این کشورها بهرغم هزینههای انسانی و اقتصادی سنگین این جنگ، بر ادامه آن اصرار دارند؟
پاسخ را باید در سطح ژئوپلیتیکی و اقتصادی جستوجو کرد.
جنگ اوکراین، فرصتی بینظیر برای بازتعریف جایگاه ژئوپلیتیکی اروپای غربی در نظم پساجنگ سرد فراهم آورده است.
بریتانیا در جستوجوی بازیابی موقعیت بینالمللی خود پس از برگزیت است، فرانسه به دنبال ایفای نقش رهبری مستقل در اروپا میگردد و آلمان نیز در پی رهایی از میراث نظامیگری محدود شده بعد از جنگ جهانی دوم، سیاست امنیتی خود را بهکلی دگرگون کرده است.
در بُعد اقتصادی نیز تداوم جنگ منجر به رونق بیسابقه صنایع نظامی شده است.
تنها در سال 2023، شرکت Rheinmetall آلمان سود خود را بیش از دو برابر اعلام کرد؛ بریتانیا نیز با افزایش قراردادهای تسلیحاتی با کییف، رونق مجددی به شرکت BAE Systems بخشیده است.
این واقعیتها بیانگر آن است که صلح در اوکراین برای این کشورها نه یک اولویت اخلاقی یا انسانی، بلکه تهدیدی برای منافع استراتژیک و تجاریشان تلقی میشود.
مسدود کردن مسیرهای صلح
جنگ اوکراین در مقاطع مختلف فرصتهایی برای مذاکره و مصالحه داشته است.
طرح چین برای صلح، پیشنهادات ترکیه بهعنوان میانجی و حتی برخی مواضع کشورهای آمریکای لاتین در دعوت به آتشبس، همگی میتوانستند مسیر دیپلماسی را فعال سازند.
اما این مثلث اروپایی، هربار با نادیده گرفتن یا تضعیف این ابتکارات، عملاً نقش اسپویلر یا اخلالگر در روند صلح را ایفا کرده است.
به طور کلی، آنچه این سهگانه اروپایی به نمایش گذاشتهاند، دیپلماسی وارونهای است که در آن صلح، صرفاً شعاری برای توجیه مداخله، تسلیح و تداوم بحران است.
این روند نهتنها به بیثباتی بلندمدت در اروپا منجر خواهد شد، بلکه پیامدهای فاجعهباری برای امنیت بینالمللی، اقتصاد جهانی و حتی انسجام درونی اتحادیه اروپا خواهد داشت.
جنگ اوکراین، اگرچه در ظاهر یک نزاع مرزی در شرق اروپا تلقی میشود، اما در واقع آزمایشگاه جدیدی برای نظم جهانی است؛ نظمی که در آن، صلح قربانی منافع ژئوپلیتیکی و اقتصادی بلوک غرب شده است.
نقشآفرینی فرانسه، آلمان و بریتانیا در این بحران، نمونه روشنی از ترجیح «امنیتسازی بحرانمحور» بر صلح پایدار است؛ الگویی که باید بهطور جدی در سطح بینالمللی به چالش کشیده شود.
نویسنده: معصومه محمدی، کارشناس مسائل اوراسیا
انتهای پیام/