خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

چهارشنبه، 24 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

احوال حج_6 / تکه کاغذی که گلعلی راسالگرد ازدواج به حج فرستاد- فیلم اخبار حج و زیارت تسنیم

تسنیم | چند‌رسانه‌ای | چهارشنبه، 24 اردیبهشت 1404 - 09:53
گلعلی بابایی، نویسنده کتاب «غوغای غبار»، در خصوص چگونگی اعزام خود و همسرش به حج تمتع و نگارش سفرنامه این سفر معنوی روایت جذابی دارد.
حج،صادقي،كاغذ،كتاب،گلعلي،گفته_بود،حاج،سهميه،احمد،متوسليان،1387

احوال حج_۶ / تکه‌کاغذی که گلعلی راسالگرد ازدواج به حج فرستاد
۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۴ - ۰۹:۴۰
گلعلی بابایی، نویسنده کتاب «غوغای غبار»، در خصوص چگونگی اعزام خود و همسرش به حج تمتع و نگارش سفرنامه این سفر معنوی روایت جذابی دارد.
من اساساً برای حج ثبت‌نام نکرده بودم و هیج‌وقت هم تصور نمی‌کردم بتوانم به این سفر مشرف شوم، چراکه می‌دانستم با توجه به تعداد زیاد افرادی که ثبت‌نام کرده‌اند و در انتظار هستند، باید زمان طولانی در نوبت ماند.
اردیبهشت 1387، حضرت آقا تقریظی بر کتاب «همپای صاعقه» نوشتند.
آن موقع، معاون فرهنگی لشکر 27 محمد رسول‌الله (ص) بودم و هر سال برای حاج احمد متوسلیان و شهید همت مراسمی با عنوان «خورشید دوکوهه» برگزار می‌کردیم.
تیرماه همان سال (1387)، مراسمی در تالار وزارت کشور برای حاج احمد متوسلیان برگزار شد.
قاسم صادقی پیش آقای عزیز جعفری رفته و گفته بود گلعلی بابایی را می‌شناسی؟
گفته بود نه، کیه؟
گفت همین آقایی که کتاب نوشته و آقا برای کتابش تقریض نوشتن.
گفت خب؟
صادقی هم گفته که خب نمی‌خواهید این بنده خدا را تشویق کنید؟
آقای جعفری هم گفته بود یک تکه کاغذ به من بده.
صادقی هم کاغذ کوچکی که عکسش در کتاب هست را داد و آقاعزیز نوشت یک سهمیه حج به من تعلق بگیرد.
همان لحظه، آقاعزیز به صادقی گفته خب اینکه فقط برای خودش هست، پس خانمش چی؟
بعد هم صادقی یه کاغذ جدید آورده و یک سهمیه، تبدیل به دو سهمیه می‌‌شود ولی با این شرط که هزینه حج همسرم با خودمان باشد.
همسرم هم در همان مراسم بود، صادقی به ما گفت می‌دانید این تکه کاغذ چیه؟
گفتیم نمی دونیم، گفت جواز رفتن شما به حج؛ بعدش داستان را برای ما تعریف کرد.
اینجوری شد که از فردای همان روز افتادیم دنبال حج رفتن و نهایتاً همون سال 87
و دقیقاً 22 آبان که شب سالگرد ازدواج‌ ما بود،‌ عازم حج شدیم.
یادم است در سالن وزارت کشور به تابلوی حاج احمد نگاه کردم و گفتم شما خیلی مردی که نگذاشتی عرق ما خشک شود و همانجا با ما تسویه کردی و به قول خودت حق مارو دادی