خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 23 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

داستان سیدحسن نصرالله ـ31|همه راه‌ها به صهیونیسم ختم می‌شود - تسنیم

تسنیم | بین‌الملل | دوشنبه، 22 اردیبهشت 1404 - 21:30
خبرگزاری تسنیم در مجموعه مقالاتی به بازخوانی «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» رهبر شهید و اسطوره ای حزب الله لبنان و محور مقاومت می پردازد. در این قسمت، مروری کوتاه بر سی قسمت گذشته خواهیم داشت.
لبنان،قسمت،حزب،جنگ،سيدحسن،داخلي،نصرالله،فلسطيني،ارتش،نظامي،ا ...

خبرگزاری تسنیم طی سلسله‌یادداشت‌هایی به بازخوانی فراز و نشیب زندگی رهبران مقاومت اسلامی لبنان می‌پردازد.
در همین راستا بازخوانی حیات سیدحسن نصرالله رهبر شهید و اسطوره‌ای حزب‌الله لبنان و نقش وی در بالندگی محور مقاومت با عنوان «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» در قالب مجموعه مقالاتی منتشر خواهد شد و اکنون قسمت سی‌ و یکم آن پیش روی شماست.
تاکنون سه فصل در مورد شرایط زندگی شهید سیدحسن نصرالله منتشر شده است.
فصل نخست به «دوران کودکی و نوجوانی» ایشان اختصاص داشت.
علیرغم اهمیت موضوع، ما این فصل را به سرعت پشت سر نهادیم تا به بحث‌های بعدی بپردازیم.
فصل دوم، «ریشه‌یابی علل شکل‌گیری جنگ داخلی لبنان» بود.
هدف ما در این فصل چنین بود که ثابت کنیم اولاً جنگ لبنان پدیده‌ای خلع الساعه نبود و ثانیاً باید ریشه‌های شکل‌گیری آن را شناخت؛ زیرا این جنگ هم در روند تاریخی تجارب ملت لبنان نقش داشت و هم به صورت مستقیم باعث شکل‌گیری «مقاومت اسلامی لبنان» شد.
ضمن این‌که حیات و سرنوشت سیدحسن نصرالله را نیز به صورت مستقیم تغییر داد.
فصل سوم، «مرور مهم‌ترین رویدادهای تاریخی تا وقوع جنگ داخلی لبنان» بود.
در فصل سوم، به جای تمرکز بر ریشه‌ها، به صورت خاص خود وقایع تاریخی منجر به شروع جنگ داخلی را مورد توجه قرار دادیم.
یکی از راه‌های شناخت شخصیت‌های بزرگ و تاریخ‌ساز، توجه ویژه به جامعه و بستری است که در آن پدید آمده‌اند.
رهبران بزرگ، گرچه سرنوشت کشور و جامعه‌شان را تحت تأثیر قرار می‌دهند؛ اما خودشان هم فرزند شرایط و بستر تاریخی خاصی هستند که در آن پرورش می‌یابند.
در نتیجه نمی‌توان نقش بستر اجتماعی را نادیده گرفت.
ما در این سلسله‌یادداشت «زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله» نیز تمرکز خود را نه بر زندگی‌نامه شخصی دبیرکل شهید حزب‌الله، بلکه بر جامعه‌ای تمرکز کردیم که ایشان در بستر آن پرورش پیدا کرد.
در نتیجه این مجموعه نه یک کتاب تاریخی بررسی تاریخ لبنان است و نه یک زندگینامه شخصی از رهبر مقاومت لبنان؛ بلکه فضای اجتماعی لبنان را در آئینه حیات سیدحسن مورد توجه قرار می‌دهد.
در این شماره و شماره بعد، به صورت خاص مروری بر سه فصل گذشته خواهیم داشت.
مواجهه اخلاقی و انسانی با روی تلخ جنگ و آوارگی
در فصل نخست به صورت بسیار سریع، دوران کودکی و نوجوانی سیدحسن نصرالله را مرور کردیم.
در قسمت نخست، نشان دادیم که سیدحسن برخلاف عموم شیعیان، در یک محله شیعه‌نشین زندگی نمی‌کرد؛ بلکه در محله «کرنتینا» در میان آوارگان فلسطینی پرورش یافت.
به این ترتیب، نخستین مواجهه وی با مسئله فلسطین و صهیونیسم، نه از مجرای ایدئولوژی یا سازمان، بلکه دقیقا از طریق زیست مشترک و زندگی روزمره انسانی بود.
تصویری از دوران کودکی سیدحسن نصرالله
در قسمت دوم تمرکز بیش‌تری بر محله «الکرنتینا» داشتیم؛ محله‌ای که سید حسن نصرالله در آن به مدرسه و مسجد رفت و شخصیت اجتماعی‌اش شکل گرفت.
این محله، نقطه دور افتاده‌ای نسبت به جامعه لبنان و پایتخت محسوب می‌شد و حتی نام آن (برگرفته از «قرنطینه») نشان می‌داد محل سکونت بومیان لبنان نیست!
خانواده شهید نصرالله نیز به علت تنگدستی به این محله مهاجرت کردند.
در قسمت سوم، به نخستین مواجهه سیدحسن نصرالله با فلسطینی‌ها و البته مسئله «تنوع طائفه‌ای در لبنان» پرداختیم.
سید در دوران دبستان در منطقه‌ای به تحصیل پرداخت که عمده همکلاسی‌های وی فلسطینی بودند.
در دوران دبیرستان نیز به محله‌ای رفت که اکثریت نسبی با مسیحیان مارونی بود.
از طرفی همزمان به مسجد می‌رفت و در تابستان نیز به معیشت خانواده کمک می‌کرد.
وی به منظور کمک به معیشت خانواده، به محله ارامنه در حومه بیروت رفت و آمد داشت.
به این ترتیب، سیدحسن نوجوان یک دانش آموز شیعه بود که همزمان در مساجد و برنامه‌های مذهبی شیعیان حضور فعال داشت و از سوی دیگر همکلاسی‌های وی در دو دوره مسلمانان سنی (عمدتاً فلسطینی) و مسیحیان مارونی بودند و در ادامه نیز برای کار روزمره در سنین نوجوانی با ارمنی‌ها مراوده داشت!
این موارد تجربه منحصر به فردی برای سیدحسن نصرالله رقم می‌زد تا بتواند با اقشار مختلف جامعه لبنان ارتباط بهتری برقرار کند.
در پایان این بخش نوشتیم: «شهید سیدحسن نصرالله از همان کودکی یک تجربه عینی از صهیونیسم داشته و از منظر "انسانی" خوی وحشیانه آنان در آواره کردن اجباری فلسطینی‎ها از خانه و میهن خود را مشاهده کرد.
در این‎جا ذکر این نکته نیز ضروری است که سید حسن، در طول حیات جهادی خود – برخلاف فضای نسل اول مبارزان فلسطینی - هیچ‎گاه به سمت "یهودستیزی" و دشمنی با قوم یهود نرفت؛ بلکه تأکید وی بر مبارزه با صهیونیسم بود و همین موضوع می‎تواند دلالت دیگری بر رویکردهای انسان‌دوستانه وی باشد.»
توطئه خارجی و قربانی شدن ملت لبنان
از قسمت چهارم وارد فصل دوم یعنی بحث «ریشه‌یابی علل اجتماعی و تاریخی جنگ داخلی لبنان» شدیم.
جنگ داخلی لبنان را باید نقطه عطف زمانه «سیدحسن نصرالله» دانست که مسیر زندگی وی را تغییر داد.
اولاً «حزب الله لبنان» و شمایل فعلی «مقاومت اسلامی لبنان» نتیجه مستقیم – و به تعبیری: فرزند – جنگ داخلی لبنان است؛ ثانیاً شخص سیدحسن نصرالله نیز زندگی‌اش در اثر این جنگ داخلی کاملاً دگرگون شد.
در اثر این جنگ، خانواده‌اش از بیروت به جنوب بازگشتند و نهایتاً سیدحسن راهی عراق شد تا با شهید «سیدعباس موسوی» آشنا شود و در مسیر جهاد و مقاومت قرار گیرد.
در واقع ریشه‌یابی علل اجتماعی و تاریخی جنگ داخلی لبنان و فراز و فرودهای آن، از این منظر برای بحث ما (زندگی و زمانه شهید سیدحسن نصرالله) اهمیت دارد که بسترهای شکل‌گیری مقاومت اسلامی لبنان را بهتر درک کنیم.
آیا مقاومت اسلامی لبنان یک پدیده خلق‌الساعه بود یا با انباشت تجارب ملت لبنان طی دهه‌های مختلف شکل گرفت؟
در قسمت چهارم، با یادآوری اهمیت «هویت طائفه‌ای» در فضای اجتماعی و سیاسی لبنان، توضیح دادیم که مسیحیان و به خصوص مسیحیان مارونی، خودشان را پدران و بلکه صاحبان واقعی کشور لبنان می‌دانستند و هنوز هم صورت کم‌رنگ شده این نگرش در قالب روحیه «استعلایی» آن‌ها قابل مشاهده است.
آن‌ها به صورت جدی نگران بودند که آوارگان فلسطینی در جامعه لبنان هضم شوند و به این ترتیب ترکیب جمعیتی به شکل قابل توجهی به زیان آن‌ها تغییر کند؛ زیرا حجم آوارگان فلسطینی معادل 30 تا 35 درصد جمعیت لبنان بوده و عمده آنان مسلمان سنی بودند.
رشید کرامی و هیئت همراه در دیدار با جمال عبدالناصر و حمایت از الحاق لبنان
در آن زمان رشید کرامی از «ضرورت الحاق لبنان به جمهوری عربی متحده» سخن می‌گفت
در قسمت پنجم، کمی عقب‌تر رفته و ماجرای اتحاد مصر و سوریه و تشکیل «جمهوری عربی متحده» را مرور کردیم که خیزش مسلحانه وسیعی در لبنان به دنبال داشت.
در قسمت جمع‌بندی قسمت پنجم نوشتیم: «تشکیل دولت جمهوری عربی متحده، یک تهدید بزرگ برای رژیم صهیونیستی و غرب به شمار می‌رفت.
مسلمانان لبنان نیز در این فضا خواستار الحاق به کشور تازه تأسیس بودند و همین موضوع منشأ نگرانی جدی صهیونیست‌ها و غرب می‌شد.
در نتیجه آن‌ها به این سمت رفتند تا برای همیشه استقلال لبنان را نقض کرده و مانع تعیین سرنوشت لبنان توسط فرزندان این کشور شوند!»
گشت‌زنی نظامیان آمریکایی در بیروت بعد از سرکوب مسلمانان
در قسمت ششم به نخستین عملیات ارتش آمریکا در منطقه غرب آسیا پرداختیم.
در این عملیات (خفاش آبی)، تفنگداران آمریکایی پایتخت لبنان را اشغال کردند تا قیام مسلمانان لبنان برای الحاق به جمهوری عربی متحده را سرکوب کنند.
در همین قسمت با شخصیت «کمیل شمعون» بیش‌تر آشنا شدیم.
در این قسمت، به نقل از «غسان توینی» مدیرمسئول سابق النهار که «ابرمرد روزنامه‌نگاری عربی» و «بزرگ روزنامه‌نگاران لبنان» خوانده می‌شود، نوشتیم: «دستور آن روز رئیس جمهور (کمیل شمعون) برای ورود نیروهای آمریکایی، سیاه‌ترین روز تاریخ لبنان از زمان استقلال بود.
برای اولین بار، استقلال لبنان به طور کامل نقض شد و کشور لبنان گروگان ایالات متحده قرار گرفت.
از آن زمان، سیاست در لبنان دیگر امری داخلی یا ملی نیست و ایالات متحده با استفاده از قوه قاهره، لبنانی‌ها را در امور داخلی خوشان مجبور می‌سازد تا خط قرمزهای واشنگتن را لحاظ کنند».
او این اظهارات را در حالی بیان می‌کند که صراحتاً مخالف سرسخت الحاق لبنان به جمهوری عربی بود و از منظر جایگاه قانونی، خود را حامی ریاست جمهوری می‌خواند.
پی‌یر جمیل، رهبر و مؤسس حزب کتائب
در قسمت هفتم وارد بحث در مورد «حزب کتائب» شدیم؛ حزبی که تاریخ آن آکنده از وابستگی به خارج، انکار (یا تضعیف) هویت عربی لبنان، ارتکاب جنایات فراوان و...
است.
در همین قسمت با رهبر و مؤسس این حزب «پی‌یر جمیل» و تبار خانوادگی وی آشنا شدیم.
در بخش پایانی این قسمت، این نکته مهم بیان شد: «در نگاه آنان، مهم‌ترین تهدید برای هویت ملی لبنان، همسایگان مسلمان آن بودند و لبنان کشوری است که "سیادت مسیحی‌ها" در آن نقش محوری دارد.
در نگاه آنان، لبنان باید کشوری "وابسته به قدرت‌های بزرگ غربی" باشد و "حمایت رژیم صهیونیستی" را جلب کند تا بتواند در برابر "اطماع" کشورهای اسلامی مقاومت کند!
علاوه بر "قبح‎زدایی از مزدوری یا وابستگی به خارج"، خطر بزرگ دیگری در اندیشه و ایدئولوژی حزب کتائب وجود دارد و آن "خطر پنداشتن بخش مهمی از جمعیت لبنان" است.
بی‎تردید اکثریت لبنان را مسلمانان تشکیل می‎دهند.»
کمیل شمعون در میان پی‌یر جمیل و بشیر جمیل
در قسمت هشتم، سیر رشد حزب کتائب مورد توجه قرار گرفت.
این حزب با الگوگیری از «حزب نازی آلمان»، «حزب فاشیست ایتالیا» و «حزب فالانژ اسپانیا» تأسیس شد و به علت کشتار بی‌محابای مسلمانان در جریان قیام 1958، مورد اقبال لایه افراطی جامعه مارونی لبنان قرار گرفت.
همین موضوع (اقبال به این حزب ناشی از کشتار مسلمانان) باعث شد تا تندترین لایه جامعه لبنان به این حزب گرایش پیدا کند و خودشان هم موتور مولد افراطی‌گری در میان مارونی‌ها باشند.
اتوبوسی که در فاجعه عین الرمانة هدف حمله فالانژیست‎ها قرار گرفت
در لهجه محلی، به اتوبوس «البوسطة» می‎گویند.
این «البوسطة» یکی از نمادهای اصلی جنگ داخلی لبنان است
در قسمت نهم، نخستین رویداد مهم جنگ داخلی لبنان یعنی «فاجعه عین الرمانة» بازخوانی شد.
در این قسمت با استفاده از اسناد متواتر – که در میان آن‌ها اسناد منتشره از سران حزب کتائب هم وجود داشت – ثابت کردیم این فاجعه از سوی فالانژها صورت گرفته است.
ضمن این‌که نشان دادیم ماجرای ترور ادعایی پی‌یر جمیل ساختگی و از پیش طراحی شده بوده تا برای کشتار کورکورانه فلسطینی‌ها بهانه کافی ساخته شود.
در این فاجعه، نزدیک به 30 فلسطینی بی‌گناه – که سرنشین یک اتوبوس در حال عبور بودند - کشته شدند.
جلو (راننده): پی‎یر جمیل؛ عقب: ریمون اده و کمیل شمعون
این تصویر نمادین، واقعیت «پیمان سه‎جانبه» را به‌خوبی نشان می‎‌دهد که راننده و صحنه‌گردان پی‌یر جمیل است
در قسمت دهم، جناح «شهابی‌ها» و هم‌چنین جناح راست افراطی به نام «پیمان سه‌جانبه» را معرفی کردیم.
جناح راست افراطی (پیمان سه‌جانبه) به محوریت «حزب کتائب» به رهبری پی‌یر جمیل و با حضور «حزب ملی͏‌گرایان آزادی͏خواه» (الوطنیین الأحرار) به‌رهبری کمیل شمعون و «حزب مجمع ملی» (الکتلة الوطنیة) به‌رهبری «ریمون اده» را باید مهم‌ترین هم‌پیمان و متحد اسرائیل در فضای داخلی لبنان خواند.
مهم‌ترین ویژگی جناح راست افراطی، مخالفت تمام‌عیار با فعالیت سازمان آزادیبخش فلسطین در لبنان بود.
«بشیر جمیل» فرزند پی‌یر جمیل و فرمانده شاخه نظامی حزب کتائب در حال دست دادن با «رافائل ایتان» رئیس وقت ستاد کل ارتش اسرائیل
در قسمت یازدهم، با مرور سریع «عملیات الکرامة» توضیح دادیم که از مارس 1968، در کشورهای عربی پایه مبارزه با رژیم صهیونیستی از «ارتش‌های کلاسیک» به «گروه‌های چریکی موسوم به فدائیان فلسطین» تغییر کرد.
در چنین بستری، اردوگاه‌های آوارگان فلسطینی در کشورهای همجوار به پایگاه‌ها و مراکز آموزش نظامی فدائیان فلسطینی تبدیل شد و در ادامه این مسیر، «پیمان قاهره» منعقد گردید.
براساس پیمان قاهره، سازمان آزادیبخش فلسطین رسماً در خاک لبنان می‌توانست مراکز نظامی و آموزشی برای فدائیان فلسطین راه‌اندازی کند.
در این مورد نوشتیم: «هدف کلی این توافقنامه، حمایت از گشوده شدن یک جبهه عملیاتی علیه اسرائیل توسط آوارگان فلسطینی در لبنان بود.
طبیعی است که اسرائیل این توافقنامه را به زیان منافع خود تشخیص دهد و تلاش کند آن را ملغی سازد.
جناح موسوم به «پیمان سه͏‌گانه» تلاش گسترده͏‌ای کرد تا این توافق را به شکست بکشاند؛ اما نهایتاً کار به جایی رسید که گویا گزینه͏‌ای جز "جنگ داخلی" بر روی میز نماند.
در همین راستا اصلی͏‌ترین مهره اسرائیل در لبنان یعنی حزب کتائب، باید علیه چریک͏‌های فلسطینی اعلام جنگ می͏‌کرد و همین موضوع باعث شد شراره͏‌های جنگ در سرتاسر لبنان زبانه بکشد.»
سامی خویری در کنار بشیر الجمیل
سامی الخویری نخستین کسی بود که در رأس یک هیئت نمایندگی رسمی از طرف حزب کتائب به تل‌آویو رفت تا ارتش اسرائیل به حمایت تسلیحاتی و اطلاعاتی از فالانژها بپردازد
قسمت دوازدهم، به سابقه تأسیس گروه‌های شبه‌نظامی راست افراطی مارونی اختصاص داشت.
در این قسمت با استفاده از منابع مارونی نزدیک به پی‌یر جمیل و کمیل شمعون نشان دادیم شاخه نظامی حزب کتائب و «نمور الاحرار» از سال 1968 یعنی حتی پیش از انعقاد پیمان قاهره تأسیس شده بودند.
در قسمت جمع‌بندی، در این مورد نوشتیم: «حتی پیش از شروع جنگ داخلی لبنان، حزب کتائب شاخه نظامی خود را تأسیس کرد.
حال باید پرسید که هدف از تأسیس شاخه نظامی چه بود؟
در آن زمان، فرماندهی کل و عمده فرماندهان ارتش لبنان سهمیه طائفه مارونی لبنان بودند.
در این وضعیت، چه‌طور این احزاب راست افراطی («الکتائب» و «الوطنیین الاحرار») به سمت تشکیل شاخه نظامی رفتند؟
این در حالی است که – حد فاصل سال‌های 1958 تا 1968 - حتی یک مورد تعرض نظامی به آنان در تاریخ ثبت نشده بود و نمی‌توان «دفاع از خود» را بهانه تأسیس این شاخه نظامی دانست.
از طرف دیگر، اگر این‌ها از پشتیبانی خارجی برخوردار نبودند، باید در همان مرحله تأسیس با فشار نهادهای نظامی و امنیتی لبنان یا دست کم از طریق مذاکرات و توافق سیاسی منحل می‌شدند؛ اما این اتفاق هم نیفتاد و همین موضوع نشان می‌دهد تأسیس واحدهای نظامی، یک پروژه خارجی بود.
تحولات سال‌های بعد (1972 تا 1975) ثابت کرد که ایالات متحده به صورت مستقیم در این پروژه نقش‌آفرین بود که در قسمت بعدی آن را تشریح خواهیم کرد.»
تصاویر سه رزمنده فلسطینی شهید شده در قلب بیروت توسط جوخه‌های ترور ارتش اسرائیل
حضور ده درصد جمعیت لبنان در مراسم تشییع این سه نفر، باعث نگرانی جناح راست لبنان و همراهی راست‌های میانه با راست‌های افراطی شد
در قسمت سیزدهم به بازخوانی ماجرای عملیات کماندوهای اسرائیلی در قلب پایتخت (خیابان «فردان») و ترور سه فرمانده فلسطینی پرداختیم که تشییع جنازه باشکوه آنان وحشت سران جناح راست را رقم زد و باعث شد تا شهابی‌ها نیز با طرح آمریکا برای سرکوب گروه‌های فلسطینی موافقت کنند.
بر همین اساس، جلسه بسیار مهمی در کاخ بعبدا با حضور رئیس جمهور، فرمانده وقت ارتش، رئیس سازمان امنیت ملی، رئیس اداره رکن دوم (حفاظت اطلاعات ارتش)، دبیر شورای امنیت ملی لبنان، یکی از سران دادستانی لبنان و هم‌چنین رهبران پیمان سه‌جانبه (جناح راست افراطی) حضور داشتند و در آن‌جا مقرر شد تا مأموریت سرکوب گروه‌های فلسطینی به شاخه‌های نظامی احزاب راست افراطی واگذار شود.
در این زمینه نوشتیم: «مهم‌ترین خروجی این جلسه چنین بود که سه گروه مسلح افراطی «حزب الکتائب»، «حزب الوطنیین الأحرار» و «جیش التحریر الزغرتاوی» به صورت جدی توسط ارتش لبنان تسلیح شوند تا مأموریت «حمله به اردوگاه‌های فلسطینی و ایجاد آشوب در کشور» را بر عهده بگیرند.
اما مسئله این بود که بخشی از حاضران در جلسه، پشت صحنه ماجرا را نمی‌دانستند و خبر نداشتند که این مأموریت، می‌تواند مقدمه‌ای برای جنگ داخلی لبنان شود!»
«هنری اده» وزیر حمل و نقل وقت لبنان، در حال مشاهده هواپیماهای منهدم شده و فرودگاه ویران شده بیروت
در این حادثه، ارتش لبنان هیچ اقدام بازدارنده‌ای انجام نداد!
قسمت چهاردهم، 6 رخداد مهم مرور شد که نقش مهمی در شکل‌گیری بنیان‌های فکری شهید سیدحسن نصرالله داشت.
این 6 رخداد به ترتیب «بمباران گسترده فرودگاه بیروت و بی‌تفاوتی کامل ارتش لبنان»، «عملیات روانی سنگین علیه فلسطینی‌ها در لبنان»، «ترور غسان کنفانی»، «زورآزمایی ارتش لبنان برای گروه‌های فلسطینی بعد از ماجرای ترور الفردان!»، «اشغال جنوب لبنان توسط اسرائیل علیرغم بی‌طرفی بیروت در جنگ یوم کیپور» و «عملیات گروگانگیری کمونیست‌های لبنان در یکی از بانک‌های بیروت» بود.
اهمیت این 6 رخداد را در جمع‌بندی این قسمت، این‌گونه بیان کردیم: «در این شش مورد می‌توان نقش "ضعف استقلال لبنان"، "نقش مخرب رژیم صهیونیستی" و "عدم اثرگذاری مثبت ایدئولوژی‌های وقت برای مبارزه و مقاومت" را مشاهده کرد.
سیدحسن نصرالله به عینه مشاهده کرد که رژیم صهیونیستی چگونه می‌تواند در لبنان با دست باز عمل کند و عملا ارتش و دولت لبنان فاقد هرگونه بازدارندگی هستند.
او هم‌چنین شاهد این واقعیت بود که ارتش لبنان نمی‌تواند به مأموریت دقیق خود در حفاظت از تمامیت ارضی و امنیت کشور و ملت لبنان عمل کند و در مقابل تلاش می‌کند تا قدرت خود را به رخ طرف‌های ضعیف‌تر بکشاند!
از سوی دیگر ناکارآمدی فضای سیاسی وقت را شاهد بود که حتی نخست‌وزیر هم نمی‌تواند از مجاری قانونی و رسمی برنامه خود را پیش ببرد و از "حاکمیت ملی" صیانت کند.»
در قسمت پانزدهم نشان دادیم که «وابستگی به خارج»، نکته مشترک میان عموم احزاب و جریانات سیاسی لبنان بود و همین موضوع باعث شد تا عملاً «استقلال ملی» در لبنان فاقد معنا باشد!
حتی تعابیری مانند «لبنان؛ دماسنج خاورمیانه» نیز در همین فضا قابل فهم است؛ زیرا هر حزب مهم لبنانی به نوعی وابسته به یکی از کشورهای خارجی است و در صورت توافق کشورهای خارجی می‌توان توافق داخلی در لبنان را پایدار تصور کرد.
این نکته هم در رقابت‌های درونی مسیحی‌ها و هم در رقابت میان طوائف لبنانی کاملاً بارز است.
سخن پایانی
در این شماره، به صورت کوتاه 15 قسمت اول از سلسله‌یادداشت زندگی و زمانه سیدحسن نصرالله را مرور کردیم.
در این سلسله‌یادداشت ما می‌خواهیم بستر اجتماعی که سیدحسن در آن پرورش یافت را مرور کنیم.
در 15 قسمت نخست از دوران کودکی و نوجوانی سید و فضای اجتماعی آن زمان شروع کرده و به ریشه‌های جنگ داخلی لبنان رسیدیم و در این مسیر مواردی مانند «احزاب راست افراطی مارونی و تشکیل شاخه نظامی آنان»، «فعالیت سازمان آزادیبخش فلسطین و پیمان قاهره»، «ظهور جناح چپ»، «از بین رفتن استقلال لبنان در چند مرحله و حتی در سطح فرهنگ سیاسی» و «فقدان هژمونی دولتی و عدم ایفای وظائف ذاتی از سوی ارتش» را مورد توجه قرار داده و نهایتاً به این‌جا رسیدیم که ایالات متحده ارتش را وادار کرد تا گروه‌های راست افراطی را تسلیح کرده و رژیم صهیونیستی نیز نقشه جنگ داخلی لبنان را طراحی کرد.
مقاومت اسلامی لبنان نیز در چنین بستری شکل گرفت.
انتهای پیام/