دو چهره متفاوت راهبرد ترامپ در قبال ایران
به گزارش مشرق،کانال تلگرامی اندیشکده تهران درمطلبی با عنوان دو چهره متفاوت راهبرد ترامپ در قبال ایران نوشت:
تجربه نشان داده است که رویکرد دولت ترامپ در مقابل ایران دو چهره متضاد دارد.
چهره نخست، دولت ترامپ به عنوان یک دولت جمهوریخواه است.
این چهره هسته سخت مخالفان ایران در آمریکا را شکل میدهد که اجازه نخواهد داد تنش میان دو کشور کاهش یافته یا روابط در برخی ابعاد بهبود یابد.
به همین دلیل، تحریم، تهدید و فشار همچنان پابرجا است.
چهره دوم، شخص ترامپ و اطرفیان او است که علیرغم پذیرش چارچوب جمهوریخواهی، به دلایلی در مسئله ایران از جریان اصلی حزب جدا میشوند.
چهره نخست، اساس رویکرد ترامپ را میسازد و چهره دوم، یکسری تعدیلات را ممکن میکند.
هر چقدر از قدرت شخصیت ترامپ و سنتشکنیهای او در سیاست خارجه آمریکا سخن بگوییم، باز نمیتوانیم اثر محدودکننده ساختار سیاسی آمریکا را در نظر نگیریم.
در آمریکا، هستۀ سختی از جمهوریخواهان حضور دارد که در مقایسه با دموکراتها رویکردش در قبال ایران غیرمنعطف است.
این هسته سخت که به هیچ وجه مدارا با ایران را نمیپذیرد، فهرستی از گروههای مختلف را شامل میشود که نخستینشان لابی اسرائیل با اثری فراحزبی است.
نمیتوان از این نکته غافل شد که لابی اسرائیل هم در دولتهای ترامپ و هم در کنگره نقش جدی در تعیین سیاست خارجه خاورمیانهای ترامپ بازی کرده است.
با این حال، فقط بحث لابی اسرائیل مطرح نیست.
نومحافظهکاران و اوانجلیکالها، که از دوران ریگان به جریان اصلی حزب جمهوریخواه تبدیل شدهاند، نسبت به جمهوری اسلامی رویکردی ایدئولوژیک و هویتی دارند؛ رویکردی که مانع ازهرگونه انعطافپذیری میشود.
این دو گروه در دولت اول، پیشرانی برای بسیاری از تصمیمات ضد ایرانی ترامپ بودند.
دو عامل، رویکرد اساسی جمهوریخواهان در دولت جدید ترامپ را به چالش کشیده است (کاملاً حذف نکرده است): رویکرد شخصی ترامپ و ورود گروه جدیدی از جمهوریخواهان که به ایران و جهان به نحو دیگری نگاه میکنند.
نخست، باید دانست ترامپ با دیک چنی، مایک پنس، بولتون یا سایر جمهوریخواهان تفاوت اساسی دارد.
او جهان را در چارچوب تقابل خیر و شر نمیبیند و اهمیتی نمیدهد وظیفه آمریکا در جهان، گسترش به اصطلاح خیر (لیبرال دموکراسی) باشد.
او به امنیت اسرائیل متعهد است؛ اما نه همچون اوانجلیکالها که حمایت از اسرائیل را در بستر الهیات آخرالزمانی میبینند.
دوم، از زمان قدرتگیری ترامپ در ۲۰۱۶ این فرصت برای گروهی از جمهوریخواهان فراهم شده است تا حضور خود را در حزب برجسته کنند که در دولت دوم ترامپ پررنگتر شده است.
این گروه ترکیبی از کسانی است که به دلایل نوانزواگرایانه یا بخاطر اولویتقراردادن تهدید چین برای جایگاه هژمونیک آمریکا، مسئله ایران را فاقد اهمیت کافی میدانند.
ترکیبی از این دو وجه، سیاست خارجه ترامپ در قبال ایران را مشوشتر و پیشبینیناپذیرتر میکند.
اگر ترامپ در حزب دموکرات ظهور میکرد شاید این امر صحیح نمیبود؛ اما حضور جریانی میانهرو در قبال ایران در حزبی که تندروترین آمریکاییهای مخالف ایران را درونش دارد، وضعیت متناقضی را خلق میکند که بر ابهامات میافزاید و باعث چرخش های ناگهانی ترامپ نسبت به ایران میشود.
افزون بر این، صداهای میانهرو در دولت ترامپ ناپایدار هستند.
با وجود اینکه اکنون پرونده ایران در دست گروهی است که چهره دوم دولت ترامپ را تقویت کرده است؛ اما هرگونه نشانهای از شکست باعث میشود تنظیمات دولت کنونی به حال پیشین خود بازگردد.
در رویکردی که ناخواسته دو وجهی شده است، ترامپ میداند از ایران چه نمیخواهد، اما دقیقاً نمیداند که چه باید بخواهد.
او آشکارا با نومحافظهکاران و اوانجلیکالها فاصله دارد و دولت دوم او مؤید این نکته است.
با این وجود، ذهن عاری از خواستههای مشخص باعث میشود سایرین تا حدی تعیین کنند که ترامپ چه مسیری را در پیش بگیرد؛ به دلیل اهمیت پرونده چین (یا بیاهمیتی گسترش لیبرال دموکراسی)، پرونده ایران را کنار بگذارد یا کجدارومریز با جمهوریخواهان سنتی همراه شود تا ایران را مهار کند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.