پیش بازی الکلاسیکو؛ نبرد نهایی؛ رئال برای غرورش می جنگد بارسا برای فراموشی!
امروز دو تیم بارسلونا و رئال مادرید چهارمین الکلاسیکوی فصل را برگزار می کنند.

کد خبر: 712722 | ۱۴۰۴/۰۲/۲۱ ۱۰:۱۵:۳۱
امروز و از ساعت 17:45 به وقت تهران چهارمین و آخرین دیدار الکلاسیکوی فصل بین دو تیم بارسلونا و رئال مادرید برگزار میشود.
سید لو، ورزشینویس مشهور در گاردین نگاهی به این بازی متفاوت انداخته است که در ادامه خواهید خواند.
به گزارش روزنامه اعتماد و به نقل از گاردین، آنها سه بار مقابل رقیب دیرینهشان شکست خوردهاند، اما یک پیروزی میتواند راه را برای حفظ عنوان قهرمانی لالیگا برای شاگردان آنچلوتی باز کند.
بازیکنان رئال مادرید صبح چهارشنبه وقتی به محل تمرین خود در والدبباس رسیدند، با هفت عروسک خرسی روبهرو شدند که به ردیف روی فضای سبز اطراف چیده شده بودند.
عروسکها پیراهن سفید به تن داشتند و پرچمی در مقابلشان نصب شده بود، در کنار چند پرچم اسپانیا که در آن لوگوی باشگاه رئال جای تاج سلطنتی را گرفته بود، روی آن نوشته شده بود: «گرازیه، اینتر» یعنی (ممنونیم اینتر) .
سهشنبه شب تیم سیمونه اینزاگی کاری را انجام داده بود که خود رئالیها در این فصل هنوز انجامش ندادهاند.
حالا شاید نوبت آنها باشد، یک فرصت آخر برای نجات تنها باقیمانده از فصلی که تا اینجای کار همه عناوینش به تیم دیگری تعلق داشته است.
چهارشنبه صبح بارسلونا حذف شده بود: نه خبری از لیگ قهرمانان بود و نه سهگانه.
همین مساله خودش به تنهایی به اندازه کافی برای خوشحالی یا دستکم دلخوشی مادریدیها کافی بود.
هر چند شاید تنها خوشحالی باقی مانده، چون اگر وسوسه شویم و از آنها بپرسیم: «فقط همین؟» پاسخ ممکن است این باشد: «در واقع نه، هنوز چیزی مانده.»
چهار روز پس از حذف اروپایی بارسلونا، ورزشگاه مونتجویک میزبان چهارمین الکلاسیکوی فصل 25-2024 خواهد بود، آن هم در چهارمین استادیوم متفاوت.
مادرید سه دیدار قبلی را با نتایج ۴-۰، ۵-۲ و ۳-۲ باخته و در نتیجه این شکستها، رقیب صدرنشین لالیگاست و همچنین سوپرجام و کوپا دل ری را نیز برده است.
اگر رئال چهارمین الکلاسیکو را هم ببازد، بارسا قهرمان لالیگا هم میشود؛ تیم هانسی فلیک با این برد احتمالی هفت امتیاز جلو میافتد در حالی که فقط ۹ امتیاز دیگر باقی میماند.
به این معنا که قهرمانی برای بارسلونا در دسترس میشود و مادرید بدون هیچ جامی فصل را تمام میکند.
اما اگر رئال ببرد...؟
اگر رئال پیروز شود، ناگهان همه چیز تغییر میکند.
با یک برد، رئال فقط یک امتیاز عقب خواهد بود و سه بازی باقیماندهاش نسبت به بارسا سادهتر هستند: مایورکا، سویا و رئال سوسیداد.
در طرف مقابل بارسلونا باید در دربی برابر اسپانیول به میدان رود و سپس با ویارئال مدعی سهمیه لیگ قهرمانان و اتلتیک بیلبائو بازی کند.
کارلو آنچلوتی گفت: «ما هنوز ضعفهای کوچکی داریم، اما شانسمان بیشتر میشود.
این الکلاسیکو عملا تعیینکننده خواهد بود.» فده والورده هم از آن به عنوان «بازی فصل» یاد کرد.
البته این تکیه کلامشان است؛ «این بازی قرن است، حتی اگر در سال هشت بار تکرار شود.» این جمله یکی از بازیکنان سابق بارساست.
اما والورده خیلی هم اشتباه نمیکند.
برای رئال، دستکم، این تنها چیزی است که باقی مانده.
بزرگترین رقابت فوتبالی دنیا از سال ۱۹۰۲ تاکنون ۲۶۰ بار برگزار شده و یک روزنامه متعلق به آن زمان صحنه را چنین توصیف کرده بود: «بانوان ظریفی با لباسهای تنگ شده در کمر، صورتهایی با پودر برنج؛ آقایان موقری با لباسهای تیره که گل میخک در دکمه سوراخشان جلوهای به لباس داده؛ جوانان خوشپوش با یونیفورمهای براق؛ نظامیهایی در جلیقههای تنگ و شلوارهایی شبیه گاوبازها و خوشگذرانهایی با کلاه سیلندری و عصاهای دستهمرمری که دزدکی وارد شدهاند.» و هر بار این تقابل، کلیت فصل را تعریف میکند.
هر چند به ندرت به این وضوح یک بازی تعیینکننده قهرمانی بوده است.
نزدیکترین نمونه در سالهای اخیر شاید ۲۰۱۲ باشد، زمانی که کریستیانو رونالدو گل برتری را در نوکمپ زد و با آن حرکت معروف «آرام باشید» هواداران را وادار به سکوت کرد و پپ گواردیولا عملا قهرمانی را به رقیب داد یا سال ۲۰۰۹، زمانی که بارسا در برنابئو ۶-۲ پیروز شد و به تلاش خستگیناپذیر اما بعید رئال پایان داد.
در هر دو مورد، تیم صدرنشین با ۴ امتیاز اختلاف وارد شد و این فرصت را داشت تا اختلاف را به ۷ امتیاز برساند، مثل حالا و در هر دو بار تیمی که از نظر امتیازی جلو بود، برد و جام تثبیت شد.
اما حتی آن بازیها هم اینقدر در هفتههای پایانی نبود.
با شروع بازی عصر یکشنبه، در هفته ۳۵ در حالی که تنها سه هفته باقی مانده، متوجه میشویم این بازی همه چیز خواهد بود.
با این حال باید بپذیریم که این الکلاسیکو واقعا حس «بازی فصل» را ندارد؛ نه هیجان روزهای منتهی به آن دیده میشود و نه آن بار دراماتیک معمول وجود دارد.
چیزی در فینال کوپا دل ری، دو هفته پیش وجود داشت که حس پایان میداد.
به یاد بیاورید صحنههایی که بازیکنان رئال در پایان بازی بطری و یخ به سمت داور پرتاب میکردند همراه با آن انفجار احساسی.
آن واکنش عصبانیتی بود علیه خاموش شدن چراغ امید.
برای مادریدی که توسط آرسنال از لیگ قهرمانان حذف شده بود و واقعیت محتوم خورده بود توی صورتش آن شب پرده افتاد؛ انگار که این فصل به پایان رسیده و پروندهاش بسته شده بود.
آینده، جایی آن سوی ماه مه بود و صحبتها و پرسشها جای دیگری متمرکز شده بودند: سوالها در مورد آنچلوتی این نبود که آیا میرود یا نه، بلکه این بود که کی میرود؟
ژابی آلونسو چه زمانی میآید؟
کدام بازیکنان همراهش میآیند؟
کدام بازیکنان در لیست خروج هستند؟
و چطور باید به درستی با کارلتو خداحافظی کرد؟
در همین حال، طبیعی بود که تمرکز بارسلونا معطوف به اینتر شود؛ چیزی حتی بزرگتر در حال شکلگیری بود که البته محقق نشد و رویای سهگانه از بین رفت.
برای بارسلونا، شکست در عین غرور بود، در یکی از تماشاییترین نیمهنهاییهایی که کسی به یاد میآورد؛ اما دردناک هم بود.
برای مادرید، این شکست نوعی آسودگی بود و شاید یک یادآوری دوباره: اینکه بارسلونا شکستناپذیر نیست، اینکه هنوز کار تمام نشده، هنوز لالیگایی باقی مانده که میتوان برایش جنگید.
شاید حتی یادآور همان فینال کوپا بود؛ جایی که رئال با وجود نابود شدن توسط بارسلونا در نیمه نخست و باخت در کل بازی در نیمه دوم طغیان کرد و آن احساس حقارت عمیق، دستکم برای مدتی کنار زده شد و آنها تا آستانه پیروزی پیش رفتند.
با توجه به فصلی که رئال پشت سر گذاشته و با وجود حس نوعی فروپاشی کامل سیستم باشگاه، فصلی که در آن رئال نتوانسته تیم قدرتمندی را شکست دهد و ۱۲ گل از بارسا خورده، تقریبا مضحک به نظر میرسد اگر در نهایت قهرمان لالیگا شود.
اینکه بتوانند ادعا کنند موفقتر از بارسا بودهاند، چراکه لالیگا ارزش بیشتری از کوپا دل ری دارد.
چرا مضحک است؟
تفاوتها انکارناپذیر است: بارسا در حال گذراندن یکی از بهترین فصول تاریخ خود است؛ از فوریه در صدر جدول بوده، به رکورد ۱۰۰ گل نزدیک شده و در ۱۴ بازی اخیر ۱۳ برد و یک تساوی کسب کرده.
در مقابل، رئال فصلی را گذرانده که انگار محو بوده و با این حال، در این نقطه قرار گرفته.
پس دیگر آنقدرها هم غیرممکن نیست.
پیروزی گرچه برای رئال یک اجبار است، اما حالا به یک فرصت نیز تبدیل شده؛ یک شانس دوم یا شاید سوم یا چهارم ولی قطعا آخرین فرصت.
بهویژه برای کیلیان امباپه؛ کسی که با زدن ۳۶ گل، نمیتوان گفت ناکام بوده، اما هیچ کس هم او را یک موفقیت بیقید و شرط نمیداند.
مگر اینکه بتواند این لحظه را از آنِ خود کند؛ همانطور که در فینال کوپا تا آستانهاش رفت، اما در بسیاری شبهای دیگر موفق نشد.
بازیکنی که قرار بود فصل متعلق به او باشد، حالا آن را از دست رفته میبیند، درست عین سقوط تیم.
در حالی که پاری سن ژرمن بدون او به فینال لیگ قهرمانان رسیده و لامین یامال شاید حتی از او سبقت گرفته باشد و ستاره شماره یک فوتبال لقب گیرد.
برای بارسلونا هم این بازی یک فرصت است و اگر از الکلاسیکوهای قبلی درس بگیریم، آنها از این موقعیت استقبال میکنند.
اما حالا این فرصت به یک وظیفه هم تبدیل شده، برای اینکه نگذارند تمام آن هیجان، تمام آن شور و شادی، در نهایت به ناامیدی و ناکامی ختم شود.
اینکه تلاش کنند فصلی طولانی، همانقدر لذتبخش تمام شود که بیشتر اوقاتش بوده.
فصل، بیشک، طولانی بوده.
هر دو تیم با مصدومیت و خستگی به بازی امروز رسیدهاند.
هیچ کدام مدافعان کناری اصلی خود را در اختیار ندارند؛ اگرچه بارسا به بازگشت احتمالی آلخاندرو بالده خوشبین و امیدوار است روبرت لواندوفسکی که در میلان به عنوان یار تعویضی وارد شد، بتواند بازی را از ابتدا آغاز کند.
شش بازیکن ترکیب اصلی بارسا در تمرین روز پنجشنبه حضور نداشتند.
در سمت رئال، به نظر میرسد آردا گولر جای رودریگو را بگیرد؛ آنچلوتی قصد دارد بر قدرت خط میانی بیفزاید.
اما این بازی بیش از اینکه مسالهای فیزیکی یا فنی باشد، نبرد ذهنی است.
آنچه در سن سیرو رخ داد، بهترین اتفاق برای مادرید بود: بارسلونا شکست خورد و مهمتر از آن، آسیب دید.
بازی آنها به وقت اضافه کشیده شد و بازیکنان خسته و خالی از انرژی بازگشتند.
همیشه در الکلاسیکو یک عنصر روانی وجود دارد، اما اینبار، شاید بیش از همیشه، این موضوع به سطح آمده است.
شکست در ایتالیا چه تاثیری بر بارسا گذاشته؟
بر رئال چه تاثیری دارد؟
بارسا بیباک بازی کرد، اما برای بسیاری از بازیکنان جوان این تیم، این اولین ضربه واقعی دوران حرفهایشان بود.
آیا این شکست آنها را تحت تاثیر قرار میدهد؟
رونالد آرائوخو گفت: «فکر نمیکنم؛ این تیم ذهنیتی فوقالعاده دارد.» اریک گارسیا تاکید کرد: «این ما را تحت تاثیر قرار نمیدهد، بلکه تاثیر عکس دارد.» او افزود: «این تیم فراتر از همه انتظارات ظاهر شده.» هانسی فلیک به بازیکنانش گفت که وقتی به خانه برگشتند، در آینه نگاه کرده و به خود افتخار کنند.
دو روز بعد، آنها با هم یک دورهمی گرفتند، با کمی غذا و کمی تراپی تا برای آخرین نبرد آماده شوند.
لامین یامال گفت: «یکشنبه یک فینال است.» هرچند نه آن فینالی که سهشنبه شب آرزویش را داشت.