ناگفتههای پرونده مهین قدیری، اولین زن قاتل سریالی ایران
15سال از مجازات نخستین زن قاتل سریالی ایران در قزوین میگذرد. مهین قدیری زنی بود که با قتل 5زن و یک مرد لقب نخستین زن قاتل سریالی ایران را از آن خود کرد. او مدتها توانست اسرار قتل را سر به مهر نگه دارد، اما سرانجام توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.

15سال از مجازات نخستین زن قاتل سریالی ایران در قزوین میگذرد.
مهین قدیری زنی بود که با قتل 5زن و یک مرد لقب نخستین زن قاتل سریالی ایران را از آن خود کرد.
او مدتها توانست اسرار قتل را سر به مهر نگه دارد، اما سرانجام توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.
کد خبر: 712681 | ۱۴۰۴/۰۲/۲۱ ۰۸:۳۵:۱۷
15سال از مجازات نخستین زن قاتل سریالی ایران در قزوین میگذرد.
مهین قدیری زنی بود که با قتل 5زن و یک مرد لقب نخستین زن قاتل سریالی ایران را از آن خود کرد.
او مدتها توانست اسرار قتل را سر به مهر نگه دارد، اما سرانجام توسط پلیس شناسایی و دستگیر شد.
به گزارش همشهری، فرزین افروز، بازپرس و سرهنگ بهرام عطایی، کاراگاه این پرونده با حضور در برنامه تلویزیونی همشهری برای نخستینبار ناگفتههایی از این پرونده را بازگو کردند.
اولین زن قاتل سریالی
قاضی افروز: پرونده مهین یکی از مهمترین پروندههای جنایی تاریخ محسوب میشود؛ بهدلیل اینکه که مهین نخستین زن قاتل سریالی در تاریخ جنایی ایران است و تا آن زمان زن قاتل سریالی نداشتیم.
مهین نخستین جنایتش را در سال 1385 با کشتن صاحبخانهاش مرتکب شد که با وجود اینکه یکماه در بازداشت بود، اما بهدلیل اینکه جرمش ثابت نشد، آزاد شد.
اما او یک سال و نیم بعد، بار دیگر جنایات خود را آغاز کرد.
به آگاهی قزوین خبر رسید که جسد زنی سالخورده در بیابانهای اطراف شهر پیدا شده است.
بلافاصله اکیپ آگاهی، پزشکی قانونی و مأموران بررسی صحنه جرم عازم محل جنایت شدند.
تحقیقات اولیه نشان داد، انگیزه قتل سرقت طلاهای زن بوده است.
بررسیهای میدانی و گفتههای شاهدان همان زمان مشخص کرد که عامل جنایت زنی رنوسوار است.
تحقیقات برای پیدا کردن قاتل ادامه داشت تا اینکه، وقوع قتلهای دیگر باعث مطرح شدن فرضیه قتلهای سریالی شد.
فاصله قتلها در ابتدا حدود یکماه و بعد 2ماه بود که وقوع سومین قتل مشابه باعث شد که پلیس و قوه قضاییه قزوین مطمئن شوند قتلها سریالی هستند.
بهتدریج این خبر در شهر پیچید و فضای رعبآوری در قزوین حاکم شد.
جو روانی شدیدی ایجاد شد و همچنین شایعات مختلفی در شهر پیچید که این مسئله حتی بر روند تحقیقات پلیس تأثیر گذاشت.
بررسی 27هزار خودروی رنو
سرهنگ عطایی: بعد از اطلاع از این پرونده ما برای کمک راهی قزوین شدیم.
یکی از اقداماتی که آن زمان انجام گرفت، استعلام درباره 27هزار خودروی رنو در کشور بود.
چرا که سرنخها نشان میداد قاتل یک رنو دارد.
برای رسیدن به قاتل اقدامات مختلف دیگری هم صورت گرفت؛ برای مثال در یکی از قتلها، اثر کفش مهین روی روسری قربانی جا مانده بود.
سراغ صنف کفاشان رفتیم تا شاید بتوانیم صاحب کفش را شناسایی کنیم.
شبی که مهین دستگیر شد
قاضی افروز: ما در هر صحنه جرم از اشتباهاتی که قاتل کرده بود، سرنخهایی پیدا میکردیم؛ برای مثال رد لاستیک و اظهارات شهود، رد پای قاتل، تسمه کهنه رنو و در نهایت فردی که از دست قاتل فرار کرده بود و جریمه خودرو سرنخهایی بودند که باعث شناسایی قاتل شدند و بعد از آن قاتل را دستگیر کردیم.
این یکی از پروندههایی است که در آن کشف جرم بهصورت علمی صورت گرفته است.
ویژگیهای خاص مهین
سرهنگ عطایی: مهمترین اختلاف مهین بهعنوان قاتل سریالی با دیگر قاتلان، جنسیت او بود که این بارزترین اختلاف در این پرونده است.
مسئلهای که باید مورد توجه قرار میگرفت این بود که مهین قربانی یک جامعه بود یا از آن جامعه برخاسته بود؟
وجود طلبکار و بدهیای که مهین داشت، حمایت نشدن از سوی پدر و مادر و همسرش و داشتن 2دختر که یکی از آنها بیمار بود، باعث شد تا مهین انتخاب کند که بکشد؛ نه اینکه برای شرایطش بجنگد.
این انتخاب آگاهانه بود.
او حتی مقتولان را نیز آگاهانه انتخاب میکرد.
طلاها و جواهرات زنان انتخاب او بود تا از چالهای به نام فقر رهایی یابد.
قتلهای اول در فواصل کمتری رخ داده بود، اما بعدا بهخاطر ناامن شدن فضا و مهارت پیدا کردن قاتل، این فواصل بیشتر شد.
ماجرای روح قاتل سریالی
سرهنگ عطایی: در یکی از جلسات بازجویی از مهین، او موضوع قابل تاملی را تعریف کرد.
او گفت یک روز که به مدرسه دخترش رفته بود در اتاق مدیر و معلمان، در مورد جنایاتی که در حال رخ دادن بود، صحبت شد.
آن زمان همه مردم شهر متوجه شده بودند که یک زن در شهر مرتکب قتل میشود.
مهین گفت به همه افرادی که آنجا نشسته بودند، گفتم: شاید روح آدمی که پشت سرش حرف میزنید، در همین اتاق حضور داشته باشد که با این حرف همگی آنها شروع به خندیدن کردند.
روز اجرای حکم مهین
قاضی افروز: هر متهم وقتی به پایان راه میرسد، از کارهای خود پشیمان میشود.
مهین هم مستثنا نبود، حکم را پذیرفته بود و میدانست که حکمش اجرا خواهد شد.
در پروندههای قتل، اجرای حکم با اولیای دم است.
وقتی پرونده به انتها میرسد و مراحل حقوقی و قضایی را طی میکند، تصمیمگیرنده برای اجرای حکم، اولیای دم هستند.
مهین برای بخشش خیلی اصرار کرد حتی تا بزرگ شدن بچههایش از اولیای دم مهلت خواست که آنها رضایت ندادند و در نهایت حکم اجرا شد.
تنها نجاتیافته از دست مهین
سرهنگ عطایی: در قتلهای سریالی عنصر تکرار وجود دارد.
عنصر تکرار در حقیقت الگوی رفتاری قاتل است.
در پروندههای سریالی افراد اشتباهات کوچکی انجام میدهند و این اشتباهات ناخواسته و غیرارادی کوچک باعث کشف موضوع میشوند.
طبق قانون طلایی پلیس، هر صحنه جرم، یک آثاری از مجرم در خود حفظ میکند؛ مثلا مهین در همه قتلها از خودرو، آبمیوه و چسب استفاده میکرد که همه اینها به کشف جرم کمک میکرد.
همچنین در پرونده مهین، وجود یک قربانی نجاتیافته، نقش مؤثری در کشف جرم داشت.
قربانی نجاتیافته در پرونده مهین، زنی بود که وقتی مهین به او آبمیوه تعارف کرد، حس کرد او قصد و نیت شومی دارد؛ بنابراین به دروغ گفت که نزدیک خانه پسرش است و میخواهد پیاده شود.
وقتی مهین مقاومت کرد، زن مسن گفت که اگر ماشین را نگه ندارد، خودش را پرت خواهد کرد.
البته کار ما برای رسیدن به مهین بسیار سخت شده بود؛ چرا که مهین بعد از قتل صاحبخانهاش یک انتخاب هوشمندانه داشت؛ آن هم زنان سالخورده.
ما در این پرونده سریالی بهدنبال یک مرد خشن میگشتیم، اما قاتل یک زن بود.
شاید این خطرناکترین موضوع این پرونده است؛ چراکه به فکر ما نمیرسید که یک زن بخواهد بهعنوان نخستین قاتل سریالی کشور چنین جنایاتی را مرتکب شود.
خرید اسلحه قلابی توسط مهین
قاضی افروز: اگر مهین دستگیر نمیشد، رفتارش را تغییر میداد.
او بهدنبال تهیه و خرید اسلحه بود.
او پول سلاح را پرداخت کرده، اما فروشنده کلاهبردار بود و به جای سلاح، 2لوله را بستهبندی کرده و تحویلش داده بود.
اگر سلاح به دستش میرسید به نوع و شیوه دیگر به قتلهایش ادامه میداد.
انگیزه قتلهای سریالی قزوین
قاضی افروز: اختلال شخصیتی ذاتی، ازدواج ناموفق، معلولیت فرزند، فقر و ناتوانی، فشارهای خانوادگی و اجتماعی، محرومیت، وضعیت خانواده و ساختار ناعادلانهای که متهم فکر میکند، قربانی این ساختار شده است، همگی باعث شد تا مهین مسیر نامشروعی را برای رسیدن به اهداف خود انتخاب کند.
مهین انسان ایدهآلگرا و بلندپروازی بود.
بلندپروازی او باعث شد تا آن زمان برای شروع یک فعالیت اقتصادی 25میلیون تومان وام بگیرد، اما بهدلیل نداشتن تجربه و آگاهی گرفتار شخص کلاهبرداری شد و به او چک داد.
چکها دست شرخر افتاد و او برای پاس کردن چکها راه اشتباهی را درپیش گرفت؛ درصورتی که از ابتدا گام را اشتباه برداشت.
وی اگر از قوانین اطلاع داشت با مشاوره حقوقی میتوانست خود را از دام آن کلاهبردار نجات دهد.