«دیاسپورا»؛ ماجرای فوتبالیست هایی که عاشق ایران ماندند
کتاب «دیاسپورا» که به تازگی در نمایشگاه کتاب تهران رونمایی شده به شرح زندگی فوتبالیست هایی می پردازد که هر چند در ایران زندگی نکرده اند اما برای بزرگ شدن ایران همچنان عاشق ماندند.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب «دیاسپورا» تازهترین اثر جواد رستمزاده، روزنامه نگار و مستندنگار ورزشی، در سیوششمین نمایشگاه بینالمللی کتاب تهران رونمایی شد.
این اثر که سومین کتاب مستندنگارانه جواد رستمزاده بعد از دو اثر (تو خداداد عزیزی هستی و رازهای دوبلین) به شمار میرود، توسط نشر گلگشت منتشر شده و به روایت زندگی و هویت فوتبالیست های ایرانیالاصل میپردازد که در کشورهای دیگر رشد کردهاند اما پیوند خود با ایران را حفظ کرده و لباس تیم ملی را ایران را انتخاب کرده اند.
«دیاسپورا» نهفقط یک بیوگرافی، بلکه تحلیلی جامعهشناختی از پیچیدگیهای هویت، مهاجرت، وطن و تعلق است؛ جایی که ورزش، بهویژه فوتبال، بستری برای ظهور و بازتعریف این مفاهیم شده است.
در گفتوگویی که در ادامه میخوانید، نویسنده از ایده کتاب، چالشهای نگارش، نقش مربیانی چون برانکو و کیروش، و عشق بیقید و شرط دیاسپورا به ایران میگوید.
* چرا دیاسپورا؟
- رستم زاده: اسم اول کتاب دورگه بود.
اما به این دلیل که چند تا از ملی پوشان پدر و مادرشان ایرانی بودند و نمی شد از لفظ دورگه برای آنها استفاده کرد پس به عبارت دیاسپورا رسیدیم.
واژه «دیاسپورا» (Diaspora) برای توصیف گروههایی به کار میرود که از سرزمین پدری دور ماندهاند اما همچنان پیوندهای فرهنگی، احساسی و حتی سیاسی با آن دارند.
در این کتاب، «دیاسپورای ورزشی» را بررسی کردهام؛ یعنی ورزشکارانی که در اروپا یا آمریکای شمالی به دنیا آمدهاند یا رشد کردهاند، اما ریشه در ایران دارند و در بزنگاههایی مثل بازی در تیم ملی، دوباره با وطن پیوند برقرار میکنند.
برای من، دیاسپورا فقط یک واژه جغرافیایی نیست، بلکه یک تجربه عاطفی و هویتی است که در بدن و ذهن این ورزشکاران زندگی میکند.
* ایده اصلی کتاب «دیاسپورا» از کجا شکل گرفت؟
- ایده «دیاسپورا» سالها قبل در ذهنم شکل گرفته بود؛ از زمانی که میدیدم فوتبالیست هایی با ریشه ایرانی در سطح جهانی میدرخشند اما کمتر درباره هویت، زندگی و دغدغههایشان گفته میشود.
سؤال من همیشه این بود که چطور میتوان هم در غرب رشد کرد، هم عاشق ایران بود و در بزنگاهها، پیراهن تیم ملی را با افتخار پوشید؟
این کتاب تلاشی برای پاسخ به همین پرسش است.
* چه چهرههایی در این کتاب معرفی شدهاند؟
- ما سراغ شخصیتهایی مثل فریدون زندی، اشکان دژاگه، رضا قوچاننژاد، سامان قدوس و استیون بیتآشور، رفتیم.
هرکدامشان نمادی از پیوند دو فرهنگاند؛ داستانهایی دارند پر از تضاد، تعارض، اما در عین حال امید.
این افراد فقط ورزشکار نیستند؛ حامل یک زیستجهان مهاجرانهاند.
ما با این ستاره ها خندیدم، گریه کردیم، صعود کردیم و گاه ناکام بودیم.
آنها کنار ما بزرگ نشدند اما با ما با ایران هم پیمان شدند و جنگیدند و پیروز شدند و شکست خوردند.
* در کتاب فقط داستان شخصیشان را بازگو کردهاید؟
- نه، فراتر از روایت شخصی رفتهایم.
دیاسپورا تحلیلیست بر مفاهیم هویت، مهاجرت، زبان، دین، فرهنگ و تعلق.
در کنار زندگینامه، کوشیدیم ریشههای اجتماعی و روانی این پدیده را هم واکاوی کنیم.
از نقش خانواده گرفته تا رسانهها و فشار جامعه میزبان.
* به نقش مربیان در دعوت این بازیکنان هم اشاره کردهاید؟
- حتماً.
مربیانی مثل برانکو ایوانکوویچ و کارلوس کیروش نقش کلیدی داشتند.
این دو، نگاهی فراتر از مرزهای جغرافیایی به بازیکنان داشتند و با شجاعت، دیاسپورا را به تیم ملی پیوند زدند.
در کتاب، دیدگاههایشان و چگونگی گزینش بازیکنان دورگه را نیز بررسی کردهام.
* چه نوع رابطهای میان دیاسپورا و ایران شکل گرفته؟
آیا همیشه مثبت و ساده بوده؟
- رستمزاده: هرگز ساده نبوده.
این یک رابطه دو سویه و گاهی پرتنش است؛ گاه دیاسپورا برنده بوده و گاه کشور میزبان یا حتی فضای رسمی ایران.
اما چیزی که ثابت مانده، عشق به وطن است.
در هیچکدام از این روایتها نمیبینیم که وابستگی ملی فدای راحتی یا منافع شخصی شده باشد.
بالعکس، بازگشت این بازیکنان به تیم ملی، گاهی برایشان دردسر هم داشته، اما آنها ایستادهاند.
* مخاطب اصلی این کتاب چه کسانی هستند؟
همه کسانی که به موضوع هویت، مهاجرت و ورزش علاقه دارند.
از پژوهشگران علوم اجتماعی گرفته تا نوجوانی که در یک کشور دیگر با هویت ایرانی رشد کرده.
حتی مسئولان ورزشی میتوانند از این کتاب برای فهم بهتر ظرفیتهای مغفول مهاجران بهره ببرند.
* در پایان، اگر بخواهید کتاب را در یک جمله معرفی کنید؟
- «دیاسپورا» قصه انسانهاییست که از ریشه جدا نشدهاند، حتی اگر در خاک دیگری رشد کرده باشند.