خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

جمعه، 19 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

نبرد روایت‌ها: آن‌چه روسیه درباره مبارزه با نئونازیسم می‌گوید

مشرق | بین‌الملل | جمعه، 19 اردیبهشت 1404 - 01:40
روسيه،اوكراين،جنگ،افراطي،نظامي،تاريخي،سياسي،اوكرايني،غرب،شور ...

به گزارش مشرق، کانال تلگرامی ایران و اوراسیا نوشت:
احساس ناکامی نخبگان سیاسی حاکم بر روسیه درخصوص احیای روابط با غرب پس از فروپاشی شوروی که با مشاهده نفوذ مستمر سیاسی و نظامی غرب در مناطق دارای پیوندهای تاریخی و فرهنگی با روسیه همراه شد، ذهنیت تصمیم‌گیران کرملین را به سمت «فریب خوردن» از غرب و «نیات خصمانه» آن‌ها علیه مسکو هدایت کرد.
این نوشتار با توجه به در پیش بودن هشتادمین سالروز پیروزی روسیه در جنگ جهانی دوم بر فاشیسم و نازیسم، در صدد پرداختن به موضوعی پیچیده و حساس است که در منابع فارسی، چندان مورد اشاره قرار نگرفته است.
این متن در حالی در صدد انعکاس دیدگاه رهبر کرملین درباره مبارزه روسیه با نئونازیسم در اوکراین، برای مخاطبان فارسی‌زبان است که جامعه ایرانی هنگام مواجهه با موضوع عملیات نظامی روسیه در اوکراین، ممکن است تحت تأثیر پیشینه ذهنی و حافظه جمعی درباره روسیه تزاری و یادآوری پیامدهای سرزمینی ناگوار برخوردهای تاریخی میان ایران و روسیه و همچنین برخی اختلافات یا سوء‌تفاهمات اخیر، قضاوتی کند که از شواهد پشتیبان کافی مربوط به هر یک از طرفین درگیری بهره‌مند نشده باشد.
با این توصیف، صحبت کردن با مخاطبان ایرانی درباره آن‌چه روسیه قصد دارد در توجیه دلایل حضور نظامی خود در شرق اوکراین ارائه کند، حائز اهمیت است زیرا ایرانیان در حالی که به تحلیل روایت‌های رسانه‌ای و جنگ اطلاعاتی علاقه‌مند هستند، به طور معمول به رسانه‌های روسی دسترسی ندارند و ممکن است در بحبوحه روایات رسانه‌ای جهان کنونی، به منابعی مراجعه کنند که استدلال رهبران روسیه و عواملی که باعث بروز رفتارهای سیاست خارجی مسکو شود را چندان بی‌طرفانه بازتاب ندهند.
بنابراین رجوع به منابع اصلی‌ و آگاهی از دیدگاه رئیس جمهور روسیه به‌عنوان عالی‌ترین مقام طراحی و هدایت‌کننده سیاست خارجی روسیه می‌تواند فرصتی برای مواجهه بی‌واسطه با انگیزه‌های کرملین برای حضور نظامی در خاک اوکراین فراهم کند.
در این فضای نه‌چندان برابر نبرد روایت‌ها که مخاطب ایرانی به‌خوبی با آن آشنا است، شنیدن صدای همه طرف‌ها ضرورت دارد.
بنابراین دانستن داستان آن سوی منازعه، یعنی روس‌ها، حداقل بدین دلیل اهمیت دارد که به‌منظور قضاوتی درست درباره هر رخداد پیچیده، به‌طور خاص نبرد در اوکراین که نمی‌توان نسبت به آن بی‌تفاوت بود، نیاز به اطلاع از توضیحات هر دو طرف است.
در غیر این صورت، اگر درخصوص منازعه در اوکراین، فقط خود را به دست صداهای غالب غربی بر دنیای رسانه‌ بسپاریم که ولادیمیر پوتین آن را «امپراتوری دروغ» نامید ـ «کل بلوک به اصطلاح غربی که توسط ایالات متحده… تشکیل شده، در کل همان «امپراتوری دروغ» است (Putin, ۲۰۲۲) ـ به نظر نمی‌رسد با توجه به سوگیری‌های روایات حاکم بر قدرت‌های رسانه‌ای جهان حاضر و همچنین احتمال پیش‌داوری ایرانیان به دلیل نقش تعیین‌کننده زمینه‌های تاریخی، قضاوت کردن درباره طرفین این درگیری به کشف حقیقت منجر شود.
دانستن این‌که روس‌ها درباره رفتار خود در اوکراین چه می‌گویند و اوکراینی‌ها یا غربی‌ها چه استدلال‌های منتقدانه‌ای در برابر ادعاهای کرملین ارائه کرده‌اند انتظاری معقول است.
روایت روسی از نبرد در اوکراین: هشتاد سال تهدید نازیسم و ملی‌گرایی افراطی
هشتادمین سالروز پایان جنگ جهانی دوم که به عنوان روز پیروزی نیز شناخته می‌شود، رویدادی تاریخی و نمادین برای روسیه و بسیاری از کشورهای جهان است.
روسیه به عنوان کشوری که نقشی کلیدی و تعیین‌کننده در شکست آلمان نازی و متحدان آن داشت، برنامه‌های گسترده و باشکوهی برای گرامیداشت این پیروزی بزرگ تدارک دیده است.
مسکو، پایتخت روسیه، با تأکید بر سهم بی‌بدیل و انکارناپذیر اتحاد جماهیر شوروی در پیروزی متفقین، بار دیگر فداکاری‌های بی‌شمار مردم و سربازان شوروی را در نبرد با فاشیسم به جهانیان یادآوری خواهد کرد.
این رویداد نه‌فقط جشنی تاریخی، بلکه فرصتی است برای تأمل درباره درس‌های جنگ جهانی دوم و هشدار درباره عواقب ویرانگر ملی‌گرایی افراطی و نفرت‌پراکنی.
رئیس جمهور روسیه که «نتایج جنگ جهانی دوم و فداکاری‌هایی که مردم [شوروی] برای شکست نازیسم متحمل شدند را مقدس» می‌داند (Putin, ۲۰۲۲)، در این رابطه گفت:
«این [پیروزی] توسط همه کسانی که یادبود شجاعت بی‌زوال نسل فاتحان، قهرمانانی راستین که نازیسم را شکست دادند، از میهن خود دفاع کردند و ملت‌های اروپا را از بردگی نجات دادند، گرامی داشته می‌شود» (Putin, ۲۰۲۵b).
روسیه همچنان حفظ یاد و خاطره این پیروزی را نه‌فقط به عنوان وظیفه‌ای ملی، بلکه به عنوان رسالتی اخلاقی و بین‌المللی می‌داند.
این موضوع در دهه‌های گذشته به یکی از محورهای اصلی سیاست خارجی مسکو تبدیل شده و بر اهمیت همکاری‌های بین‌المللی به‌منظور جلوگیری از تکرار فجایع جنگ تأکید می‌کند.
رئیس جمهور روسیه درس گرفتن از جنگ جهانی دوم را به‌منظور پرهیز از ایدئولوژی‌های برتری‌جویانه، ضروری می‌داند:
«امروز بیش از هر زمان دیگری اهمیت دارد که تلاش‌های خود را برای جلوگیری از گسترش نژادپرستی، نازیسم، فاشیسم، روس‌هراسی، یهودستیزی و سایر ایدئولوژی‌های خشونت‌آمیز مبتنی بر دامن زدن به نفرت، عدم تحمل و تبلیغ برتری‌جویی ملی، متحد کنیم» (Putin, ۲۰۲۵a).
در مراسم روز پیروزی در روسیه، رژه نظامی در میدان سرخ، ادای احترام به مقبره سرباز گمنام، دیدار با کهنه‌سربازان و برنامه‌های فرهنگی متعددی برگزار خواهد شد تا نسل‌های جدید نیز با این تاریخ پرشکوه و درس‌های آن آشنا شوند.
روسیه از این طریق می‌کوشد تا ضمن پاسداشت یاد قهرمانان خود، پیام صلح و امنیت جهانی را به گوش همه برساند.
به گفته روس‌ها، این سالروز در شرایطی برگزار می‌شود که جهان بارها شاهد تلاش‌هایی به‌منظور تحریف تاریخ و کمرنگ‌کردن نقش اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم بوده است.
در همین راستا، پوتین در پیامی به سومین کنگره بین‌المللی ضد فاشیسم در ۳۰ آوریل ۲۰۲۵، گفت:
«امروز، ما با چالش‌هایی جدی مواجه و شاهد آن هستیم که دستاوردهای خونین‌ترین جنگ قرن بیستم تحریف و بازنویسی می‌شود تا مطابق منافع سیاسی زودگذر قرار گیرد؛ در حالی که نقش اتحاد جماهیر شوروی در پیروزی زیر سؤال برده می‌شود…» (Putin, ۲۰۲۵b).
اما در حالی که مسکو می‌گوید با گرامیداشت این رویداد، بر حقایق تاریخی پافشاری و از ارزش‌های ضد فاشیستی و برادری بین ملت‌ها دفاع می‌کند، رابطه کرملین و شرکای غربی آن پس از ۲۰۱۴ به دلیل تحولات سیاسی و نظامی در اوکراین و اختلافات میان طرفین رو به وخامت نهاد.
روایت روسیه در برابر روایت غربی‌ها قرار گرفت و امواج قدرتمند و مخرب ناشی از فضای سیاسی رادیکال شدت گرفت و اختلافات و بی‌اعتمادی، مشابه دوران جنگ سرد، افزایش یافت.
روسیه که از نتایج همکاری در دهه‌های ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰ با غرب احساسی رضایت‌بخش نداشت، چنان‌که رئیس جمهور آن می‌گوید، سلسله رخدادهایی نظامی را مورد توجه قرار می‌دهد که گام‌به‌گام موجب استیلای فزاینده جهانی غرب شده‌ است.
به گفته پوتین، مجموعه‌ای از اقدامات نظامی یک‌جانبه غیرقانونی غرب، بدون تأیید سازمان ملل، باعث تفرقه، نابسامانی سیاسی و گسترش تروریسم شد:
«ابتدا یک عملیات نظامی خونین علیه بلگراد، بدون مجوز شورای امنیت سازمان ملل… به راه افتاد….
سپس نوبت به عراق، لیبی و سوریه رسید.
استفاده غیرقانونی از قدرت نظامی علیه لیبی و تحریف تمام تصمیمات شورای امنیت سازمان ملل در مورد لیبی… کانون عظیمی از تروریسم بین‌المللی ایجاد کرد….
سرنوشت مشابهی نیز برای سوریه تدارک دیده شده بود…» (Putin, ۲۰۲۲).
به باور روسیه، چنین رخدادهایی فقط می‌توانست به بازاندیشی درباره رابطه روسیه و غرب، به ویژه ناتو، منجر شود زیرا اعتماد روسیه مورد سوء استفاده قرار گرفته بود.
در این خصوص، پوتین در سخنرانی ۲۴ فوریه ۲۰۲۲ ـ که در آن خبر از آغاز موج دوم عملیات نظامی در اوکراین داد ـ از «فریبکاری» غرب در برابر روسیه سخن گفت:
«این یک واقعیت است که در طول ۳۰ سال گذشته ما صبورانه تلاش کرده‌ایم تا با کشورهای پیشرو ناتو در مورد اصول امنیت برابر و تقسیم‌ناپذیر در اروپا به توافق برسیم.
در پاسخ به پیشنهادات ما، همواره یا با فریب و دروغ‌های بدبینانه روبرو شدیم یا با تلاش برای فشار و باج‌خواهی….
ماشین نظامی آن [غرب] در حال حرکت است و همان‌طور که گفتم، به مرزهای ما نزدیک می‌شود….
آن‌ها ما را فریب داده‌اند یا به بیان ساده، ما را بازی داده‌اند….
در مورد کشور ما، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، با توجه به گشایش به‌کل بی‌سابقه روسیه جدید و مدرن، آمادگی آن برای کار صادقانه با ایالات متحده و سایر شرکای غربی و خلع سلاح به‌طور تقریبی یک‌جانبه روسیه، آن‌ها به‌سرعت تلاش کردند تا فشار نهایی را بر ما وارد، کار ما را تمام و ما را به‌کل نابود کنند» (Putin, ۲۰۲۲).
امروزه اختلاف بر سر اوکراین و نزدیک شدن ناتو به مرزهای روسیه، دو محور اساسی اختلاف میان روسیه و غرب است.
در حالی که روسیه از دفاع از منافع مردم روس شرق اوکراین در برابر تهدید مستمر نئونازی‌ها و گروه‌های افراطی، در کنار تهدید بسیار جدی نزدیک شدن ناتو به مرزهای روسیه سخن می‌گوید، تصویر کرملین در رسانه‌های غربی منتقد آن، به‌طور معمول با نئوامپریالیسم و الحاق‌گرایی پیوند می‌خورد.
این تعارض در روایت‌ها بررسی بیشتر اوضاع و آگاهی از ابعاد گوناگون دیدگاه طرفین درگیر را ضروری می‌کند.
روسیه، به عنوان بخش اصلی اتحاد جماهیر شوروی در جنگ جهانی دوم، نقش محوری در شکست رایش سوم و نابودی فاشیسم اروپایی ایفاء کرد.
این کشور با پرداخت هزینه‌ای سنگین ـ هم از نظر تلفات انسانی (بیش از ۲۷ میلیون نفر) و هم ویرانی‌های اقتصادی ـ به یکی از نمادهای اصلی مقاومت در برابر نازیسم تبدیل شد.
پیروزی شوروی در جنگ جهانی دوم، به عنوان یکی از نقاط عطف تاریخ روسیه، همواره در این کشور مورد تأکید بوده است.
دولت نیز با بزرگداشت سالانه «روز پیروزی» (۹ مه)، نه‌فقط به تجلیل از قهرمانی‌های گذشته می‌پردازد، بلکه از این روایت برای تقویت ملی‌گرایی و وحدت داخلی استفاده کرده است.
علاوه بر این، پیروزی در «جنگ میهنی بزرگ» (۱۹۴۵–۱۹۴۱) نه‌فقط به بخشی جدایی‌ناپذیر از هویت ملی روسیه بدل شده، بلکه به عنوان مشروعیتی تاریخی برای سیاست‌های امنیتی و بین‌المللی مسکو در دوران معاصر نیز مورد استناد روس‌ها قرار گرفته است.
این روایت، در سال‌های اخیر، از چارچوب تاریخی سنتی خود فراتر رفته و به دلیل تحولات پرشتاب کنونی در اوکراین، به‌منظور توجیه حضور نظامی روسیه در این کشور مورد استفاده قرار گرفته است.
کرملین می‌گوید همان طور که شوروی در نیمه اول دهه ۱۹۴۰ با فاشیسم مبارزه کرد، امروز نیز، هشتاد سال پس از آن، با «نئونازی‌های اوکراینی» می‌جنگد ـ گروه‌هایی که به باور مسکو، پس از کودتای ۲۰۱۴ کیف به قدرت رسیدند و به دلیل تهدیدات خود علیه روسی‌زبانان در دونباس باعث مداخله نظامی مسکو شده‌اند.
اهمیت اوکراین و به‌ویژه مناطق شرقی آن برای روسیه یکی از مهم‌ترین عوامل بی‌تفاوت نبودن مسکو به شرایط سیاسی و هویتی در این کشور است.
اوکراین برای روسیه از جنبه‌های مختلفی جایگاه حیاتی دارد.
از نظر تاریخی، این منطقه به عنوان خاستگاه تمدن روسی و مرکز اولیه دولت‌های اسلاوی شرقی شناخته می‌شود؛ از حیث قومیتی، پیوندهای دیرپا میان روس‌ها و اوکراینی‌ها هرگونه فاصله گرفتن این دو را پیچیده می‌کند؛ از دید امنیتی، اوکراین نقش منطقه حائل حیاتی را در مقابل ناتو ایفاء می‌کند و فاصله کوتاه مرزهای آن تا مسکو را نمی‌توان نادیده گرفت؛ در بعد اقتصادی، اوکراین هم مسیر مهم ترانزیت انرژی به اروپا بوده و هم برخی صنایع حیاتی روسیه به زنجیره تأمین اوکراینی وابسته بودند و از نظر ژئوپلیتیکی نیز حفظ نفوذ در اوکراین برای روسیه به‌معنای حفظ آخرین بخش از «دنیای روسی» خارج از مرزها و جلوگیری از الگوسازی واگرایانه برای دیگر جمهوری‌های سابق شوروی است.
با وجود این اهمیت، رهبری روسیه، از جمله پوتین، بارها مشروعیت اوکراین به عنوان یک ملت مستقل را زیر سؤال برده و ادعا کرده است که اوکراین از نظر تاریخی بخشی از روسیه محسوب می‌شود.
او «دیواری که در سال‌های اخیر میان روسیه و اوکراین پدید آمده» را دیواری «میان بخش‌هایی از آن‌چه در اساس، یک فضای تاریخی و معنوی واحد است» توصیف کرد و آن را «مصیبت و تراژدی بزرگ مشترک» دانست (Putin, ۲۰۲۱).
رئیس جمهور روسیه در ژوئن ۲۰۲۱ مدعی شد که «روس‌ها و اوکراینی‌ها یک قوم واحد هستند» و مرزهای شوروی به صورت مصنوعی اوکراین مدرن را ایجاد کرده‌ است: «اوکراین مدرن به‌کل محصول دوران شوروی است.
ما به خوبی می‌دانیم و به یاد داریم که ـ [اوکراین] در بخش قابل توجهی ـ بر روی سرزمین‌های تاریخی روسیه شکل گرفته است» (Putin, ۲۰۲۱).
یکی از مهم‌ترین توجیهات روسیه برای حضور نظامی در شرق اوکراین، ادعای حمایت از روس‌تبارها و روسی‌زبانان منطقه دونباس (دونتسک و لوهانسک) در این کشور است.
مقامات روسیه استدلال می‌کنند که این جمعیت پس از انقلاب میدان در ۲۰۱۴، با آزار و خشونت از سوی دولت اوکراین مواجه شده‌اند.
جنگ دونباس و کشتار اودسا شاهد حضور قابل‌توجه راست‌گرایان افراطی بود، هرچند شمار آن‌ها اندک بود (Katchanovski & Abrahms, ۲۰۲۴).
در این رابطه، پوتین با اشاره به خشونت نئونازی‌ها در اوکراین، جنایت ۲ مه ۲۰۱۴ در اودسا را با جنایت روستای خاتین در بلاروس در ۲۲ مارس ۱۹۴۳ مقایسه کرد؛ رخدادی که در آن، تمام جمعیت روستای خاتین توسط گردان ۱۱۸ شوتس‌مان‌شافت (Schutzmannschaft Battalion ۱۱۸) که اغلب از همدستان اوکراینی نازی‌ها و سایر شوروی‌های مخالف تشکیل شده بود، با کمک گردان ویژه اس‌اس دیرلوانگر (SS-Sonderbataillon Dirlewanger) قتل‌عام شدند:
«آیا پس از شورش‌هایی که شهرهای اوکراین را فرا گرفت، پس از وحشت و تراژدی ۲ مه ۲۰۱۴ در اودسا که نئونازی‌های اوکراینی مردم را زنده زنده سوزاندند و خاتین جدیدی از آن ساختند، انتخاب دیگری برای آن‌ها [مردم روسی‌زبان] باقی مانده بود؟» (Putin, ۲۰۲۱).
در فوریه ۲۰۲۲، ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور فدراسیون روسیه، در سخنرانی آغاز «عملیات نظامی ویژه»، با اشاره به این که «در سرزمین‌های مجاور روسیه… یک «ضد روسیه» متخاصم در حال شکل‌گیری است….
[و] روسیه نمی‌تواند در حالی که با تهدید دائمی از قلمروی اوکراین امروزی روبرو است، احساس امنیت کند، توسعه یابد و وجود داشته باشد» (Putin, ۲۰۲۲)، یکی از اهداف این مداخله نظامی را غیرنظامی‌سازی و زدودن نئونازیسم از اوکراین عنوان کرد.
به گفته پوتین، این مداخله نظامی با هدف حفاظت از مردمی انجام می‌شد که مورد ظلم و نسل‌کشی رژیم کیف قرار گرفته‌اند:
«ما باید آن جنایت، آن نسل‌کشی میلیون‌ها نفری را که در آن‌جا زندگی می‌کنند و امیدشان به روسیه، به همه ما بود، متوقف می‌کردیم.
این آرزوها، احساسات و درد این مردم بود که نیروی محرکه اصلی پشت تصمیم ما برای به رسمیت شناختن استقلال جمهوری‌های خلق دونباس بود… هدف این عملیات حفاظت از مردمی است که به مدت هشت سال است با تحقیر و نسل‌کشی رژیم کیف مواجه هستند.
برای این منظور، ما به دنبال غیرنظامی‌سازی و نازی‌زدایی اوکراین و همچنین محاکمه کسانی خواهیم بود که جنایات خونین متعددی علیه غیرنظامیان، از جمله علیه شهروندان فدراسیون روسیه، مرتکب شده‌اند» (Putin, ۲۰۲۲).
در روایت روسیه از جنگ در شرق اوکراین، به این درگیری به‌عنوان نبردی علیه فاشیسم معاصر اشاره می‌شود.
این گفتمان نه‌فقط در سطح داخلی، بلکه در دیپلماسی عمومی روسیه نیز تکرار شده است.
در همین راستا، نمایندگان روسیه در سازمان ملل متحد بارها اوکراین را به «تبعیض علیه روس‌زبانان» و «تکریم همدستان نازی» متهم کرده‌اند.
پوتین در مقاله‌ای در ۲۰۲۱، با اشارات مکرر به حمایت مقامات کنونی اوکراین از نازیسم، تلاش‌ها برای تغییر هویت و حافظه تاریخی اوکراینی‌ها را برجسته کرد:
«…نمایندگان اوکراین بارها و بارها علیه قطعنامه مجمع عمومی سازمان ملل متحد که تجلیل از نازیسم را محکوم می‌کند، رأی می‌دهند.
راهپیمایی‌ها و تظاهرات مشعل به دست به افتخار جنایتکاران جنگی باقی‌مانده از واحدهای اس‌اس تحت حمایت مقامات رسمی برگزار می‌شود.
[ایوان] مازِپا (Ivan Mazepa) که به همه خیانت کرد، [سیمون] پتلیورا (Symon Petliura) که هزینه حمایت لهستان را با سرزمین‌های اوکراین پرداخت کر، و [استپان] باندرا (Stepan Bandera) که با نازی‌ها همکاری کرد، به عنوان قهرمانان ملی رتبه‌بندی می‌شوند» (Putin, ۲۰۲۱).
هنگامی که تاکر کارلسون (Tucker Carlson) مفسر سیاسی آمریکایی در ۹ فوریه ۲۰۲۴ در مصاحبه‌ای با رئیس جمهور روسیه درباره نازیسم به عنوان ایده‌ای مربوط به گذشته و دلایل تمرکز روسیه بر این مفهوم در نبرد در اوکراین پرسید، پوتین ضمن اشاره به سابقه تاریخی مسأله نئونازیسم کنونی در اوکراین، موضوع جدایی از روسیه و جستن هویتی جدید با اتکاء بر ملی‌گرایان افراطی اوکراینی همدست نازی‌ها از قبیل استپان باندرا فرمانده سازمان ملی‌گرایان اوکراین (Organization of Ukrainian Nationalists) و رامان شوخویچ (Roman Shukhevych) رهبر ارتش شورشی اوکراین (Ukrainian Insurgent Army) را از عوامل مهم احیای نئونازیسم در این کشور عنوان کرد:
«اوکراین پس از کسب استقلال، جستجوی هویت خود را آغاز کرد و راهی بهتر از ساختن این هویت بر پایه‌ برخی قهرمانان دروغین که با هیتلر همکاری کرده بودند، نیافت….
امروزه برای این افراد مجسمه ساخته شده، تصاویرشان بر پرچم‌ها نقش بسته و نامشان توسط جمعیتی که با مشعل در دست راهپیمایی می‌کنند، فریاد زده می‌شود ـ درست مانند آلمان نازی» (Putin, ۲۰۲۴a).
او در اشاره به مصادیق حمایت از همدستان نازی‌ها در اوکراین امروز، به نمادسازی از اشخاصی اشاره کرد که نقش و عملکرد آن‌ها در جنگ جهانی دوم محل اختلاف نظر شدید است.
به عنوان مثال، در مارس ۲۰۲۴ درباره طرفداران باندرا گفت:
«این افراد با نازیسم، نازی‌ها همکاری کردند و در نابودی جمعیت غیرنظامی مشارکت داشتند.
در اوکراین معاصر، این چهره‌ها به مقام قهرمانان ملی ارتقاء یافته‌اند.
پرتره‌ آن‌ها مانند نمادهای مقدس در شهرهای بزرگ به نمایش گذاشته می‌شود، مورد تجلیل قرار می‌گیرند و به عنوان نمادهای دولت امروزی اوکراین عمل می‌کنند» (Putin, ۲۰۲۴b).
تعریفی که روسیه از مبارزه با نئونازیسم دارد در واقع، مقابله با نیروها و جریان‌هایی است که با اتکاء بر چهره‌های همدست نازی‌ها در جنگ جهانی دوم، رویکردی ضد روسی را اجراء کرده‌اند و با اعمال فشار بر اجتماعات روسی‌زبان به‌ویژه در شرق اوکراین، از یک سو امنیت ایشان را به خطر انداخته‌اند و از سوی دیگر در استمرار رویکرد تاریخی نخبگان و روشنفکران ملی‌گرای اوکراینی در قرون گذشته، در صدد افزایش فاصله و شکاف میان روسیه و اوکراین هستند.
ملی‌گرایان افراطی اوکراین از ادغام در اتحادیه اروپا و ناتو حمایت می‌کنند و به دنبال جدایی از روسیه هستند (Rabotyazhev, ۲۰۲۱).
این در حالیست که اوکراین به باور رهبران کرملین، جزئی جدایی‌ناپذیر از هویت واحد روسی است.
بنابراین مبارزه با نئونازیسم برای مسکو تا زمانی که تجلیل از ضدقهرمانان روسیه و همدستان اوکراینی رژیم آلمان نازی علیه اتحاد شوروی ادامه دارد اقدامی ضروری و به‌مثابه دفاع از میراث جنگ جهانی دوم و دفاع از امنیت ملی است.
پوتین در فوریه ۲۰۲۲ خطاب به این افراد گفت:
«پدران، پدربزرگ‌ها و اجداد شما با اشغالگران نازی نجنگیدند و از میهن مشترک ما دفاع نکردند تا به نئونازی‌های امروزی اجازه دهند قدرت را در اوکراین به دست گیرند.» (Putin, ۲۰۲۲).
روسیه معتقد است جریان‌های راست افراطی در اوکراین در طول تاریخ حیات سیاسی خود، همواره برای بقاء و تأثیرگذاری به حمایت بازیگران خارجی متکی بوده‌اند.
مسکو این‌گونه اظهار می‌کند که برخلاف بسیاری از جنبش‌های ملی‌گرا در دیگر کشورهای اروپایی که اغلب بر پایه‌ پشتیبانی داخلی شکل گرفته‌اند، گروه‌های افراطی اوکراینی در غیاب حمایت خارجی نتوانسته‌اند به نیرویی مؤثر در عرصه‌ سیاسی این کشور تبدیل شوند و این وابستگی به قدرت‌های بیگانه دارای سوابق تاریخی آشکار است.
به ادعای رهبر روسیه، یکی از بارزترین نمونه‌های حمایت خارجی، همکاری برخی از گروه‌های ملی‌گرای اوکراینی با رژیم نازی در طول جنگ جهانی دوم بود.
گروه‌هایی مانند سازمان ملی‌گرایان اوکراین و ارتش شورشی اوکراین در جریان اشغال اوکراین توسط آلمان نازی، با این امید که هیتلر به استقلال اوکراین از شوروی کمک خواهد کرد، با نیروهای آلمانی همکاری کردند.
اگرچه این همکاری در نهایت به نتیجه‌ مطلوب ملی‌گرایان اوکراینی نرسید، اما نشان‌دهنده‌ وابستگی تاریخی این جریان‌ها به قدرت‌های خارجی برای پیشبرد اهداف خود بود:
«وقتی جنگ جهانی دوم آغاز شد، بخشی از این نخبگان افراطی ملی‌گرا با هیتلر همکاری کردند، با این تصور که او برایشان آزادی به ارمغان خواهد آورد… کشتار بی‌رحمانه‌ جمعیت لهستانی، یهودی و همچنین روس‌تبار… توسط افرادی رهبری شد که به خوبی شناخته‌شده هستند ـ باندرا و شوخویچ» (Putin, ۲۰۲۴a).
به گفته روسیه، پس از جنگ جهانی دوم و در طول جنگ سرد، سازمان‌های اطلاعاتی غربی، به‌ویژه سازمان سیا، از گروه‌های راست‌گرای اوکراینی در تبعید، پنهانی حمایت کردند.
روس‌ها مدعی هستند که از ۲۰۱۴ به بعد نیز، هم‌زمان با تحولات ناشی از انقلاب میدان و تشدید تنش‌ها بین اوکراین و روسیه، جریان‌های راست افراطی در اوکراین بار دیگر مورد توجه غرب قرار گرفتند.
این بار، ایالات متحده و ناتو با هدف مقابله با نفوذ روسیه، به حمایت مستقیم و غیرمستقیم از گروه‌های شبه‌نظامی راست‌گرا پرداختند.
ولادیمیر پوتین با بیان این که «گام‌به‌گام، اوکراین به یک بازی خطرناک ژئوپلیتیکی کشانده شد که هدف آن تبدیل اوکراین به مانعی بین اروپا و روسیه، سکوی پرشی علیه روسیه بود» (Putin, ۲۰۲۱)، نقش نیروهای بیگانه در تحریکات منفی علیه روسیه در اوکراین را برجسته کرد و نیات خصمانه ناتو و تفرقه‌افکنی در دونباس را چنین مورد توجه قرار داد:
«کشورهای پیشرو ناتو با تمرکز بر اهداف خود، از ملی‌گرایان راست افراطی و نئونازی‌ها در اوکراین حمایت می‌کنند؛ کسانی که هرگز مردم کریمه و سواستوپل را به خاطر انتخاب آزادانه برای اتحاد مجدد با روسیه نخواهند بخشید.… آن‌ها بدون شک تلاش خواهند کرد جنگ را به کریمه بیاورند، درست همان‌طور که در دونباس انجام داده‌اند، تا مردم بی‌گناه را بکشند، درست همان‌طور که اعضای واحدهای کیفری ملی‌گرایان اوکراینی و همدستان هیتلر در طول جنگ کبیر میهنی انجام دادند» (Putin, ۲۰۲۲).
از سوی دیگر، در حالی که راست افراطی در اکثر کشورها اغلب بر مسائل داخلی مانند مهاجرت، ملی‌گرایی قومی یا مخالفت با نخبگان حاکم متمرکز است، در اوکراین این جریان‌ها به‌دلیل تاریخ پرتنش با روسیه ماهیتی ضدروسی به خود گرفته‌اند.
شماری از رخدادهای تاریخی تحریک‌کننده ملی‌گرایان عبارتند از: ادغام تاریخی مناطق شرقی اوکراین در امپراتوری روسیه تزاری، لغو خودمختاری هتمان‌نشین اوکراین (۱۷۶۴)، سرکوب شورش‌های استقلال‌طلبانه اوکراین در قرن ۱۸ و ۱۹، محدودیت و ممنوعیت زبان اوکراینی در قرن ۱۹ در مدارس و نشریات، جنگ استقلال اوکراین و اشغال توسط بلشویک‌ها (۱۹۲۱ـ۱۹۱۷)، پاکسازی‌های استالین (دهه ۱۹۳۰)، قحطی بزرگ (۱۹۳۳ـ۱۹۳۲)، سرکوب ملی‌گرایی اوکراینی در جنگ جهانی دوم، فاجعه چرنوبیل (۱۹۸۶)، قطع گاز و فشارهای اقتصادی (۲۰۰۸ـ۲۰۰۶)، الحاق کریمه (۲۰۱۴) و جنگ در دونباس (از ۲۰۱۴).
این تفاوت راست افراطی در اوکراین و غرب، نشان‌دهنده‌ تأثیر عمیق روابط بین‌الملل و مناقشات تاریخی بر شکل‌گیری ایدئولوژی‌های افراطی در اوکراین است.
رادیکالیزه شدن ملی‌گرایی به محو شدن مرز میان نیروهای لیبرال و راست افراطی منجر شده و نتیجه آن، شکاف داخلی در اوکراین و تنش با کشورهای همسایه بوده است (Ishchenko, ۲۰۱۸) که شاخص‌ترین آن‌ها روسیه است.
به‌طور معمول، احزاب راست افراطی در مناطق گوناگون اروپا و آمریکا، دغدغه‌های خود را حول محور تغییرات فرهنگی و جمعیتی در داخل مرزهای خود تعریف می‌کنند و کمتر به دشمنی با یک کشور خارجی به عنوان بخشی از هویت ایدئولوژیک خود می‌پردازند.
اما در اوکراین، قلب ایدئولوژی گروه‌های راست‌گرای افراطی را می‌توان مخالفت سرسختانه با روسیه دانست.
این ویژگی، تفاوت آشکاری با جریان‌های راست افراطی در دیگر نقاط جهان دارد که اغلب، تمرکز اصلی خود را بر مسائل داخلی، از جمله مهاجرت، هویت ملی و بحران‌های اجتماعی و اقتصادی معطوف می‌کنند و کمتر وارد عرصه سیاست خارجی می‌شوند.
راست‌گرایان افراطی اوکراینی، برخلاف الگوی معمول راست‌های افراطی در غرب، بیشتر به یک جریان ضدروسی تبدیل شده‌اند تا یک جنبش ملی‌گرایانه یا ضد مهاجرتی صرف.
این ویژگی منحصر به‌فرد، تأثیر قابل‌توجهی بر سیاست‌گذاری‌های داخلی و خارجی اوکراین داشته و به باور روسیه، حتی در برخی موارد، مواضع این گروه‌ها با سیاست‌های رسمی دولت کیف نیز همسو شده است.
این ملی‌گرایی جدید اوکراینی بیش از آن‌که زبانی باشد، سیاسی است و این گویای ماهیت فراگیر آن است (Kulyk, ۲۰۱۴).
جنبش‌های راست‌گرای افراطی در اوکراین ریشه‌های تاریخی در دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ دارند و بر ملی‌گرایی قومی، ضدکمونیسم و روس‌هراسی تأکید دارند (Rabotyazhev, ۲۰۲۱).
ملی‌گرایان رادیکال مدرن اوکراینی نگرش منفی نسبت به روسیه و روس‌ها دارند.
این گروه‌ها، هویت سیاسی و ایدئولوژیک خود را به‌طور عمده در تقابل با روسیه و به‌ویژه شخص ولادیمیر پوتین شکل داده‌اند.
طیف‌های مختلف احزاب، گروه‌های شبه‌نظامی، جریان‌های راست افراطی و ملی‌گرای اوکراینی، پس از رخدادهای ۲۰۱۴ در مواضع ضد روسی خود به یکدیگر نزدیک‌تر شده‌اند.
به‌عنوان مثال، احزابی نظیر سووبودا (Svoboda)، سپاه ملی (National Corps)، کنگره ملی‌گرایان اوکراینی (Congress of Ukrainian Nationalists) و همبستگی اروپایی (European Solidarity) علیه روسیه فعالیت می‌کنند.
همچنین گروه‌های شبه‌نظامی مانند پراوی سکتور (Pravy Sektor)، گردان آزوف (Azov Battalion)، ارتش داوطلب اوکراین (Ukrainian Volunteer Army)، فریکورپس (Freikorps)، گردان گردباد (Tornado Battalion) مواضع ضد روسی تندی به‌نمایش می‌گذارند.
گروه‌هایی همچون سیچ یا C۱۴، سنت و نظم (Tradition and Order)، پتک سفید (White Hammer)، کارپاتسکا سیچ (Karpatska Sich) در طیف راست افراطی و ملی‌گرای افراطی قرار می‌گیرند.
در کنار این گروه‌ها می‌توان به مواضع ضد روسی حزب ولودیمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین، خدمتگذار ملت (Servant of the People)، حزب یولیا تیموشنکو، اتحادیه تمام‌اوکراینی سرزمین پدری (All-Ukrainian Union Fatherland) یا میهن اوکراین (Batkivshchyna) و حزب لیبرال غرب‌گرای هولوس (Holos) اشاره کرد.
این احزاب و گروه‌ها نه‌فقط روسیه را به عنوان یک تهدید خارجی می‌بینند، بلکه آن را دشمن اصلی ملت اوکراین و مانعی در راه استقلال و تمامیت‌ ارضی این کشور قلمداد می‌کنند.
در نتیجه، بخش عمده‌ فعالیت‌های سیاسی و نظامی شمار زیادی از این جریان‌ها نه‌فقط بر مبارزه با فساد داخلی یا بحران‌های اجتماعی، بلکه بر مقابله با نفوذ روسیه در اوکراین متمرکز شده است.
نقد روایت روسیه: ژئوپلیتیک و سلطه نئوامپریالیستی
روایت منتقدان روسیه، دلایلی متفاوت از گفته‌های مقامات کرملین در توضیح رفتار نظامی روسیه در مناطق شرقی اوکراین ارائه می‌کند.
ادعا شده که حمله به اوکراین در فرهنگ راهبردی روسیه ریشه دارد که بر لزوم ایجاد مناطق حائل و حفظ حوزه نفوذ در همسایگی خود تأکید می‌کند (Götz & Staun, ۲۰۲۲).
همچنین انتقادات علیه روسیه در جنگ اوکراین اغلب بر اقدامات تهاجمی و استفاده از تبلیغات سیاسی متمرکز است.
منتقدان، روسیه را قدرتی تجدیدنظرطلب می‌دانند که قصد دارد نظم اروپا پس از جنگ سرد را از طریق مداخله نظامی تغییر دهد (Götz, ۲۰۱۶).
توجیه روسیه برای جنگ، یعنی ادعای نسل‌کشی علیه روسی‌زبان‌ها در اوکراین، در حالی به‌عنوان تبلیغات اغراق‌آمیز و جعلی مورد انتقاد قرار گرفته که ترسیم دشمنان فرضی روسیه به‌عنوان نیروهای نازی‌ و تهدید کننده فرهنگ روسی با هدف کسب حمایت داخلی و منحرف کردن انتقادات از سیاست‌های روسیه است (Fortuin, ۲۰۲۲).
از سوی دیگر، گفته می‌شود که ریشه‌های حمله روسیه به اوکراین را می‌توان در احیای ملی‌گرایی امپریالیستی تزارها و گفتمان شوروی درباره نازی‌های اوکراینی جستجو کرد که به نوعی توجیه‌گر سیاست‌های تهاجمی روسیه بوده‌اند (Kuzio, ۲۰۲۲).
منتقدان روسیه، این حمله را نمونه‌ای از سیاست خارجی نئوامپریالیستی می‌دانند که در چندین بعد نمایان شده است.
از لحاظ سیاسی، روسیه به دنبال گسترش نفوذ خود در فضای پساشوروی از طریق خشونت، سلطه و ارعاب است تا نظم جهانی را به چالش بکشد (Zaporozhchenko, ۲۰۲۳).
این تغییرات در راهبرد اقتصادی روسیه نیز دیده می‌شود، زیرا تمرکز این کشور از گسترش اقتصادی به کنترل سرزمینی تغییر کرده که ناشی از فرسایش موتور اقتصادی و تمرکز بر امنیت و قدرت سخت است (Matveev, ۲۰۲۱).
همچنین ادعا می‌شود که از دیدگاه سرزمینی، روسیه تلاش دارد مناطق همجوار را تصرف کند و با استفاده از بی‌ثبات‌سازی اجتماعی در مناطق اشغالی، تسلط خود را تحکیم کند (Malyarenko & Kormych, ۲۰۲۳).
این رفتار امپریالیستی تهدیدی برای نظم بین‌المللی محسوب می‌شود و در ابعاد نظامی، اقتصادی، اطلاعاتی، سیاسی و مذهبی نمود پیدا کرده است (Sofiienko, ۲۰۲۰).
حمله روسیه را می‌توان بازگشتی به جنگ‌های امپریالیستی قدیمی دانست، جایی که هدف آن از اهرم سیاسی به کنترل سرزمینی بر اساس ارزش ژئواستراتژیک و ژئواقتصادی تغییر یافته است (Malyarenko & Kormych, ۲۰۲۳).
در حالی که روسیه تلاش می‌کند مبارزه در اوکراین را به صورت نبرد علیه نئونازیسم، تهدید روس‌تبارها و روسی‌زبانان و نفوذ مستمر ناتو به سمت مرزهای روسیه ترسیم ‌کند، در اردوگاه مقابل کرملین، روایت‌هایی دیگر مطرح می‌شود.
بحث درباره اقلیت بودن نئونازی‌ها در اوکراین یکی از نکات مهم مورد اشاره دیدگاه مقابل روسیه است.
با وجود افزایش احساسات ملی‌گرایانه پس از اعتراضات یورومیدان ۲۰۱۴-۲۰۱۳، احزاب ملی‌گرای افراطی همچنان در حاشیه عرصه سیاسی باقی ماندند، اما شناخته‌تر شدند (Umland, ۲۰۲۰).
محققان و تحلیلگران بر این باورند که این گروه‌ها به ندرت موفقیت انتخاباتی کسب کرده‌اند (Rabotyazhev, ۲۰۲۱) و اگرچه تهدید آن‌ها برای دموکراسی اوکراین واقعی است، اما نباید آن را بیش از حد بزرگ جلوه داد (Volchanskiy & Likhachev, ۲۰۱۸).
استفاده ابزاری کرملین از اصطلاح نئونازیسم، ادعای دیگری است که در برابر استدلال روسیه برای عملیات نظامی در شرق اوکراین به‌کار برده شده است.
کرملین با انتشار اسطوره‌های سیاسی، مقامات اوکراینی را به عنوان نئونازی و ملی‌گرای افراطی معرفی کرده تا اقدامات خود در کریمه و دونباس را توجیه کند (Hurak, ۲۰۱۸).
همچنین روایتی شامل توسل خود روسیه به این گروه‌ها و میزبانی مسکو از گروه‌های نئونازی نظیر گروه روسیچ (Rusich Group) یا جنبش امپریالیستی روسیه (Russian Imperial Movement) که در جنگ اوکراین از سوی مسکو حمایت شده‌اند نیز در برابر ادعاهای کرملین مطرح شده است.
روسیه در داخل خاک خود از گروه‌های نئونازی برای تضعیف مخالفان و فعالان دموکراسی‌خواه نیز بهره برده است (Horváth, ۲۰۲۰).
این گروه‌ها، سرباز و حمایت ایدئولوژیک برای عملیات روسیه در اوکراین فراهم کرده‌اند.
به ادعای منتقدان روسیه، با وجود ادعاهای کرملین درباره نازی‌زدایی اوکراین، بسیاری از افراط‌گرایان راست‌گرای روسی و نئونازی‌ها، مورد استقبال رهبران نظامی و سیاسی روسیه قرار گرفته‌اند (Shcherba, ۲۰۲۳).
از سوی دیگر، برخی محققان، منازعه نظامی در شرق اوکراین را محصول ناکامی دیپلماسی آشکار و پنهان روسیه در این منطقه می‌دانند.
درگیری در دونباس که در ابتدا به عنوان نبردی ناشی از تقابل روسیه با غرب شکل گرفت، در نهایت، با شکست راهبرد «اسب تروای» روسیه باعث به رسمیت شناختن جمهوری‌های جدایی‌طلب و حمله گسترده به اوکراین شد (Potočňák & Mareš, ۲۰۲۲).
این منازعه ریشه در عوامل تاریخی و فرهنگی پیچیده‌ای دارد.
هویت ملی نامشخص این منطقه و رد ارزش‌های غربی به احساساتی جدایی‌طلبانه دامن زد که تا ۲۰۱۴ فراگیر نبودند، اما جاه‌طلبی‌های نئوامپریالیستی روسیه و مداخله خارجی نقشی اساسی در تشدید این درگیری داشتند (Semenenko et al., ۲۰۲۰).
در اوایل سال ۲۰۱۴، سرویس‌های ویژه روسیه اعتراضات ضد اوکراینی را در مناطق مرزی سازمان‌دهی کردند، که از سوی همدستان محلی حمایت می‌شد (Ananin, ۲۰۲۳).
مجموعه این نقشه‌ها با دو موج از عملیات نظامی در ۲۰۱۴ و ۲۰۲۲ و جدایی بخشی از خاک اوکراین تکمیل شد.
جمع بندی
روایت روسیه و دیدگاه غرب یا اوکراین درباره مناقشه جاری، دو روایت به‌کل متضاد را ارائه می‌دهند که هرکدام بر اساس تفسیر خاصی از تاریخ، هویت و امنیت ملی شکل گرفته‌اند.
از دید روسیه، اقداماتش در اوکراین واکنشی ضروری به‌منظور محافظت از منافع امنیتی، هویت روسی و جلوگیری از نفوذ غرب است.
در مقابل، غرب و اوکراین این اقدامات را تجاوزی نئوامپریالیستی و نقض حاکمیت ملی می‌دانند.
روایت روسی بر مسائلی نظیر تاریخ، هویت ملی، تهدید مستمر ایدئولوژی ملی‌گرایانه افراطی در اوکراین و نفوذ سیاسی ـ نظامی غرب تأکید می‌کند و تهدیدها علیه اجتماعات روس‌تبار و روسی‌زبان را برجسته می‌کند.
در مقابل، منتقدان روسیه در اوکراین یا غرب، سلطه ژئوپلیتیک و الحاق‌گرایی نئوامپریالیستی کرملین را مورد توجه قرار می دهند.
این تفاوت در روایت‌ها نشان‌دهنده یک «گسست عمیق ادراکی» است که حل مناقشه را بسیار دشوار می‌کند.
روسیه با اشاره به اشتراکات تاریخی، هویتی، زبانی، مذهبی، اوکراین را جزئی محوری از سه شاخه بزرگ دنیای روسی شامل روس بزرگ، روس کوچک و روس سفید قلمداد می‌کند.
مسکو با اشاره به عواملی نظیر گرایش‌های تحریک‌آمیز ملی‌گرایانه که در تاریخ معاصر اوکراین پدیدار شد و توسط نخبگان سیاسی و روشنفکران ضد روس به‌نحوی توسعه داده شد که گرایشات جدایی‌طلبانه با ملی‌گرایی افراطی پیوند خورد، پیامدهای این رویکرد برای افرادی که از دیدگاه مسکو باید مورد حفاظت قرار بگیرند را عامل تعیین‌کننده و دلیل اصلی عملیات نظامی روسیه در خاک اوکراین عنوان کرده است.
در کنار آن، احساس ناکامی نخبگان سیاسی حاکم بر روسیه درخصوص احیای روابط با غرب پس از فروپاشی شوروی که با مشاهده نفوذ مستمر سیاسی و نظامی غرب در مناطق دارای پیوندهای تاریخی و فرهنگی با روسیه همراه شد، ذهنیت تصمیم‌گیران کرملین را به سمت «فریب خوردن» از غرب و «نیات خصمانه» آن‌ها علیه مسکو هدایت کرد.
در مجموع، ترکیبی از تضعیف نفوذ روسیه در بخشی از سرزمین تاریخی خود، تهدید و تبعیض مکرر علیه روس‌تبارها و تقویت حضور غرب، به ویژه ناتو، در اوکراین در شرایطی که روسیه در رابطه خود با آن تجدید نظر کرده بود، انگیزه‌های لازم را برای روسیه به‌منظور حفاظت از منافع خود از طریق اجرای عملیات نظامی و ضمیمه کردن بخشی از خاک اوکراین به عنوان پاسخی به طیفی متنوع از تهدیدهای تصور شده فراهم کرد.
در روایت طرفین منازعه درباره دلایل وقوع رخدادهای کنونی در شرق اوکراین، «تاریخ» نقشی محوری دارد.
در حالی که روسیه از هویت ساختگی اوکراین، مدیریت نادرست مسائل مرزی هنگام فروپاشی شوروی، مسئول نبودن روسیه امروز در ظلم‌های تاریخی به اوکراین، گرایشات جدایی‌طلبانه ملی‌گرایانه افراطی در عین همبستگی قومی ـ زبانی ـ مذهبی دو ملت، توسل به نازیسم به منظور جدایی از شوروی در جنگ جهانی دوم، بهره‌برداری از نئونازیسم و ملی‌گرایی افراطی به‌منظور هویت‌سازی پساشوروی، تهدید اجتماعات روسی در شرق اوکراین سخن می‌گوید، نقش به‌هم پیوستگی این دو کشور در بستر تاریخ مورد اشاره قرار می‌گیرد.
در مقابل، آن‌چه در برابر روایت روسی مطرح می‌شود بر محور ظلم‌های تاریخی روسیه تزاری و اتحاد شوروی به ملت اوکراین در قالب کشورگشایی روسیه تزاری، سرکوب‌های شوروی، الحاق‌گرایی نئوامپریالیستی فدراسیون روسیه در تلاش برای جلوگیری از جنبش ملی‌گرایانه اوکراینی و ممانعت مسکو از استقلال و تعیین حق سرنوشت اوکراین استوار است.
تا زمانی که این «شکاف تفسیری» درباره تاریخ، هویت و امنیت وجود دارد، احتمال کاهش تنش‌ها اندک است.
راه‌حل پایدار برای منازعه میان این دو ملت که تاریخی بسیار درهم‌تنیده دارند ممکن است نیازمند «گفتگویی چندجانبه» باشد که هم به نگرانی‌های امنیتی روسیه و هم به حق تعیین سرنوشت اوکراین توجه کند.
*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.