تقابل چین و آمریکا مقابلهی دو تمدن متفاوت است
جنگ تجاری چین و آمریکا به رقابتی بلندمدت و ساختاری بدل شده که در آن، صبر استراتژیک چین با فشار فوری آمریکا در بازتعریف نظم جهانی تقابل میکند.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدی تبار - جنگ تجاری چین و آمریکا از یک نزاع تعرفهای به یک رویارویی ساختاری تبدیل شده است.
در یکسو فلسفه «فوریت معاملهمحور» ترامپ قرار دارد و در سوی دیگر «صبر ساختاریافته» چین با الهام از آموزههای «هنر جنگ» سانتزو.ترامپ با اعمال تعرفههای سنگین از جمله تعرفه ۱۰ درصدی عمومی و تعرفههای تا ۱۴۵ درصدی بر کالاهای چینی، به دنبال امتیازگیری سریع و پیروزیهای سیاسی داخلی است.
راهبرد او بر «غیرقابل پیشبینی بودن» و فشار حداکثری بنا شده است.
چین با استراتژی مبتنی بر صبر، پروژههایی مانند RCEP، طرح کمربند-راه و گسترش یوآن دیجیتال را پیش میبرد تا جایگاه خود در تجارت جهانی را تقویت کرده و سلطه دلار را به چالش بکشد.سیاست آمریکا به انتخابات چهار ساله وابسته است، در حالیکه افق چین تا سال ۲۰۴۹ طراحی شده است.
هر دو کشور ساختارهای جهانی را بازتعریف میکنند؛ آمریکا با پیمانهای دوجانبه و چین با ابزارهای چندجانبه خود.هدف آمریکا بازگرداندن تولید به داخل و کاهش وابستگی به چین است، در حالیکه چین تمرکز خود را بر کاهش آسیبپذیری، بهویژه در حوزه فناوری و ارز، گذاشته است.
در آمریکا، هزینهها برای مصرفکنندگان بالا رفته و تورم تشدید شده است.
در چین، تولید داخلی تراشه و پیوندهای منطقهای از طریق RCEP تقویت شده، گرچه بحران بدهی ناشی از پروژههای BRI و خروج نخبگان باقی مانده است.ساختارهای تجاری در حال فروپاشی و تجزیه هستند.
آمریکا و چین بهطور موازی استانداردهای خود را در حوزه دیجیتال و مالی توسعه میدهند.
کشورهایی مانند امارات، هند و سنگاپور، در فضای بیقطب فعلی، سیاست بیطرفی فناورانه را دنبال میکنند.تایوان با تسلط بر تراشههای ۲ نانومتری، هم یک اهرم بازدارنده دارد و هم آسیبپذیر است.
کشورهایی مانند کانادا و استرالیا با تأمین مواد حیاتی به هر دو طرف، سعی در حفظ جایگاه دارند و انعطاف را به وفاداری ترجیح میدهند.
دو مسیر پیشروست: یا رقابت کنترلشده با همکاری در حوزههایی مانند فناوری سبز و هوش مصنوعی یا ورود به یک جنگ سرد جدید با شکاف کامل در نظامهای مالی و تکنولوژیک و خطراتی همچون تسلیح هوش مصنوعی و رقابت در انرژیهای نو.در دنیای نو، پیروزی به معنای سازگاری و تابآوری است نه سلطه مطلق.
کشورهایی که مانند سنگاپور یا امارات سیاست «تعامل دوگانه» را پیش گرفتهاند، الگوهای موفقی از قدرت در دوران آشوب هستند.