شفا زیر سایه پرچم؛ بیمارستان ازنا صحن حرم شد
کاروان زیر سایه خورشید به بیمارستان ازنا رسید و شفاعت و طلب دعا از جان های بی رمق بالا رفت.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از ازنا، با ورود خدام، عطر صلوات در فضای بیمارستان پیچید.
نگاهها به پرچمی دوخته شد که سبزیاش آرامش میآورد و نسیمی از امید در دل بیماران و همراهانشان میوزاند.
چشمان خسته، اشکبار و پرامید به پرچم خیره مانده بودند.
آنهایی که روزها با درد دستوپنجه نرم کرده بودند، حالا برای دقایقی در سایه این پرچم، دلشان آرام گرفته بود.
نجواهای خاموشی که به زبان نمیآمد اما دلها خوب آنها را میشنیدند: یا امام رضا، شفاعت کن.
از سالن انتظار گرفته تا بخشهای بستری، صدای دعا، بغض و لبخند در هم آمیخته بود.
خدام با دستانی پر از تبرک، میان جمعیت میچرخیدند.
نبات، گلاب، نمک و یادگاریهایی از حرم، که انگار با خود برکت و شفا آورده بودند.
در دل آن بستهها، دعای خیر هم پیچیده بود.
در گوشهای، مادری کودک بیمارش را در آغوش گرفته بود.
به پرچم خیره شد، چیزی نگفت، فقط چشمانش پر از حرف بود.
دست کوچک کودک، بیاختیار بهسوی پرچم دراز شد.
یکی از پرستاران گفت: دیدن این پرچم، انگار تسکین درد ما هم هست.
فقط بیماران نیستند که نیاز به شفا دارند، ما هم دلمان گاهی میلرزد، ما هم به این آرامش محتاجیم.
بخش به بخش بیمارستان، امروز حالوهوایی دیگر داشت.
هیچکس عجله نداشت، انگار زمان متوقف شده بود.
همگی دلسپرده بودند به نور و حضور، بیآنکه بخواهند چیزی را از دست بدهند.
خدام در میان جمعیت حرکت میکردند.
از لبخندشان آرامش میبارید.
حتی بیمارانی که قدرت سخن گفتن نداشتند، با نگاه، حضور این کاروان را در دلشان ثبت میکردند.
یکی از خدام، با صدای گرفته گفت: ما پرچم را آوردهایم، اما دل این مردم خودش بارگاه است.
عشق و اشتیاق مردم لرستان به امام رضا، مثل رودخانهای بیانتها جاری بود.
کاروان که آرام آماده رفتن میشد، دلها پر از حس دلتنگی میشدند.
چشمها تا آخرین لحظه پرچم را دنبال میکردند.
امام رضا علیهالسلام آمده بود و ردی از امید، اشک، لبخند و ایمان بر دلها باقی گذاشته بود.
انتهای پیام/