خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

پنجشنبه، 18 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

ثروت داماد، مادرزن را وادار به طلاق کرد

اعتماد | همه | چهارشنبه، 17 اردیبهشت 1404 - 10:11
زن میانسال بعد از ازدواج تنها دخترش تصمیم به جدایی گرفت. داماد ثروتمند باعث شد این زن از زندگی با شوهرش خسته شود وخانه‌شان را به میدان جنگ تبدیل کند.
زندگي،دامادم،قاضي،مرد،شوهرم،دخترش،همسرم،زن،ميانسال،شغل،دادگا ...

کد خبر: 712025 | ۱۴۰۴/۰۲/۱۷ ۱۰:۰۵:۰۲
زن میانسال بعد از ازدواج تنها دخترش تصمیم به جدایی گرفت.
داماد ثروتمند باعث شد این زن از زندگی با شوهرش خسته شود وخانه‌شان را به میدان جنگ تبدیل کند.
زن میانسال ‌که مرتب زندگی دخترش رابه رخ شوهرش می‌کشید و به اوسرکوفت می‌زد، درنهایت مجبورشدمقابل قاضی دادگاه خانواده دررابطه با رفتارهایش توضیح دهد.
به گزارش جام جم، مرد میانسال زمانی که مقابل قاضی دادگاه خانواده قرار گرفت، درباره ماجرای زندگی‌اش گفت: ۳۰ سال است با همسرم زندگی می‌کنم اما حالا در این سن و سال باید پایم به دادگاه باز شود آن هم به‌خاطر این‌که همسرم به زندگی تنها دخترش حسادت می‌کند.
از وقتی تنها دخترم ازدواج کرده، زندگی من سیاه شده.
دخترم خوشبخت شده ولی من بدبخت شده‌ام!
از آنجا که دامادم مرد ثروتمندی است، همسرم تازه یادش افتاده به من اعتراض کند.
مرتب زندگی دامادم را به رخم می‌کشد و می‌گوید من بی‌عرضه‌ام.
سوسن هربار به خانه دخترمان می‌رود یا می‌شنود که دامادمان فلان چیز را خریده جار و جنجال به‌راه می‌اندازد و تا یک هفته با من قهر می‌کند.
می‌گوید در این سال‌ها اگر مثل دامادمان زرنگ بودم و شغل درست و حسابی‌ای انتخاب می‌کردم الان وضعیت زندگی‌مان این نبود.
دیگر تحمل سرکوفت‌هایش را ندارم.
از این‌که باید با دامادم مقایسه شوم و زندگی او به‌رخم کشیده شود خسته شده‌ام.
حالا که این زن از زندگی با من ناراضی است بهتر است از هم جدا شویم تا شاید بتواند زندگی بهتری در کنار دخترش داشته باشد.
آقای قاضی!
من مرد هستم و غرور دارم.
در این سن و سال نباید از سوی همسرم تحقیر شوم.
برای همین دیگر تحمل ندارم.
در ادامه همسر این مرد نیز به قاضی گفت: آقای قاضی!
شوهرم موضوع را بزرگ کرده.
راستش او چندسال پیش مثل دامادم درکار ساخت‌و‌ساز بود اما این موضوع راجدی نگرفت ودرنهایت این شغل راکنارگذاشت اما اگر آن کار را ادامه می‌داد الان زندگی‌اش مثل دامادم بود.
من این موضوع را به شوهرم گوشزد می‌کردم چراکه آن زمان خیلی به او گفتم این کار را ادامه بده تا به پول و درآمد خوبی، برسی.
ولی این مرد آن‌قدر بی‌مسئولیت و تنبل بود که به‌راحتی کارش را از دست داد و باز هم کارمند شد!
الان هم بعد از این همه سال کار تنها یک حقوق بازنشستگی دارد.
در صورتی که شغل بساز و بفروش می‌توانست زندگی ما را از این رو به آن رو کند.
شوهرم طاقت شنیدن حقیقت را ندارد.
برای همین ناراحت می‌شود.
به همین دلیل است که موضع گرفته و دعوا به‌راه انداخته.
وقتی زندگی دختر و دامادم را می‌بینم حسرت می‌خورم.
دست خودم نیست.
وقتی می‌بینم شوهرم می‌توانست زندگی خوبی برای من و فرزندش فراهم کند اما به‌خاطر بی‌فکری کارش را از دست داد عصبانی می‌شوم.
اونباید ناراحت شود.چون می‌داند حقیقت رامی‌گویم.
وقتی طلاق راپیش کشید به‌شدت شوکه شدم امامن تصمیمم را گرفتم ومی‌خواهم از این مرد خودخواه جدا شوم.
در پایان قاضی سعی کرد این زوج را ازجدایی منصرف کند.برای همین رسیدگی به این پرونده رابه جلسه آینده موکول کرد.