چرا مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و آمریکا به ناگهان قطع شد؟ / ماجرای قرار دادن یک اسلحه خاص روی میز ویتکاف!
مکانیسم تقطیع، تنفس، بازتاب و انعکاس در طول سه دور مذاکره پیشین بهدرستی کار کرده است.

سرویس سیاست مشرق- دور چهارم مذاکرات ایران و امریکا که قرار بود در محل سفارت عمان برگزار شود به ناگهان به تعویق افتاد، این خبر در میان محافل مختلف بازتاب و تحلیلهای متفاوتی پیدا کرد، اولین واکنشها حکایت از آن داشت که گویی یکی از طرفین خواستههایی دارد که باعث بنبست در مذاکرات شده است، برخی میگفتند آمریکاییها زیادهخواهی کرده و برخی دیگر اعتقاد داشتند که تهران برای ادامه گفتگو شروطی دارد که نماینده آمریکا حاضر به تضمین آن نیست.
البته طرف عمانی دلایل دیگری را اعلام کرد که اشارات خاصی در خود دارد، ازجمله آنکه دور چهارم مذاکرات به دلایل لجستیکی و فنی به تعویق افتاده است.
رمزگشایی از این جملات مبهم از سوی مسقط ساده نیست البته علائمی وجود دارد که بازگشایی این پیام را راحتتر کرده است، ازجمله پیام اینترنتی ترامپ جونیور که حکایت از برخی کارشکنیها دارد.
فرزند ترامپ که حالا جای جارد کوشنر دامادش را در سیاستگذاریهای آمریکاییها گرفته نوشته بود که دوبوویتز، FDD و نو محافظهکاران بر سر مذاکره با ایران باهم درافتادهاند.
این خبر سایه از پیام مبهم عمانیها برمیدارد، در آمریکا میان تیم امنیتی ترامپ بر سر گفتگو با تهران اختلافات عمیق است.
برخی چون مایک والتز، مشاور سابق امنیت ملی آمریکا خواهان فعال کردن گزینه نظامی علیه ایران و سپس آغاز مذاکره پس از یک ضربه بوده و برخی دیگر چون ویتکاف خواهان برگزاری مذاکره، جمعآوری نتایج آن و سپس تصمیمگیری درباره استفاده از گزینه جنگ هستند، درواقع این اختلافنظر در استفاده از «ظرفیت نظامی» باعث ایجاد شکاف بین طرفین شده است.
شواهد البته نشان میدهد که رئیسجمهور آمریکا در انتخاب گزینه میان طرفین درگیر در تیم امنیتی خود جانب گروه دوم را گرفته و تمایل ندارد بیگدار به آبزده و در دام نتانیاهو و لابی صهیونیستها بیافتند از نگاه ترامپ گزینه نظامی چیزی جز یک ابزار تبلیغاتی علیه تهران نبوده و کاربرد آن نتایجی دارد که ممکن است برای کاخ سفید پشیمانی به بار بیاورد، همین موضوع باعث شد تا ترامپ برای مهار آتش اختلافات در میان اطرافیانش والتز را اخراج کند.
روزنامه واشنگتنپست نزدیک به ترامپ دراینباره نوشته است:
اخراج مایک والتز، مشاور امنیت ملی آمریکا، نتیجه افزایش ناامیدی از او بود.
اختلافات بین والتز و مقامات ارشد کشورش بهویژه در مورد گزینه اقدام نظامی علیه ایران خیلی زود آغاز شد.
والتز برکنار شد زیرا ترامپ را به خاطر هماهنگی زیادش با نتانیاهو (نخستوزیر رژیم صهیونیستی) عصبانی کرده بود.
والتر قبل از دیدارش با ترامپ هماهنگی قوی با نتانیاهو درباره گزینه نظامی علیه ایران داشت.
والتز به دنبال سنگین کردن کفه ترازو اقدام نظامی علیه ایران به همراه اسرائیلیها بود.
نکته جالبتوجه دیگر آن بود که پس از اصلاح تیم امنیتی ترامپ رئیسجمهور آمریکا تلاش کرد تا ادبیات آمریکاییها را نیز اصلاح کند تا به تعبیر خودش کمی از مشکلات فنی و لجستیکی میان تهران و واشنگتن را حل و همچنین اظهاراتی که نمای بیرونی دارد را یکدست کرده باشد.
پایگاه خبری آکسیوس که اغلب اخبار نیمه محرمانه و مرتبط با پرونده هستهای ایران را منتشر میکند در شرح این ماجرا مینویسد:
اظهارات ترامپ دال بر برچیدن کامل برنامه هستهای ایران به مناقشات درون دولت او، بر سر این موضوع که برنامه هستهای ایران باید محدود شود یا بهطور کامل از بین برود، پایان داد.
سناتورهای جمهوریخواه رهبران انجیلی و دیگر حامیان ترامپ در روزهای اخیر از پرزیدنت خواسته بودند تا موضع خود را در قبال برنامه هستهای ایران روشن کند.
ترامپ اخیراً گفته است که آماده شنیدن استدلالها در حمایت از داشتن برنامه هستهای غیرنظامی از جانب ایران است، چیزی که مارک روبیو، وزیر امور خارجه، نیز گفته از آن حمایت میکند.
روبیو ماه گذشته در پادکست "Honestly with Bari Weiss" گفته بود که اگر ایران بخواهد، مسیری برای یک برنامه هستهای غیرنظامی و صلحآمیز وجود دارد.
این جمله به معنای آن بود که اصطلاح حفظ غنیسازی جای اصطلاح برچیدن کل تأسیسات هستهای را گرفته و گزینه نظامی برای اعمال تهدید دوم بهصورت کامل از روی میز برداشتهشده است.
تنظیم شدن بیشتر آمریکاییها برای گفتگو با ایران فقط مؤلفههایی در داخل کاخ سفید ندارد، بلکه عواملی از بیرون آنها را به اینسو هل داده است که هر چه بیشتر از گزینه برخورد احتمالی دور شده و به گزینه دیپلماسی نزدیک شوند.
یکی از مهمترین دلایل در این اقدام تجربه ایران از مذاکرات برجامی است، سیگنالهایی که از تهران به بیرون ارسالشده آنچنان منظم است که باعث شده بینظمی آمریکایی به چشم آمده و رقیب در تلاش باشد اختلال پیشآمده را حل کند، این نظم تحمیلی از جانب طرف در پشت سرخود معادلاتی پیچیده دارد.
برای درک بهتر موضوع ۵ نکته را میتوان با دقت و ظرافت خاص رسانهای کرد:
۱- بعد از توافق سال ۲۰۱۵ یاد گرفتیم که در مذاکره اسلحه خود را پنهان نکنیم، در تمام طول گفتگوهای صورت گرفته اسلحه ما هم روی میز بوده و هم زیر آن!
این شکل از گفتگو جنبه اقتدار آفرین دارد.
۲- مذاکره برای انتفاع است و نه حل مسئله؛ در ایران مذاکره با آمریکا نشاندهنده حسن نیت بهطرف مقابل نیست، بلکه وادار کردن رقیب به بروز رفتارهایی است که فضا را کنترل کند.
۳- مکانیسم تقطیع، تنفس، بازتاب و انعکاس در طول سه دور مذاکره پیشین بهدرستی کارکرده است، بیان این موضوع هنوز جنبه رسانهای ندارد، اما پیام در وقت خود به مقصد رسیده است.
ازجمله تحویل یک پارچ آب به نتانیاهو برای خاموش کردن آتشی که هرروز از جایی خاص زبانه میکشد.
۴- مذاکره هرقدر از طرف آمریکاییها جدی گرفته شود به همان میزان باید در تهران پیچیدهتر پیش برود تا انرژی لازم تأمین گردد.
۵- به تیم مذاکرهکننده ایرانی آموختهشده که به رخدادهای پیشآمده که جنبه ضد امنیتی دارد، هیچگاه نگاه حادثه محور نداشته باشد.
برای ایران مذاکرات صورت گرفته جنبه یک آزمایشگاه را نیز دارد که در طی آن میتوان فرمول های مرتبط یا تستهای مختلف را به کار برده و عملکرد آن را تعیین کرد.
ازجمله پیدا کردن راههایی که بتوان مسیر هر نوع اقدام غیر دیپلماتیک را کور کرد.
پیام فرمانده کل سپاه درباره عادت نداشتن نیروی نظامی به پشت کردن به حریف یک پیام ویژه است که مخاطب آن نه ویتکاف بلکه مایکل کوریا است.