طب سوزنی و کیفیت گزینه های سفر
"طبِ سوزنی شهری" رویکردی نوین در مدیریت مسائل حوزه شهری است که کانون توجه خود را به جزئیاتی متمرکز می کند که در قلبِ سناریوهای کلی جای دارد.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از اصفهان، یکی از متخصصین حوزه زیستشناسی نمونه گیاهی از ماداگاسکار دریافت میکند که شهدِ آن در فاصله 25 سانتی متری از گلبرگهای گیاه قرار دارد.
برآورد این دانشمند آن بوده است که حتماً حشرهای با طولِ زبانی 25 سانتی متری وجود خواهد داشت که بتواند فرایند گردافشانی این گیاه را انجام دهد!
بیست سال بعد از مرگ او، این حشره شناسایی شد و دقیقاً همان زبانِ دراز را داشت!
نظریه در این خصوص آن بود که گیاهان وارد یک معاهده تعاملی با حشرات شده اند که این معاهده به بقا، تکامل و رشد هر دو گونه گیاه و حشره، کمک می کند؛ این معاهده یک معامله دو سر سُود است.
در حوزه حمل ونقل و ترافیک، عمدتا آنچه روی تصمیمات حمل ونقلی افراد تاثیر میگذارد "کیفیت گزینه های سفر" است که طبیعتا این مولفه با "هزینه" ارتباط دارد.
به بیان دیگر، میانِ گونههای مختلف حمل و نقلی و سیستمها، بده و بستان هایی میتوان یافت.
گاهی این بده و بستانها، اثرات مفیدی روی یکدیگر میگذارند و گاهی اثرات مضر.
بر اساس شمارِ قابل ملاحظهای از تحقیقات، فراهم کردن گزینههای جدید و یا بهبود یافته حمل ونقلی با افزایش استفاده از این خدمات، سرویس ها و مُدهای مرتبط، "همرفتار" می باشد.
برای مثال "طرحهای دوچرخه اشتراکی" به طرز فزایندهای نرخ استفاده از دوچرخه را بالا میبرد که خود این افزایش در بهبود زیرساختهای شبکه دوچرخه (در فازهای بعدی) موثر بوده و به طریق مشابه مثلاً بهبود شبکه ریلی (در مورد مطالعاتی لندن) باعث افزایش میزان استفاده از دوچرخه شده است (2011-2019).
از این رو، میان گسترش شبکه ریلی و افزایش استفاده از دوچرخه، همبستگیهایی میتواند وجود داشته باشد گرچه در ظاهر این دو، دو مقوله کاملاً متفاوت به نظر میرسند!
در شهرهایی که فضا و پول بیشتری به دوچرخهسواری، پیادهروی، همپیمایی و حمل ونقل عمومی اختصاص داده شده است، نرخ استفاده از این گزینهها بالا گزارش شده و در مقابل خودروی شخصی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است.
عکس این قضیه درجاهایی اتفاق افتاده است که بیشتر منابع فضایی و مالی به سمت توسعه "شبکه راه ها و پارکینگ" اختصاص یافته است که مردم تبعاً به افزایش هرچه بیشتر استفاده از خودروی شخصی روی آوردهاند.
این مقدمه بر مسئله اصلی سیاستگذاری و برنامهریزی در حوزه حمل ونقل وترافیک انگشت تاکید میگذارد؛ فراهم کردن سبدی از گزینههای مختلف برای انجام سفرهای روزمره آنهم برای گروه های مختلف.
فراهم کردن این سبد، مشروط به فراهم کردن زیرساختها و سامانههایی است که بهره برداری از آنها بتواند نیازِ سفرشهروندان را پاسخ دهد که امروزه سنگین وزنترین آن ها از نظر هزینه، توسعه خطوط ریلی (حمل و نقل عمومی) است که مواهب آن در حال و آینده نیز البته هرگز قابل چشم پوشی نیست.
با این وجود، گسترش زیرساختهای دیگر مانند خطوط دوچرخه یا به طور کلی انواع حمل ونقل فعال (پاک) که کسربسیار کمتری از هزینه ها را به خود اختصاص می دهند در این بازی نقشِ مهمی دارد.
با همین رویکرد در یک دهه گذشته، انواعی از سیاست های حمل ونقلی در کلانشهرها پیاده سازی شده اند کما این که خطوط دوچرخه و مترو هم اکنون در کلانشهر اصفهان نیز وجود دارند اما در نگاه اول گویی آن بده و بستان تعاملی این جا خیلی برقرار نیست.
اینجاست که رویکرد "طب سوزنی شهری" به صورت بندی مسئله اضافه می شود.
بگذارید یک مثال بزنیم؛ برای خطوط دوچرخه، پیوستگی و ایمنی، دو عنصر اصلی در کارایی این خطوط محسوب می شوند اما هر دوی این عناصر، در نقاط بسیاری از شبکه، از دسترس خارج می شوند.
در واقع خطوط دوچرخه، در خیلی از نقاط، دچار ناپیوستگی می شوند؛ برای مثال خودروهایی که در ابتدا و انتهای خطوط (ورودی معابر فرعی)، توقف می کنند دوچرخه سوار را مجبور می کنند که از مسیر ویژه دوچرخه خارج شود؛ یا از پیاده رو استفاده کند یا از مسیرعبور خودروها.
مضاف بر اینکه ایمنی دوچرخه سوار وعابرپیاده در این وضعیت کاهش می یابد "مطلوبیت استفاده از دوچرخه" در نظرِ شهروند افت می کند و این یعنی ممکن است فردا صبح دیگر، سراغِ دوچرخه اش نرود و با صدای استارت خودرو، او نیز به جرگه خودروسواران اضافه شود.
آری گرچه یک خودروی متوقف شده در محل خطوط ویژه دوچرخه، تنها یک تخلف ساده (وغیر حادثه ساز!) مرتکب شده اما در کارکرد شبکه خطوط دوچرخه اختلال ایجاد میکند؛ تعبیر دیگر این رویداد را می توان نادیده گرفتن جزئیات دانست!
یا بهتر است بگوییم نادیده گرفتن دسته ای کاربران؛ کاربرانی که چون خودرو سوار نیستند به چشم نمی آیند.
"طبِ سوزنی شهری" رویکردی نوین در مدیریت مسائل حوزه شهری است که کانون توجه خود را به جزئیاتی متمرکز میکند که در قلبِ سناریوهای کلی جای دارد.
به بیان دیگر، یک تغییر هدفمند، حتی کوچک مقیاس، می تواند تاثیرات مهم و گسترده ای به همراه داشته باشد و دقیقاً بر کارکردهای مکمل سیستم های بزرگ مقیاس، موثر واقع شود؛ تمرکز بر نقاط کلیدی، تحریک و ایجاد تغییرات مثبت، سریع و قابل مشاهده به همراه نوآورانگی و خلاقیت.
شهروندی که با فراهم بودن زیرساخت های حمل ونقل فعال، مانند خطوط اختصاصی دوچرخه، تصمیم به استفاده نکردن از خودروی شخصی می گیرد و در برنامه ریزی سفر خود، به صورت ترکیبی بخش طولانی سفر خود را مثلاً با اتوبوس یا مترو انجام میدهد و بخش کوتاه آن را با دوچرخه، اکنون با نامطلوبیت سفر با دوچرخه روبه رو می شود و ممکن است با تغییر در تصمیم خود، دیگر نه از دوچرخه استفاده کند و نه از مترو و اتوبوس و یکراست برود سراغ اتوموبیل!
یعنی یک تجربه ناموفق و تغییر وسیله نقلیه سفر و باقی ماجرا.
از این روست که برای افزایش کارایی و کارآمدی سیستمهای بزرگ، الزاماً همیشه و همه جا نیازمند تغییرات عمیق و شگرف نمی باشیم بلکه با جزئی ترین تغییرات هم می توان در این بازی، امتیاز گرفت و اتفاقاً امتیاز خوبی هم گرفت!
مثال مسیر دوچرخه همان نمونه ای است که نشان می دهد مدیریت حمل و نقل، با چنگ و دندان و دشواری بسیار، عرض یک معبر را از تمامیت خواهی خودروسواران خارج کرده و سهمی و بخشی و برشی را از این رولت خوشمزه و رایگان به دیگر گزینه های سفر (یعنی دوچرخه و پاکرو ها) اختصاص می دهد.
به رغم دشواری های انجام این حرکت همچنان ممکن است شبکه مسیرهای دوچرخه، کارکرد مفید خود را از دست بدهند اما راهکار بازیابی این کارکرد لزوماً نیازمند صرف هزینه های گزاف نیست!
گاهی یک فرایند تشدید یافته از اعمال قانون و در کنار آن فرهنگسازی کافیست.
فرهنگسازی و تبیین این واقعیت که وجود انواعی از کاربران شبکه معابر را به رسمیت شناختن و هویت دادن به آنها ضرورتی است انکارناپذیر.
به بیان دیگر، شبکه معابر فقط در انحصار خودروها نیست، بلکه عابرپیاده، دوچرخه سوار، اسکوترسوار هم قرار است سهمی از جغرافیای این شبکه معابر و طول و عرض آن داشته باشند و مسدود کردن مسیر حرکت آنها، چه با توقف خودرو و موتورسیکلت، چه با قراردادن وسایل کسب و کار یک مغازه، اختلال در حرکت این دسته از کاربرانِ بی آلاینده شبکه حمل ونقل ایجاد کردن است و نتیجه درخوشبینانه ترین حالت آن است که دوچرخه سوار، عطای این پاک روی را به لقایش می بخشد و می گوید من هم خودروسوارمیشوم!
و حالا این مدیریت شهری است و پیداکردن راهکار برای ترافیک و ازدحام و...
بنابراین سکه مدیریت حمل و نقل و ترافیک دو رو دارد، یک روی آن سرمایه گذاری هایی کلان، از جمله شبکه حمل و نقل همگانی انبوه بر است و روی دیگر آن، چگونگی کارامدکردن مجموعه سیستمها و مصداق آن توجه به موضوعات در مقایس خرد، کوچک، ریز، نقطه زن، درست مثل سوزنِ طب سوزنی.
اگر دانشمند زیست شناس قراربود برای حمل ونقل و ترافیک هم نظریه های زیست شناسانه بدهد حتماً چنین موردی را یک آفت خاص بر می شمرد که هم بر زندگی آن گیاه اثرات سو دارد و هم برآن حشره!
مترو و دوچرخه شبیه فیل و فنجان هستند اما می توانند کارکردهایی مکمل داشته باشند مشروط به اینکه به جزئیات دقیق تر نگاه کنیم و راهکارهایی هدفمند بجوییم؛ خُرد و کلان باهم و درکنارهم.
سعید ساکت
معاون حمل و نقل و ترافیک شهرداری اصفهان