چین چگونه از فلسطین طرفداری میکند؟
چین میان منافع اقتصادی با اسرائیل و میراث ضداستعماریاش در حمایت از فلسطین در حال موازنه است.

باشگاه خبرنگاران جوان؛ حسین مهدی تبار - در آغاز دهه ۱۹۵۰، جمهوری خلق چین، متأثر از خطمشی اتحاد جماهیر شوروی، اسرائیل را بهعنوان یک دولت پسااستعماری به رسمیت شناخت.
اما تحولات بعدی مانند جنگ کره و بهویژه کنفرانس باندونگ در سال ۱۹۵۵، موجب تغییر بنیادین در رویکرد سیاست خارجی چین شد.
از سال ۱۹۵۶، به دنبال بحران سوئز، چین به تدریج اسرائیل را نه بهعنوان دولتی ضد استعماری، بلکه بهعنوان ابزار امپریالیسم غربی در خاورمیانه تلقی کرد و موضعی کاملاً متفاوت اتخاذ نمود.
در این چارچوب، حمایت قاطع از آرمان فلسطین بهعنوان بخشی از مبارزه جهانی علیه استعمار، در دستور کار پکن قرار گرفت.
این حمایت نه تنها ابعاد دیپلماتیک، مالی و نظامی داشت، بلکه در حوزه فرهنگی نیز نمود یافت: انتشار کتابهای کودکان و آثار ادبی که مبارزان فلسطینی را قهرمانان ضداستعماری معرفی میکردند، نشانگر تلاشهای نظاممند برای نهادینهسازی این همبستگی در جامعه چین بود.
با آغاز دوره دنگ شیائوپینگ در دهه ۱۹۸۰، سیاست خارجی چین دگرگون شد.
چین با عبور از شعارهای انقلابی پیشین، تمرکز خود را بر توسعه اقتصادی و دیپلماسی عملگرا گذاشت.
در همین راستا، پکن بهتدریج به سوی برقراری روابط رسمی با اسرائیل حرکت کرد و در سال ۱۹۹۲، مناسبات دیپلماتیک بین دو کشور برقرار شد.
اگرچه چین همچنان به حمایت از راهحل دو کشوری پایبند ماند، اما این چرخش، فاصلهای جدی با اصول ضد امپریالیستی دوران مائو ایجاد کرد.
در دوره شی جینپینگ، این تضاد تشدید شد؛ از یک سو چین کوشید با ایفای نقش میانجی در بحران فلسطین، چهرهای مسئول در عرصه بینالمللی ارائه دهد، و از سوی دیگر، افزایش سرمایهگذاریهای استراتژیک در اسرائیل – نظیر بندر حیفا – نوعی موازنهگرایی پیچیده و بعضاً متناقض را رقم زد.
تحولات پس از عملیات «طوفان الاقصی» در اکتبر ۲۰۲۳، بار دیگر ماهیت دوگانه سیاست چین را آشکار کرد.
پکن از محکومکردن حماس امتناع ورزید و در عوض، بر حق مقاومت مردم فلسطین در برابر اشغالگری تأکید کرد.
نماینده چین در دادگاه بینالمللی لاهه، مشروعیت مبارزه مسلحانه فلسطینیها را تصریح نمود و دولت چین نیز میزبانی گفتوگوهای میان جناحهای فلسطینی نظیر فتح و حماس را برعهده گرفت که به صدور «بیانیه پکن ۲۰۲۴» برای وحدت فلسطینیان انجامید.
با این حال، همزمان با این حمایتهای سیاسی، چین از پیوستن به کمپین تحریم اسرائیل (BDS) و بهکار بردن صریح واژه «نسلکشی» علیه اقدامات تلآویو پرهیز کرد؛ رویکردی که نشان از ملاحظات اقتصادی و ژئوپلیتیکی دارد.
در پاسخ به این مواضع، اسرائیل تلاشهایی را برای اعمال فشار بر چین آغاز کرد.
از تهدید به لغو پروژه بندر حیفا گرفته تا بهرهگیری از شبکههای اجتماعی چینی نظیر ویبو برای تغییر افکار عمومی.
با این حال، این تلاشها نتیجهای معکوس داشت.
بخش قابلتوجهی از جامعه جوان چین، که متأثر از میراث ضد استعماری دوران مائو و خاطره اشغال ژاپنیها هستند، حمایت خود از فلسطین را با عناوینی چون «مبارزان قاصدک» و از طریق خلق آثار هنری، ویدئو و شعر ابراز کردند.
این همبستگی مردمی، شکافی عمیق میان خواست عمومی و محاسبات دیپلماتیک رسمی چین را نمایان ساخت.
چشمانداز آینده سیاست چین در قبال مسئله فلسطین، تابعی از این تنش میان اصول گذشته و منافع امروز است.
اگرچه چین همچنان به راهحل دو کشوری وفادار مانده، اما واقعیتهای جدید، بهویژه خشونت گسترده در غزه و فشارهای اجتماعی فزاینده از سوی نسل جوان، ممکن است در آینده پکن را به سوی سیاستهای جسورانهتر و حمایتهای عینیتر از فلسطینیها سوق دهد.