رضا یزدانی: شاعر شناسنامهدار دهه هفتادی نداریم/ وابستگی به هر جریانی، زبان شاعر را میبندد
رضا یزدانی، شاعر میگوید: وقتی نگاه میکنید میبینید که در جریان شعر دهه هفتاد، شاعر شاخص شناسنامهدار نداریم! به رفقای خودم گفتهام که مثلا فلانشاعر دهه هفتادی زیر بیرق فلانشاعر شناخته شده است.

رضا یزدانی، شاعر میگوید: وقتی نگاه میکنید میبینید که در جریان شعر دهه هفتاد، شاعر شاخص شناسنامهدار نداریم!
به رفقای خودم گفتهام که مثلا فلانشاعر دهه هفتادی زیر بیرق فلانشاعر شناخته شده است.
رضا یزدانی: شاعر شناسنامهدار دهه هفتادی نداریم/ وابستگی به هر جریانی، زبان شاعر را میبندد
خبرگزاری فارس ـ گروه کتاب و ادبیات ـ حسام آبنوس: ۹ سال است شعر میگوید.
خودش دهه هفتادی است و مهمتر از اینها باید گفت خوب شعر میگوید.
مجموعه شعر «حاشا» سروده رضا یزدانی سال گذشته منتشر شده و امسال در جایزه قلم زرین به عنوان یکی از کاندیداهای بخش شعر معرفی شد.
کتابی که در آن هم قالب نیمایی به چشم میآید و هم قالبهای کلاسیک.
به قیصر علاقه دارد؛ تا جایی که در انتشار کتاب نیز از او پیروی کرده است.
او ارادت خاصی به قیصر امینپور دارد و میخواهد در شعر هیات، قالب نیمایی را وارد کند زیرا معتقد است این قالب مهجور مانده است.او تنبلی مردم در شعرخوانی را عامل رواج شعرهای سطحی و پیامکی میداند.
یزدانی که شخصیتی منتقد دارد میگوید لازم باشد دوستانش را هم نقد میکند.
اینها بخشهایی از گفتوگوی فارس با رضا یزدانی است که به بهانه کتاب «حاشا» با او صورت گرفته است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
*قیصر قالب نیمایی را بعد از انقلاب احیا کرد
فارس: در شعرهای شما، خواننده شاهد است که در ابتدا آنها را به شخصیتهایی مانند امام خمینی(ره) یا امام موسی صدر تقدیم کردهای.
آن هم اشعاری در قالب نیمایی!
از حواشی احتمالی بابت اینکه این اشعار در چنین قالبی را به چنین شخصیتهای مهمی تقدیم کردهای، نگرانی و هراسی نداشتی؟
جریان شعر سپید و نیمایی با هم فرق دارد.
شاعران فعال در قالب نیمایی کسانی بودند که یک خوی مبارزه و مخالفت با حکومت وقت در آنها دیده میشود ولی در شعر سپید که شاملو نماینده آن است، از لحاظ اعتقادی با نیماییسراها فرق داشتند.
بعد از انقلاب قیصر امینپور این قالب را احیا کرد و آن را وارد فضای انقلاب کرد و به همین دلیل حرف زدن و تقدیمکردنها در این موضوعات در نیمایی بعید نیست بلکه در شعر سپید است که مخاطبان و چهرههای آن موضع میگیرند.
شاعران سپیدسرا نسبت به نیمایی تعصبی ندارند و روی شعر سپید نوعی غیرت دارند.
*قالب نیمایی مهجور است
فارس: چرا قوالب مختلفی در این کتاب دیده میشود، به این معنا که چرا فقط اشعار در قالب نیمایی در این کتاب گرد هم جمع نشدهاند؛ چون بالاخره این قالب نویی است و شاعر نسل امروز هم بهتر است با این قالب با مخاطبش گفتوگو کند.
قالب نیمایی به طور کلی قالب مهجوری است.
از اول تصمیمی نداشتم که اشعارم در چه قالبی باشد و اشعار کلاسیک این کتاب مربوط به سالهای ابتدایی شاعری است چون در آن سالها در قالب کلاسیک کار میکردم.
حس و حال در انتخاب قالب تاثیر دارد و خیلی دست من نیست در چه قالبی بگویم.
*ارادت خاصی به قیصر امینپور دارم
فارس: البته تصمیم به انتشار در اختیار شما است!
من اینطور میپسندم و از آنجا که ارادت خاصی به قیصر امینپور دارم در این مورد هم به او رجوع کردم؛ چون در کتابهای او نیز ما شاهد این مدل انتشار هستیم که بخشی نیمایی و بخشی اشعار کلاسیک او جای گرفتهاند.
فارس: ارادت به قیصر امینپور در اشعار شما مشهود است.
از چه زمانی و چگونه این ارادت آغاز شد؟
من اصلا قیصر را ندیدهام، ولی برای نسل ما زبان قیصر جذاب است.
زبانی که شعر گذشته و امروز را به وحدت میرساند و میتواند از پیش پا افتادهترین مسائل دنیا، دست به آفرینش شاعرانهترین قطعات بزند.
این موضوع برای من جذابیت دارد و قیصر ایدهآل من است، چون کلمات در دستانش است.
*قیصر امینپور و محمدمهدی سیار در انتخاب واژگان جایگاه خاصی دارند
فارس: اگر درباره در دست بودن کلمات بخواهیم حرف بزنیم، خب مرحوم سیدحسن حسینی که شاید بشود گفت از قیصر هم جلوتر بود!
موافقم، ولی قیصر در ارتباط کلمات خیلی دقیق است و نمیتوان گفت کلمات بیهوده در اشعارش وجود دارد.
برخلاف جریان خاصی که طی سه چهار سال اخیر در شعر ایجاد شده که روی کلمات حساسیتی ندارند.
در حالی که قیصر اینطور نیست و روی واژگان و ...
حساسیت دارد.
بعد از قیصر هم محمدمهدی سیار که روی واژگان حساسیت دارد برایم جایگاه ویژهای دارد.
*عموم مردم برایشان شعر کلاسیک شعر است
فارس: چقدر کتاب بازخورد داشته؟
کتاب در نمایشگاه پارسال در میان پرفروشهای نمایشگاه بود.
ولی نکته جالب این بود که عموم مردم همین که میفهمیدند شعر نو است میبستند و سراغ کتاب دیگری میرفتند یعنی هنوز هم عموم مردم با این قالبهای نو ارتباط برقرار نمیکنند.
به عبارتی شعر را غزل و قالبهای کلاسیک میدانند.
در حالی که این پرسش وجود دارد که چه اتفاقی میافتد که قالب نیمایی که قالب اثرگذار و جریانساز بوده با ظهور شعر سپید به حاشیه میرود؟
این در حالی که شعر نیمایی فهم راحتتری نسبت به شعر سپید دارد ولی جای بررسی دارد.
فارس: یعنی شما این سخن را تایید میکنید که انقلاب اسلامی زمینه بازگشت به قالبهای سنتی را فراهم کرد و نوعی «دوره بازگشت» را شاهد بودیم؟
نمیدانم این از تاثیرات سیاسی انقلاب بوده یا مسئله دیگری نقش داشته ولی هرچه بوده این اتفاق رخ داده، به خصوص که به فاصله کوتاهی پس از پیروزی انقلاب اسلامی، جنگ آغاز میشود و شاید نیاز بوده تا نغمههایی برای جنگ داشته باشیم، و شاید این عامل مهمی باشد.
*کتب درسی در باور مردم نسبت به شعر نقش دارند
فارس: گفتید عامه مردم به شعر کلاسیک بیش از قالبهای نو استقبال نشان میدهند.
ریشه این علاقهمندی در کجاست؟
بخشی از این موضوع متوجه آموزش و پرورش است، در مرور کتابهای درسی میبینیم که غلبه قالبها با اشعار کلاسیک است، هرچند از نقش رسانهها نیز نباید گذشت!
جایی فراخوانی برای شاعران جوان داده بود، در پرسشنامهای که به آنها داده بود خواسته بود نام شاعرانی که میپسندند را نام ببرند؛ نام «سهراب سپهری» و «فروغ فرخزاد» در اشعار آنها بسیار برجسته بود و این نشان از این دارد که ذهن چقدر تحت تاثیر کتب درسی است.
پیش از انقلاب کتابهای شاعران نوپرداز پرفروش بود.
اگر در کتب درسی خوب جا میافتاد احتمالا اوضاع بهتر بود.
*مردم در شعرخوانی تنبل شدهاند
علاوه بر این باید گفت مردم در شعرخوانی تنبل شدهاند من احساسم این است که اقبال به برخی از اشعار و شعرا که غزل مینویسند، ریشه در تنبلی مردم دارد زیرا شعر نو سختخوانتر است و دیریاب است.
این تنبلی سبب میشود که شاعر و مخاطب دنبال اشعار پیامکی باشند تا با یک مرتبه خواندن و در فرصتی که برای یک پیامک میشود گذاشت، دریافت شود.
*روایت یک اتفاق بامزه در دیدار شعرا با رهبری
فارس: نکتهای که در کتاب شما توجه را جلب میکند این است که با وجود موجهای کوتاهنویسی شعر اما شعر بلند چند صفحهای در قالب نیمایی هم دارید در حالی که امروز حتی نیماییسراها هم به شعر کوتاه روی آوردهاند، ولی شما آنجا که لازم بوده حرف را در چند صفحه بزنید خود را محدود نکردهاید.
مضمون و حرف برایم ملاک بود.
شاید من سه خط یا بیشتر کشف کردم و زمانی که بلند نوشتم هم حس کردم لازم است این مسیر طی شود تا حرف به منزل برسد به همین خاطر دست و پای خودم را نبستم.
هنوز مردم فرق نیمایی و سپید را نمیدانند یعنی گاهی نمیتوانند تشخیص دهند این شعر سپید است یا نیمایی!
اتفاق با مزهای هم که امسال در شعرخوانی نیمهرمضان برای من افتاد این بود که شعری خواندم که پس از اتمام آن، آقا فرمودند «نیما شعر سپید میگفته» و بعد ایشان شعری از اخوان خواندند، چون آقای امیری اسفندقه پیش از شعرخوانی من اعلام کردند که قرار است شعر نیمایی بخوانند!
در حالی که انگار ذهن ایشان با این وزن کمتر مواجه شده بود حتی آقای اسفندقه گفتند شاعر بد خوانده و ایشان فرمودند مگر اینطور خوانده شود که درست شود!
*خلا نیمایی در شعر هیات محسوس است
فارس: ممکن است روزی برسد و بخواهی به گذشته نگاه کنی و بگویی که نباید «حاشا» را منتشر میکردم؟
نه!
این هم برای دورهای است و باید منتشر میشد ولی مسلما خودم نمره قبولی به آن نمیدهم!
البته دلم میخواهد برای کتابهای بعدی نیمایی آیینی کار کنم و این اشعار میتواند در جریان هیات هم وارد شود.
حس میکنم جای مانور خوبی در هیات برای این شعر وجود دارد و خلا آن نیز حس میشود.
*محافل و انجمنهای شعری به زبان توجه نمیکنند
فارس: زبان شاعر در «حاشا» خیلی پیچیده نیست و هرخوانندهای با آن ارتباط برقرار میکند.
هم موضوعات روز در اشعارت دیده میشود و هم اینکه گرفتار ابتذال نشدهاید!
در صحبتها به قیصر و نقش او بر خودت اشاره کردی که این موضوعات را با هم جمع کرده است.
درباره این توضیح میدهی؟
ببینید زبان شعر در انجمنها و محافل شعری خیلی محل توجه نیست و جز قم خیلی به زبان توجه نمیشود.
در قم روی زبان تاکید میشود.
به همین خاطر زبان خیلی تحت تاثیر فضای رایج قم است.
در این فضا نود درصد نقدها روی زبان است و تعارفی ندارند، به همین خاطر شاعران قم در زبان مشکل ندارند، در جمعهای شاعرانه دیگر خیلی مورد توجه نیست.
فارس: با وجود اینکه در چنین فضایی تنفس کردی ولی از زمانهات جدا نیفتادی، چون معمول است افرادی که سراغ زبانآوری میروند از موضوعات پیرامونی غافل میشوند.
این شخصی است و به شاعر ارتباط دارد.
علاوه بر این خیلی موضوعات روز در این کتاب نیست ولی خب هرچه هم دیده میشود بهخاطر علاقهمندیهای شخصی است.
فارس: ممکن است اسیر محافظهکاری شوی؟
چون وقتی شما را در شبکههای اجتماعی دنبال میکنیم نوعی بیپروایی در نوشتن دیده میشود، برای همین این سوال را مطرح کردم.
گاهی به این فکر میکنم ولی بیپروا نوشتن برایم مهم نیست.
*وابستگی به هر جریانی زبان را میبندد
فارس: این در حالی است که بسیاری از شاعران ما امروز گرفتار «سانتیمانتالیسم» در سلوک و شعر شدهاند.
به نظر شما این خوب است یا اینکه آفت است و باید از آن دور شد؟
به هر جریانی وابسته باشیم، زبانمان بسته است و نمیتوانیم نقدش کنیم.
ولی من شاید تندروی میکنم ولی برای مهم نیست و در این نقدها ممکن است دوستان خودم را نیز نقد کنم.
هرکس اشتباه کند را حتما متذکر میشوم.
*علاقه ندارم به عنوان شاعر شناخته شوم
فارس: رضا یزدانی در میان عموم (معطوف به فضای مجازی) بیشتر به شاعر شناخته میشود یا اینکه یک انسان که دغدغههای شاعرانه دارد؟
خودم خیلی علاقهای ندارم که به عنوان یک شاعر شناخته شوم.
شاعر بودن یا هنرمند بودن برای من ملاکی نیست!
*به شعر خودم نقد دارم
فارس: پس ملاکهایت چیست؟
من یکسری آرمانها و اهداف دارم و برنامهریزیهایم به شکلی است که در مسیر آنها باشم.
پرهیز دارم که بهعنوان شاعر شناخته شوم.
چون نسبت به شعر خودم نقد دارم و رتبه و جایگاهی در شعر برای خودم قائل نیستم چون من و همنسلان خودم (دهه هفتادیها) هنوز به هویت دقیقی نرسیدهایم.
*شاعر دهه هفتادی شناسنامهدار نداریم
فارس: به طور کلی همه شاعران دهه هفتادی به هویت شاعرانه نرسیدهاند؟
ممکن است اتفاقات اجتماعی و سیاسی در شکل نگرفتن این هویت نقش داشته باشد ولی شما وقتی نگاه میکنید میبینید در جریان شعر دهه هفتاد، شاعر شاخص شناسنامهدار نداریم!
به رفقای خودم گفتهام که مثلا فلانشاعر دهه هفتادی زیر بیرق فلانشاعر شناخته شده است.
ولی شاعران دهه شصتی اینطور نیستند و هرکدام هویت مستقلی دارند.
البته وجود شبکه اجتماعی بیتاثیر نیست چون مثلا این شاعران سالی یک مرتبه در یک کنگرهای فرصت شعرخوانی و دیدار داشتند و در خلوت خود کار میکردند و به زبان و هویت شعری میرسیدند ولی امروز اینطور نیست و شبکه اجتماعی همه را از تولید به مصرف کرده و شعرها همه شبیه هم شده است.
به عبارتی شاعران دهه هفتادی امضا ندارند، آنقدر شعر هم را میخوانیم که به یک زبان مستقل نمیرسیم.
*نقدپذیری صفر است
من شعر میگفتم در جلسه نقد میشد و از بیست بیت، تنها دو بیت آن قبول میشد و من تا هفته بعد روی شعر کار میکردم ولی امروز شما شعر میگویی لحظاتی بعد در اینستاگرام است و بهبه چهچه میشنوید!
نقدپذیری صفر شده و نقد کردن غالبا اثر ندارد و به همین خاطر اشعار شبیه هم شده و میخواهند شبیه دیگران شعر بگویند و خودشان حرف تازهای ندارند.
فارس: شما از شاعران شرکتکننده در دوره آفتابگردانها هستید؟
بله!
*«آفتابگردانها» تاثیر دارد
فارس: یعنی با آفتابگردانها شعر گفتن را شروع کردید؟
نه شعر میگفتم ولی این دوره تاثیر داشت، هرچند تاثیر خیلی جدی نبود چون شعر من شکل گرفت ولی محیط و جو این دورهها روی فضای ذهنی شاعر موثر است چون شاعران خوب و بزرگ را میشد دید چون مثل امروز خیلی در دسترس نبودند.
*سطح سواد شعری مردم به شدت پایین است
فارس: این تصور را که وقتی شعر نو میخوانیم واقعا شعر است و مشغول خواندن یک نثر که در خطوط زیرهم نوشته شده نیستیم، چطور باید برطرف کرد؟
به عبارتی شعر نو در تصور عمومی برای طیف روشنفکری است و التذاذ ادبی و ...
در آن برای مخاطب عام روی نمیدهد!
شعر امروز که راحت است و همه با آن ارتباط برقرار میکنند ولی قرار نیست مانند سینما باشد که همه آن را بفهمند!
چیزی که در شعر برای من مهم است کشف است و اگر قرار باشد این اتفاق نیفتد ولو اینکه استاد فلانی هم گفته باشد برای من وجهی ندارد.
خیلی از شعرها تکرار مکررات است حال اینکه مخاطب عام این کشف برایش مهم است یا نه، باید بحث شود.
سطح سواد شعری مردم به شدت پایین است، این در حالی است که مردم ما حافظ، گلستان میخواندند و با شاهنامه انس داشتند این مردم با این متون ارتباط داشتند.
چه میشود این مردم با شعر که هنر بومی ما است ارتباط برقرار نمیکنند و سمت متنهای شبهادبی میروند.
*شعر هنر لب طاقچهای شده است
فارس: احساس نمیکنی در این اتفاق شعر و شاعر هم مقصرند، یعنی نتوانسته پابهپای مردم زمانه پیش بیاید؟
یک بحث این است بحث دوم هم به نظرم این است که شعر کارکرد رسانهای خود را از دست داده است.
رسانا و رسانهترین هنر شعر بوده و با آمدن هنرها و رسانههای بهروز تبدیل به یک هنر لب طاقچهای شده است.
مردم عطش به تصویر دارند و برای همین سینما بیشتر مورد اقبال است.
*شعر قدرت خود را از دست داده است
فارس: ولی خب مردم رمان میخوانند و این نکته حرفتان را نقض میکند.
در حالی که تا سالهای پس از انقلاب نیز شعر محل رجوع بوده، حتی همین امروز هم شعرایی هستند که خوانده میشوند و نمیتوان گفت که شعر دیگر برای لب طاقچه مناسب است.
نکته این است قبلا شعر تکلیف ادبیات را مشخص میکرد و واژهای اگر قرار بود زاییده شود از دریچه شعر وارد زبان میشد و برای ادبیات تکلیف مشخص میکرد، اما امروز مردم هستند که برای شاعر تکلیف مشخص میکنند و این به خاطر این است که شعر قدرتاول بودن خود را از دست داده است.
*عامل موفقیت یک شاعر چیست؟
فارس: این یعنی شعر پابهپای مردم و مخاطبان پیش نیامده است!
اتفاقا چون آمده این اتفاق برایش افتاده است.
ببینید برای مثال فلانشاعر برای تمام حالات روحی جوان امروز شعر دارد و این عامل موفقیت شاعر شده است.
ولی ذات شعر در حاشیه است و نمیشود گفت که مردم منتظر کتاب شعر فلانشاعر هستند و کسانی که برای کتابهای شعر صف میکشند عمدتا «teenager» هستند که برای نیازهای دیگری میآیند و شعر مسئلهشان نیست.
وقتی میگوییم شعر تشریفاتی شده یعنی همین!
شعر زمانی میتواند تاثیرگذار شود که با موسیقی یا تصویر همراه شود.
انتهای پیام/