خبیر‌نیوز | خلاصه خبر

سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404
سامانه هوشمند خبیر‌نیوز با استفاده از آخرین فناوری‌های هوش مصنوعی، اخبار را برای شما خلاصه می‌نماید. وقت شما برای ما گران‌بهاست.

نیرو گرفته از موتور جستجوی دانش‌بنیان شریف (اولین موتور جستجوی مفهومی ایران):

مرتضی آوینی از سفر به سرزمین نور می‌گوید - تسنیم

تسنیم | فرهنگی و هنری | سه شنبه، 16 اردیبهشت 1404 - 08:30
شهید آوینی در سفرنامه اش از حج می نویسد: حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام، و با که باید این راز را باز گفت که اسلام در مدینةالنبی از همه جا غریب تر است؟خطاب ما اینجا با عاشقان است و با درد آشنایان، که این حکایت را دیگر، هر دلی تاب شنیدن ندارد.
بقيع،حج،آويني،غربت،مطهر،نور،منتشر،حكايت،خاك،سفر،اسلام،يجيب،م ...

به گزارش خبرنگار فرهنگی خبرگزاری تسنیم‌، یکی از سفرنامه‌هایی که در سال‌های نخست پیروزی انقلاب از حج منتشر شد،‌ سفرنامه شهید مرتضی آوینی است که تحت عنوان «سفر به سرزمین نور» منتشر شده است.
آوینی دوبار به سفر حج می‌رود.
اولین بار سال 66 که به عنوان عضو گروه هنری از طرف بعثه به حج مشرف می‌شود و حاصل آن در قالب «سفر به سرزمین نور» منتشر می‌شود و دیگری در سال 71 که همراه با کاروان جانبازان بوده و مستندهایی هم که از آن ساخته شده مربوط به جانبازان است.
با وجود اینکه مستند‌های تکان‌دهنده‌ای از آوینی درباره حج خونین سال 66 منتشر شده است‌، اما آوینی در سفرنامه‌اش به این وقایع اشاره‌ای نکرده است،‌ که این در نوع خود حائز اهمیت است.
«سفر به سرزمین نور» نخستین‌بار در سال 84 منتشر شد و شامل دو بخش بود،‌ بخش نخست درباره مراحل حج است که او از همان حج سال 66 آن‌ها را نوشته و اما بخش دیگر مربوط به حج سال 71 است.
آوینی در این سفرنامه از غربت بقیع به یاد مرگ در میقات ‏می‌رسد، به سوی خانه دوست می‌رود، به گرد کعبه طواف می‌کند، مانند آفرینش که گرد حجت خدا ‏می‌چرخد.
بین خوف و رجا سعی می‌کند و وقوفی دارد برای معرفت حق.
او در وقوف به عرفات این‌‏گونه می‌نویسد: «مناسک حج از یک سو تمثیل سیری است که انسان‌های متکامل به سوی الله طی ‏می‌کنند و از سوی دیگر، تذکاری است بر تاریخ زندگی انسان بر کوکبه ارض در منظومه شمسی و ‏این ‌چنین وقوف در عرفات هم برای کسب معرفت و عرفان است.

در بخشی از این سفرنامه شهید آوینی درباره بقیع می‌نویسد:‌
ای بقیع؛ ای گنجینه‌دار فریاد
حکایت بقیع، حکایت غربت است، غربت اسلام، و با که باید این راز را باز گفت که اسلام در مدینةالنبی از همه جا غریب‌تر است؟
خطاب ما اینجا با عاشقان است، و با درد آشنایان، که این حکایت را دیگر، هر دلی تاب شنیدن ندارد.
ای اشک مهلتی، تا بازگویم حکایتی را که قرن‌هاست در سینه‌ام مستور مانده است، و درد آشنایی نیافته‌ام، که این راز سر به مهر را با او زمزمه کنم.
اینجا گورستان بقیع است، و این خاک گنجینه‌دار فریادی است که قرن‌ها ارباب جور آن را در سینه ما محبوس کرده‌اند، و هرچند اشک ما تاب مستوری نداشته است، اما این بار، این بغضی نیست که فقط با گریه باز شود، و این جراحت نه جراحتی است که با مرهم اشک شور التیام یابد.
ای چشم، خون ببار، تا حجاب از تو بردارند، و ببینی که این خاک گنجینه‌دار نور است و مدفن عشق و اینجا، بقعه‌ای است از بقاع بهشت.
و آن نفخه‌ای که در بهشت روح می‌دمد، از سینه این خاک برمی‌آید، چرا که اینجا مدفن کلیدداران بهشت است.
و اگر حجاب از گوش‌ها و چشم‌ها بردارند، طنین ناله کروبیان (فرشتگان مقرب الهی) را در ملکوت اعلی خواهد شنید و خواهی دید که چگونه فرشتگان بال در بال جلوه‌های جاودانی رحمات خاص حضرت حق را بر این خاک گسترانیده‌اند.
ای بقیع، ای مطهر، ای رازدار صدیق صدیقه اطهر (س) و ای هم نوای مولا مهدی(عج) آن‌گاه که غریبانه، آنجا به زیارت می‌آید، ای بقیع مطهر، ای گنجینه‌دار نور، ای مدفن عشاق، و ای حکایت‌گر غربت، براستی این راز را با که باید گفت؛ که اسلام در مدینة‌النبی از همه جا غریب‌تر است؟
ای بقیع مطهر، منتظر باش، اگر آنان توانستند، که نور را در حبس کشند، تو هم غریب خواهی ماند، ای بقیع، با ما سخن بگو، با ما، از رازهای سر به مهری که در سینه داری بگو.
ای بقیع، ای هم نوای مولا مهدی(عج) ای رازدار آن یار غریب، بگو آنجا چه می‌گذرد، هنگامی که او به زیارت قبور می‌آید؟
بگو، با ما بگو لابد صدای گریه غریبانه آن یار مضطر را هنگامی که بر غربت اسلام می‌گرید، شنیده‌ای؟
بگو، با ما بگو که حبیب ما، در رازگویی‌های علی‌وار خویش، و در مناجات‌های سجادانه‌اش چه می‌گوید؟
ای تربت مطهر، ای آنکه بر تربت تو، جای جای نشانه پای حبیب و اثر اشک‌های غریبانه او باقی است.
ای بقیع، ای تربت مطهر، ای کاش ما نیز چون تو، می‌توانستیم که با آن محبوب، وقتی که امن یجیب می‌خواند، همنوا شویم، و براستی که امن یجیب حکایت دل پرغصه اوست، گوش کن....
امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء و یجعلکم خلفاء الارض.
چراکه اوست مصداق اتم مضطر، و خلافت ارض میراثی است که به او باز می‌گردد و ای بقیع مطهر، منتظر باش.
اگر آنان توانستند، که برای همیشه شمس را در غربت غروب نگاه دارند، تو نیز غریب خواهی ماند.»
انتهای پیام/