چگونه آلمان ماشین کشتاری به نام اسرائیل را ساخت؟
به گزارش مشرق، محمد صرفی، فعال رسانه در تلگرام نوشت:
خلاصه ای از مقاله فلیکس هلبرگ؛ فعال سیاسی و نویسنده حوزه ضدفاشیسم:
حامیان اصلی اسرائیل تا سال ۱۹۶۷ رهبران جمهوری فدرال آلمان، از جمله جانشینان عاملان هولوکاست،بودند.
دولت جدید آلمان غربی بزرگترین حامی مالی اسرائیل بود، به گذار آن از یک اقتصاد کشاورزی به یک اقتصاد صنعتی کمک کرد و کمکهای نظامی حیاتی به آن داد.
برای پیوستن آلمان غربی به ناتو،آشتی با اسرائیل ضروری بود.
همانطور که دانیل ماروِکی در کتاب خود با عنوان " آلمان و اسرائیل:ماستمالی و دولتسازی" توضیح میدهد،"برای اورشلیم، راه واشنگتن از بن میگذشت؛ برای بن،راه واشنگتن از اورشلیم."این آشتی از طریق غرامت حاصل میشد - به آلمان اجازه میداد تا با حمایت دولت اسرائیل، خود را تطهیر کند و یک افسانه ملی ایجاد کند که در آن قربانیان یهودی زیادی وجود داشتند، اما هیچ عامل آلمانی در کار نبود.
در اسرائیل، بسیاری اذعان داشتند که این توافق به تثبیت ادامه حضور نخبگان نازی در آلمان کمک میکند.
توافق غرامت که در سال۱۹۵۲ بین اسرائیل و آلمان امضا شد، هدف دومی نیز داشت: به آلمان نقش رهبری در تقویت اسرائیل به عنوان سنگر نظامی غرب در خاورمیانه و گسترش نفوذ آلمان در منطقه میداد.عوامل هولوکاست در پارلمان آلمان به این توافق رای مثبت دادند.
توافق غرامت با اسرائیل این برنامه را تثبیت کرد: جلوگیری از هرگونه نازیزدایی معنادار اما جبران این امر از طریق حمایت از اسرائیل، که به نوبه خود یک پایگاه غربی در خاورمیانه فراهم کرد.
هنگامی که توافقنامه غرامت امضا شد، اسرائیل در وضعیت بحرانی قرار داشت، با جیرهبندی کالاهای اساسی و فقدان اکثر امکانات رفاهی معمول.
مهاجرت تا اوایل سال ۱۹۵۲ به دلیل بحران اقتصادی فزاینده متوقف شد، زیرا اسرائیل در آن زمان هنوز برای حفظ اقتصاد خود به ورود سرمایه خارجی متکی بود.اسرائیل در تلاش برای جا دادن موج مهاجران یهودی، با نرخ تهدیدآمیزی وام گرفت، زیرا به دلیل فقدان صنایع صادراتی توسعهیافته، قادر به جبران واردات فزاینده برای جمعیت رو به رشد خود نبود.
باوجود کسری بودجه، ناتوانی در پرداخت بدهیهای فزاینده، بر سر اسرائیل سایه انداخته بود.
وافق غرامت، در جلوگیری از بحران اسرائیل بسیار مهم بود، زیرا منابع لازم برای تبدیل اسرائیل به یک جامعه صنعتی را فراهم میکرد.
غرامتها به صورت نقدی پرداخت نشدند، بلکه عمدتاً به صورت تأمین مالی صنایع سرمایهبر، مواد اولیه برای کارخانهها و ایجاد صنعت کشتیسازی تجاری بودند.بین ۸۰ تا ۱۰۰ درصد فولاد و آهن مورد نیاز برای صنعت رو به رشد ماشینسازی اسرائیل از محل پرداختهای منابع آلمان به اسرائیل تأمین میشد، که بدون آن اسرائیل قادر به توسعه پایههای صنعتی خود نبود.
کمکهای آلمان به اسرائیل سه برابر بیشتر از کمکهای آمریکا بود.کمکها فقط شامل کمکهای اقتصادی نمیشد؛ بن همچنین نقش مهمی در حرفهایسازی نیروهای مسلح اسرائیل ایفا کرد.
اسرائیل توانست از آلمان غربی سلاح و تجهیزات خریداری کند، از جمله مسلسل، تجهیزات حمل و نقل، سلاحهای سنگین، هلیکوپتر، زیردریایی و حتی تانکهایی از نوع «ام۴۸ پاتون».
ارتش اسرائیل به زرادخانهای با کیفیت بالاتر دسترسی پیدا کرد.
افسران آلمانی نیز برای آموزش دادن به اسرائیل اعزام شدند، در حالی که افسران اسرائیلی، از جمله روسای آینده ارتش مانند هایم لاسکوف، برای آموزش توسط ارتش آلمان به آلمان اعزام شدند.آلمان غربی همچنین در ایجاد موساد، و همچنین هماهنگی فعالیتهای آنها در آفریقا و آسیا به اسرائیل کمک کرد.
آلمان غربی حتی در کمک به تلاشهای اولیه اسرائیل برای هستهای شدن نیز نقش داشت.
بن تا دهه ۱۹۶۰، حتی پیش از قدرتهای بزرگتر، به فعالترین حامی و پشتیبان اسرائیل تبدیل شده بود.تانکهای اسرائیلی که با سلاح و پول آلمان مسلح شده بودند، پس از پیروزی اسرائیل در جنگ ۱۹۶۷ علیه مصر، اردن و سوریه - با این تصور که آلمانیها خود را در نبردهایی که آدولف هیتلر باخته بود، پیروز میدانند - توانستند وارد سینا، بلندیهای جولان و کرانه باختری شوند.
این همان لحظهای بود که اجماع نخبگان آلمانی در مورد حمایت از اسرائیل به طور قاطع برقرار شد.
این اجماع خود را در قالب «یهودیت فلسفی»، یعنی همذاتپنداری بیش از حد با اسرائیل و پیروزیهای نظامی آن، ابراز میکرد.
اسرائیل به عنوان یک قدرت نظامی الهامبخش دیده میشد که آلمان باید از آن تقلید کند.
بیش از هزار آلمانی از سفارت اسرائیل پرسیدند که آیا میتوانند سرباز اسرائیلی شوند؟
یکی از کهنه سربازان اساس ۱۵۰۰ مارک به سفارت اسرائیل اهدا کرد تا ثابت کند «همه اعضای اساس جنایتکار نیستند».
رسانهها نیز به این جمع پیوستند و وزیر امور خارجه اسرائیل از «مطبوعات، رادیو و تلویزیون آلمان به خاطر اینکه در هر مرحله از درگیری...
در کنار ما بودهاند» تشکر کرد.
اشپیگل از «جنگ برقآسای اسرائیل» صحبت کرد و با شور و شوق سربازان اسرائیلی را «پیروز مانند رومل» توصیف کرد.رسانههای راستگرا حتی مشتاقتر بودند: برای دی ولت، تهاجم اسرائیل یک «رعد و برق پاککننده» بود که موفقیت آن باید آلمان غربی را نیز به توسل به درگیریهای نظامی در آلمان شرقی ترغیب کند.
مطبوعات آلمانی معتقد بودند هیچکس نمیتواند بیشتر از آلمان از رفتار اسرائیل بیاموزد.
جنگ اخیر غزه از ۷ اکتبر ۲۰۲۳، تأثیر کامل رویکرد آلمان را نشان می دهد.
در حالی که اسرائیل بیمارستانها، زیرساختهای عمومی و دانشگاهها را نابود کرده و با مسدود کردن هرگونه دسترسی سازمانهای بینالمللی به غزه، قحطی را مهندسی کرده است، آلمان در خط مقدم حمایت از آن بوده است.
صادرات نظامی آلمان به اسرائیل از آغاز جنگ دو برابر شده است، دولت با قطع موقت بودجه آژانس امداد و کار سازمان ملل متحد، در تلاش اسرائیل برای انحلال آن مشارکت کرد و همچنین به رد قوانین بینالمللی توسط دولت اسرائیل پیوست.
وزیر امور خارجه سابق آلمان، آنالنا بائربوک، از حزب سبز، حتی از حملات اسرائیل به بیمارستانها و مدارس دفاع کرد.
وقتی سردبیر روزنامه ولت نوشت که «نتانیاهو آوانگارد غرب است»، او به درستی جنگ اسرائیل در غزه را آغاز نابودی وضع موجودی دانست که غرب ایجاد کرده است.
امپریالیسم تهاجمی آلمان به سمت داخل متمایل شده است، زیرا اعتراضاتی که خواستار توقف صادرات نظامی به اسرائیل و همچنین تعهد واقعی به حمایت از کشور فلسطین هستند، از طریق محدودیت آزادی بیان سرکوب میشوند.
مهاجران جدید ملزم به اعلام وفاداری به حق موجودیت اسرائیل هستند.از آنجایی که حمایت آلمان از نسلکشی اسرائیل در غزه برای بسیاری از مردم منفور است، رسانهها و سیاستمداران چارهای جز واکنش نشان دادن به این اعتراضات و نامشروع جلوه دادن آنها به عنوان نشانهای از «اسلامگرایی» رو به رشد که باید با آن مبارزه شود، نداشتند.
*بازنشر مطالب شبکههای اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکهها منتشر میشود.