آنچه در برکناری والتز توسط ترامپ در رسانههای داخلی دیده نشد؛ او با مقامات اسراییلی برای کارشکنی علیه مذاکرات ایران و آمریکا در ارتباط بود
روزنامه اعتماد نوشت: روزنامه اسراييلي يديعوت آحارونوت تاييد كرده كه والتز با مقامات اسراييلي براي كارشكني عليه مذاكرات ايران و امريكا در ارتباط بوده است.

کد خبر: 711565 | ۱۴۰۴/۰۲/۱۵ ۱۰:۴۵:۰۰
«ایران و دیپلماسی ترامپ» عنوان یادداشت روزنامه اعتماد به قلم علی ودایع است که در آن آمده؛ هیاهوی تعویق دور چهارم مذاکرات ایران و امریکا آنچنان بلند بود که خانه تکانی کاخ سفید عملا به حاشیه رانده شد.
«مایکل والتز»، مشاور امنیت ملی امریکا و معاونش با همان مدل همیشگی «دونالد ترامپ» عزل شدند.
منابع آگاه به نشریه امریکایی «واشنگتنپست» گفتند: برکناری مایک والتز مرتبط با هماهنگیهای فشرده او با «بنیامین نتانیاهو» نخستوزیر رژیم صهیونیستی درباره به کار بستن گزینه نظامی علیه ایران پیش از سفر اخیر نتانیاهو به کاخ سفید بوده است.
روزنامه اسراییلی یدیعوت آحارونوت تایید کرده که والتز با مقامات اسراییلی برای کارشکنی علیه مذاکرات ایران و امریکا در ارتباط بوده است.
گفته شده که والتز میخواست سیاست امریکا را به سمت و سویی سوق دهد که ترامپ احساس خوشایندی به آن نداشت، چراکه امریکا هنوز یک راهکار دیپلماتیک را امتحان نکرده بود.
این موضوع به ترامپ گزارش شد و او از آن راضی نبود.
دیپلماسی ترامپ در خانه با چالش مواجه شده است آن هم در شرایطی که خواستههایش در میدان عمل نیز هنوز محقق نشده است.
براساس گزارش روزنامه یدیعوت آحارونوت، منابع آگاه از روابط امریکا و رژیم صهیونیستی عمیقا نگران آسیبهایی هستند که این رژیم در نتیجه ذکر نامش در این جنجال متحمل خواهد شد، چراکه به این صورت این رژیم به گونهای نشان داده میشود که در حال بازی کردن با ترامپ برای کشاندن وی به جنگ با ایران است.
نتانیاهو میداند که مرد دیوانه قابل پیشبینی نیست و هر لحظه ممکن است رفتاری که با نخست وزیر اوکراین رخ داد؛ شامل حال نخست وزیر اسراییل شود.
ناگفته نماند که مدل اعلام شروع مذاکرات امریکا با ایران و چهره بهتزده نتانیاهو دستکمی از تحقیر زلنسکی نداشت.
ماجرای خشم ترامپ از والتز که جانب نتانیاهو را گرفته بود هم یک پالس مشخص برای تلآویو است که مرد دیوانه اجازه نمیدهد کسی جای او تصمیم بگیرد.
نتانیاهو که پس از ماجرای هفتم اکتبر با توسعه بحران توانسته از حملات اپوزیسیون صهیونیستی در امان ماند؛ میداند که چشمانداز روشنی ندارد.
روزنامه عبری «معاریو» گزارش داد که پیشنهادی قضایی به نتانیاهو ارایه شده است تا با اقرار به اتهامات در پروندههای فساد خود، از سیاست کنارهگیری کند.
این ایده که پیشتر نیز در محافل حقوقی و سیاسی اسراییل مطرح شده بود، اکنون با جدیت بیشتری بررسی و به عنوان راهحلی برای پایان دادن به بنبست سیاسی طولانیمدت در اسراییل دیده میشود.
اسحاق هرتزوگ، رییس اسراییل در گفتوگو با «یدیعوت آحارنوت» این پیشنهاد را تایید کرد و اظهار داشت که چنین توافقی میتواند تنشهای سیاسی و اجتماعی را کاهش دهد و گزینهای عملی برای عبور از بحران کنونی باشد.
گفته شده که ترامپ در جریان سفر به خاورمیانه که برای ۱۳ تا ۱۶ ماه مه برنامهریزی شده، قرار است به عربستان سعودی، قطر و امارات عربی متحده برود.
تاکنون خبری مبنی بر قصد ترامپ مبنی بر سفر به سرزمین اشغالی منتشر نشده است.
دیپلماسی تک نفره مرد دیوانه
دوران ریاستجمهوری ترامپ با فاصلهگیری آشکار از سیاست خارجی سنتی امریکا با گرایشهای یکجانبهگرایانه و بدبینی نسبت به نهادهای چندجانبه مشخص شده است.
این رویکرد که اغلب با عنوان «اول امریکا» مطرح میشود، توافقات دوجانبه و منافع ملی را بر همکاریهای بینالمللی اولویت میدهد.
یکی از مظاهر کلیدی این تغییر، رد مکرر یا به حاشیه راندن صداهای مخالف در دولت اول ترامپ است که مهمترین نمونه آن شرایط پیرامون برکناری جان بولتون، مشاور امنیت ملی بود.
حذف «مایک پمپئو»، وزیر امور خارجه سابق امریکا و حالا ماجرای والتز نشاندهنده ادامه رویه قدیمی مرد دیوانه است.
فعلا «مارکو روبیو»، وزیر امورخارجه امریکا سکاندار امنیت ملی ایالات متحده شده، اما سناتور سابق جمهوریخواهان تندرو هم ممکن است به سرنوشت والتز دچار شود.
رییسجمهوری امریکا میخواهد برنامههایش در سیاست خارجی را اجرا کند.
او چندین هدف را پیش از بازگشت به کاخ سفید ردیف کرده بود، اما هیچ کدام به نتیجه مطلوب نرسیده است.
«دونالد ترامپ» میخواهد به هر قیمتی آسمان را به زمین بدوزد.ظاهرا «مرد دیوانه» میخواهد همه مسائل امریکا با روسیه در جنگ اوکراین، با ایران در پرونده اتمی، با چین در توسعه اقتصادی، اروپا در هزینههای سربار ناتو و چندین پرونده ریز و درشت دیگر را حل کند.
در دور اول، یکجانبهگرایی ترامپ در اقداماتی مانند خروج ایالات متحده از توافق تجاری مشارکت ترانس پاسیفیک، توافق پاریس در مورد تغییرات اقلیمی و توافق هستهای ایران (برجام) مشهود بود.
این تصمیمات اغلب بدون مشورت قابل توجه با متحدان گرفته میشد و اغلب با این باور رییسجمهور توجیه میشد که ترتیبات موجود برای منافع امریکا مضر است.
این تاکید بر خوداتکایی و بیاعتمادی به تعهدات بینالمللی، اعتماد به شرکای دیرینه را از بین برد و اتحادهای جهانی را متشنج کرد.
ترامپ در پرونده ایران با الگوریتم ویژه مرد دیوانه و بازی با ساعت شنی مذاکرات تلاش میکند تهران را ذیل استراتژی فشار حداکثری پای میز مذاکره بنشاند.
البته در طرف مقابل ایران نشان داده که به همان میزانی که آماده مصالحه و توافق است؛ انگشتها را روی ماشه نگه داشته است.
اتحادیه نامتجانس مخالفان مذاکره با تهران
صراحتا میتوان گفت که اسراییل سرسختترین دشمن چانهزنیهای واشنگتن با تهران و هرگونه توافق احتمالی است.
در عین حال، اتحادیه نامتجانسی از مخالفان مذاکره با تهران در واشنگتن شکل گرفته است.
در درجه اول، حزب جمهوریخواه، به ویژه جناح تندروی آن، پیوسته از حفظ فشار حداکثری بر ایران حمایت میکند و با امتیازاتی که به عنوان پاداش رفتار بیثباتکننده آن تلقی میشود، مخالف است.
این موضع اغلب ناشی از روابط قوی با گروههای لابی طرفدار اسراییل و این اعتقاد هستند که تنها اقدامات قهری میتواند ایران را مهار کند .
فراتر از اختلافات درون حزبی، برخی جناحهای درون حزب دموکرات نیز به جنگطلبان پیوستهاند.معماران برجام که روزگاری برای خروج ترامپ از توافق برای اقدام مشترک یقه پاره میکردند؛ امروز میگویند که ترامپ باید امتیازاتی بیش از گذشته را مطالبه کنند.
آنها نگران هرگونه توافق ترامپ با ایران هستند.
برخی رسانهها ضمن تلاش برای بازی با فکر تهران میخواهند مذاکرات را به بنبست بکشند.
ناگفته نماند که آژانس بینالمللی انرژی اتمی هم که باید در مقام کنترلکننده بحران ظاهر شود؛ گاهی به تخاصم و بدبینیها دامن میزند تا همانند اروپاییها یک بازیگر پارادوکسیکال در مذاکرات ایران و امریکا باشد.
تجربه عراق مقابل ترامپ
نشریه هیل هشدار میدهد که «امریکا نباید اشتباه حمله به عراق را درباره ایران تکرار کند.» بنا به نوشته نشریه وابسته به مجلس نمایندگان، «استیو کول» در کتاب «تله آشیل»، روایتی مستند و دقیق از چگونگی سوءتفاهمهای متقابل، شکستهای اطلاعاتی و تفکر گروهی نهادی که منجر به حمله فاجعهبار ایالات متحده به عراق در سال ۲۰۰۳ شد، ارایه میدهد.
این کتاب نشان میدهد که چگونه سیاستگذاران امریکایی، تحت تاثیر الزامات داخلی و اعتبار منطقهای، سیگنالهای مبهم و غیرشفاف صدام را اشتباه تعبیر کردند.
کتاب تله آشیل فاش میکند که سرویسهای اطلاعاتی ایالات متحده، تحت فشار برای ارایه ارزیابیهای قطعی، اغلب بدترین سناریوهای ممکن را پیشبینی میکردند و منطق درونی تصمیمات عراق را در نظر نمیگرفتند.
مورد عراق نشان میدهد که چگونه ایدئولوژی، تحرکات بروکراتیک و دستور کارهای سیاسی در واشنگتن، یک سیستم اطلاعاتی بسته ایجاد که ترس را تقویت کرد، دیپلماسی را به حاشیه راند و در نهایت فرضیات ناقص را به توجیهی برای جنگ تبدیل کرد.
عنوان «تله آشیل» به گرفتاری متقابل صدام و ایالات متحده در چرخههای قضاوت نادرست اشاره دارد، بدون اینکه هیچ کدام قادر به اصلاح مسیر باشند.
این داستان هشداردهنده چیزی بیش از یک گذشتهنگری است.
این داستان، دریچهای حیاتی برای درک چگونگی ادامه نقاط کور نهادی مشابه در شکلدهی سیاست خارجی امریکا - بهویژه در قبال ایران - ارایه میدهد.
نظریه اصلی کول مبنی بر این است که واشنگتن میتواند زندانی روایتهای نادرست و تکرار گزارشهای غلط امنیتی شود؛ وضعیتی که مشخصا واشنگتن را در پرونده تهران درگیر کرده است.
امریکا با بدبینی مفرط هرگز نتوانسته وارد یک دیپلماسی عملگرایانه با تهران شود؛ داستان جالب اینجاست که ترامپ برخلاف سایر روسای جمهوری امریکا در چارچوبهای سنتی کاخ سفید رفتار نمیکند.
هیل صراحتا هشدار میدهد که بازنویسی محاسبات جنگ عراق برای حمله به ایران یک خطای فاحش برای امریکاست و در ادامه ابراز نارضایتی میکند که اطلاعات از طریق فرضیات بدترین حالت فیلتر میشود.
موضع بازدارنده و رفتار منطقهای ایران نه به عنوان محاسبات استراتژیک، بلکه به عنوان مدرکی از خصومت ذاتی تفسیر میشود.
این قاب تفسیری محدود از ارزیابیهای تهدید را تحریف کرده و دیپلماسی را تضعیف میکند.
چالش واشنگتن و حلقه حاکمیتی امریکا این است که با وجود سالها بازرسیهای سرزده توسط آژانس بینالمللی انرژی اتمی و فقدان هرگونه شواهد قطعی دال بر تلاش برای تسلیحاتی کردن، این برنامه همچنان در گفتمان امریکایی به عنوان یک تهدید نظامی پنهان به تصویر کشیده میشود.
ماهیت صلحآمیز برنامه هستهای ایران - که ریشه در تنوعبخشی به انرژی، توسعه فناوری و حاکمیت ملی دارد - تحتالشعاع فرضیات بدترین حالت قرار گرفته است که توسط بازیگران سیاسی و شبکههای لابیگری تقویت میشود.
تحریف مداوم حقایق در مورد ایران نه تنها توسط تحلیلهای ناقص، بلکه توسط روایتی با دقت ساخته شده که برای تداوم درگیری طراحی شده است، هدایت میشود.
سوءتفاهمها در مورد ایران ناشی از شکستهای اطلاعاتی نیست - برعکس، بیش از 20 سال است که جامعه اطلاعاتی ایالات متحده بهطور مداوم به این نتیجه رسیده است که ایران به دنبال سلاحهای هستهای نیست، موضعی که در گزارش ارزیابی سالانه تهدید 2025 مجددا تایید شده است.
در عوض، این تصورات غلط توسط یک شبکه لابیگری عمیقا ریشهدار که از خصومت مداوم سود میبرد، تقویت میشود.
این شبکه - ایدئولوگهای نومحافظهکار، منافع صنایع دفاعی و گروههای طرفدار اسراییل - بهطور سیستماتیک ایران را به عنوان یک دشمن همیشگی به تصویر کشیدهاند.
این شبکه، بحثهای سیاسی را شکل داده، بر تصاویر رسانهای غالب شده و هزینههای سیاسی سنگینی را بر کسانی که از دیپلماسی حمایت میکنند، تحمیل کرده است.
مقابله با این دستگاه اکنون یک وظیفه حیاتی برای رهبری امریکا و شخص ترامپ است.
هیل خطاب به کاخ سفید مینویسد: رییسجمهوری امریکا اکنون با یک لحظه تعیینکننده روبهرو است.
دستیابی به یک توافق پایدار و متعادل با ایران مستلزم غلبه بر این سیستم ریشهدار است.
روایتهایی که او ترویج میدهد و ترسهایی که میپروراند، باید بهطور مستقیم مورد مقابله قرار گیرد.
تعامل استراتژیک باید جایگزین نمایشهای نمایشی شود؛ دیپلماسی باید در خدمت منافع ملی باشد، نه جنگهای صلیبی ایدئولوژیک.
مخالفت با این دستگاه یک حرکت نمادین نیست.
این گام اساسی در جهت بازپسگیری سیاست خارجی ایالات متحده از چنگال شبکههای مبهم و همسو کردن آن با ترجیحات مردم امریکاست.
در این زمینه، یک توافق موفقیتآمیز با ایران نه تنها یک پیشرفت دیپلماتیک خواهد بود، بلکه نشان میدهد که ترامپ کنترل خود را بر دستگاهی که دهههاست شرایط جنگ و صلح را در واشنگتن دیکته میکند، اعمال کرده است.
همزمان با گزارش هیل، اندیشکده «ریسپانسیبل اِستیت کرفت» در گزارشی با اشاره به برکناری والتز مینویسد که برخی چهرههای تندرو و جنگطلب جمهوریخواه نزدیک به ترامپ در حال چرخش نسبت به توافق احتمالی با ایران هستند.
آیا شاهینها حاضر به پذیرش معامله با تهران شدهاند؟
آیا سیاست انفرادی ترامپ برخلاف سایر روسای جمهوری امریکا میتواند از حصار جنگطلبان و سازمانهای اطلاعاتی ایالات متحده عبور کند یا گرفتار چرخه مهندسی تصمیم اسراییل خواهد شد؟