زیارت از دور در نورآباد؛ پرچم "حرم" را آورد
حرم نه در طوس بود، نه در صحن های مرمرین. حرم در دلفان شکفت. در گودی گلوهایی که تنها نام رضا را بلدند. در لرزش دست هایی که تا ضریح نرسیده اند.

به گزارش خبرگزاری تسنیم از نورآباد، زمین از جایی به بعد، بوی آسمان میدهد.
بوی صحن انقلاب، بوی شبستان گوهرشاد.
وقتی کاروان زیر سایه خورشید به دلفان رسید، خاک هم متبرک شد.
رایحه ضریح داشت، بوی اشک مادر در اذان سپیدهدم.
خادمها پرچم رضوی را با تکهای از آسمان آوردند.
یک زیارتِ بینیاز از فاصله.
مردم، مقابلش ایستادند، اشکبار و تمام ملکوت مؤذن شد.
پرچم آمده بود در هیئت نسیمی قدسی، تا دستی بر دل شکسته پیرمردی بکشد که هر ساله آرزوی مشهد دارد، اما سهمش دوا و نان میشود.
آمده بود برای مادری که کنار تخت بیمارستان با تسبیحی پوسیده شب و روز را یکنفس میگوید:«یا علیبنموسیالرضا».
در خانه شهیدان وقتی پرچم وارد شد، بوی گلاب میداد، بوی قرآن لبپریده و پلاک خاکخورده.
مادر آرام نشست.
فقط زمزمه کرد:«خوش آمدی آقاجان».
پرچم، میان قاب عکسها ایستاد.
میان پیراهنهای خونخورده و مهرهای لبپوسیده.
حرم میان چهار دیوار خانه تجلی کرد.
در مرادآباد نیز مردم از دورترین خانهها آمدند.
خادمی گفت:«شما نیامدید مشهد، مشهد آمده».
و مگر مشهد کجاست؟
اگر نه در دل مادری که با زبان لکی در خلوتی شبانه به گنبد فیروزهای چشم میدوزد و میگوید:«آقا، فقط خودت».
در خانه پاسدار شهید امید رستمی، پرچم روی دیوار ایستاد؛ کنار عکسی با لباس خاکی، با سربند یا رضا.
هوای پنجره فولاد آمده بود با پرچم و زمین، در آن ساعت، چیزی کم از بهشت نداشت.
انتهای پیام/644