«دشتمالِ» اندک ورودی به سیستان مدیریت میشود؟+فیلم - تسنیم
ورود آب از افغانستان به منطقه سیستان طی روزهای اخیر هرچند اندک بوده، اما در صورت مدیریت صحیح منابع آبی می تواند بخشی از آسیب ها را کاهش دهد، اما آیا «دشتمال» وارد شده به منطقه به درستی مدیریت می شود؟

به گزارش خبرگزاری تسنیم از زهک، خشکسالیهای پیدرپی 25 سال اخیر منطقه شامل پنج شهرستان زابل، زهک، هامون، هیرمند و نیمروز واقع در شمال استان سیستان و بلوچستان سیستان را با چالشهای عدیدهای روبرو کرده است.
ورود آب از افغانستان به این منطقه هرچند اندک اما در صورت مدیریت صحیح منابع آبی میتواند از بخشی از آسیبها را کاهش دهد، اما آیا «دشتمال» وارد شده به منطقه به درستی مدیریت میشود؟
سیلاب اخیر رودخانه هیرمند، که در زبان محلی با نام «دشتمال» شناخته میشود، پس از ماهها خشکسالی شدید در منطقه، از افغانستان به سمت دشتهای سیستان در شمال استان سیستان و بلوچستان جاری شده است.
این موضوع با وجود حجم نسبتاً اندک آب، موجی از امید را میان جوامع محلی ایجاد کرده است.
بر اساس گزارشهای میدانی، ورود آب به ایران بهدلیل بارشهای فصلی در افغانستان از دو مسیر اصلی «جریکه» و «فراهرود» انجام شده است.
این آبها به گسترش بستر خشک تالاب بینالمللی هامون سابوری رسیده و برای ساکنان محلی امید به بازگشت حیات به زمینهای کشاورزی و اکوسیستمهای خشک شده را به ارمغان آورده است.
این رویداد، هرچند که برای سیستان نویدبخش است، اما نمیتواند نادیدهگرفتنی باشد که حیات سیستان به طور عمیق با رودخانههای مرزی همچون هیرمند، هریرود، فراهرود و خاشرود پیوند دارد.
بر پایه «معاهده 1351» میان ایران و افغانستان، سهم سالانه ایران از آب هیرمند 820 میلیون مترمکعب تعیین شده است.
اما اجرای این توافق همواره با چالشهایی از سوی حکومتهای مختلف افغانستان مواجه بوده است.
این چالشها بهویژه در سالهای اخیر شدت یافته و بر زندگی روزمره کشاورزان و ساکنان محلی تأثیرگذار بوده است.
نکته کلیدی این است که معاهده مذکور تنها به «مصارف شرب و کشاورزی» ایران اشاره دارد و «حقآبه محیطزیستی» تالابهای هامون را در نظر نمیگیرد.
در این راستا، تالاب هامون به عنوان یک تالاب بینالمللی ثبتشده در «کنوانسیون رامسر»، نیازمند تأمین حداقلی آب برای حفظ اکوسیستم منحصربهفرد خود است.
این کمبود آب نه تنها بر تنوع زیستی تالابها تأثیر منفی میگذارد، بلکه به معیشت ساکنان محلی که به کشاورزی و شیلات وابستهاند، آسیب میزند.
با توجه به این توضیحات سیلاب هیرمند میتواند به عنوان یک نقطه عطف در مدیریت منابع آبی منطقهای و تقویت همکاریهای بینالمللی میان ایران و افغانستان مورد توجه قرار گیرد.
البته باید توجه داشت این اندک آب ورودی به عنوان بخشی از حقآبه تلقی نمیشود.
حقآبه منطقه سیستان از رودخانه هیرمند یکی از چالشهای دیرینه بین ایران و افغانستان است که ریشه در معاهدات تاریخی، تغییرات اقلیمی و سیاستهای مدیریت آب دارد.
پیشینه تاریخی و معاهدات بینالمللی و عدم پایبندی افغانستان
بر اساس توافق دلتا در سال 1351، حقآبه سالانه ایران از هیرمند 820 میلیون مترمکعب تعیین شد که در سالهای نرمال آبی باید پرداخت شود.
این معاهده همچنین ایستگاه سنجش «دهراوود» را به عنوان معیار اندازهگیری آب معرفی کرد.
اختلافات از قرن نوزدهم با جدایی هرات از ایران و تغییر مسیر هیرمند آغاز شد.
افغانستان طی سالهای اخیر با ساخت سدهای متعدد مانند «کمالخان» جریان آب را به سمت شورهزار «گودزره» منحرف کرده است که نقض صریح معاهده محسوب میشود.
دولتهای افغانستان، از جمله طالبان، با استناد به کمبود آب ناشی از تغییرات اقلیمی، از پرداخت حقآبه ایران خودداری کردهاند.
با این حال، دادههای ماهوارهای نشان میدهد حجم آب ورودی به هیرمند کاهش نیافته و انحراف عمدی آب به گودزره ادامه دارد.
تفاوت آب «دشتمال» و حقآبه
آب دشتمال به جریانهای فصلی ناشی از ذوب برف یا بارندگیهای موقت اطلاق میشود که به صورت سیلاب وارد ایران میشود.
این آبها غیرقابل پیشبینی و ناپایدار هستند و نمیتوانند جایگزین حقآبه قانونی شوند.
افغانستان با کنترل کامل سد کمالخان، حتی آب دشتمال را نیز به سمت گودزره هدایت میکند.
در سالهای اخیر به ویژه، این اقدام باعث شد حجم آب دشتمال ورودی به منطقه سیستان به حداقل ممکن برسد.
تالاب هامون با ظرفیت 11 تا 13 میلیارد مترمکعب، به دلیل قطع جریان هیرمند خشک شده است.
این امر منجر به نابودی اکوسیستم، مهاجرت پرندگان و تشدید طوفانهای گردوغبار شده است.
بیش از 15 هزار صیاد و صنعتگر محلی در پی خشکسالی منطقه و عدم پرداخت حقآبه بیکار شدهاند و مهاجرت گسترده به شهرهای دیگر ایران رخ داده است.
در این شرایط چند صد روستا نیز تحت تأثیر شنهای روان قرار گرفتهاند.
دولت در حال اجرای طرحهایی مانند آبشیرینکن در سیستان و لایروبی کانالهای آبرسانی است.
با این حال، این اقدامات بدون احیای هیرمند کافی نیستند.
«دشتمال» اندک ورودی به سیستان به درستی مدیریت میشود؟
مدیریت صحیح آب دشتمال ورودی به منطقه سیستان نیازمند ترکیبی از راهبردهای فنی، دیپلماسی، و زیستمحیطی است.
این آبهای فصلی که عمدتاً از بارشهای موقت در افغانستان ناشی میشوند، بهدلیل غیرقابل پیشبینی بودن و حجم محدود، چالشهای خاصی ایجاد میکنند.
استفاده از مخازن و چاهنیمهها برای ذخیره آب دشتمال در فصل پرآبی ضروری است.
این آبها میتوانند برای تأمین نیازهای کشاورزی و شرب در ماههای خشک استفاده شوند، هرچند حجم فعلی آنها محدود است.
ورود بخشی از دشتمال به هامون میتواند به کاهش ریزگردها و احیای موقت اکوسیستم کمک کند، اما برای تأثیرگذاری بلندمدت، نیاز به تداوم جریان و ترکیب با حقآبه اصلی است.
به نظر میرسد نصب ایستگاههای سنجش در مرز سیستان برای اندازهگیری دقیق حجم آب ورودی و جلوگیری از ادعاهای نادرست طرف افغان درباره پرداخت حقآبه ضروری است.
مدیریت دشتمال در سیستان نیازمند رویکردی چندوجهی شامل «ذخیره و توزیع عادلانه آب فصلی، فشار دیپلماتیک برای احیای حقآبه، حفاظت از اکوسیستم هامون و تامین منابع آبی جایگزین است» و در واقع بدون حل ریشهای مسئله حقآبه، حتی بهترین مدیریت دشتمال نیز نمیتواند بحران آب سیستان را برطرف کند.
حقآبه هیرمند نه تنها یک مسئله زیستمحیطی، بلکه آزمونی برای دیپلماسی آب در منطقه است.
افغانستان با سوءاستفاده از موقعیت بالادستی، حقوق بینالملل را نقض میکند، در حالی که ایران نیازمند اتخاذ راهبردهای چندجانبه(حقوقی، فنی و سیاسی) برای احقاق حق خود است.
احیای هامون و جلوگیری از بحران انسانی در سیستان مستلزم فشار بینالمللی بر افغانستان و همکاری سازمانهایی مانند سازمان ملل است.
اما انتظار میرود مسئولان منطقه با اتخاذ تدابیر صحیح اندک آب ورودی را به درستی مدیریت کنند.
.
انتهای پیام/