عطر صدر 19| روایتهایی از اخلاق شهید صدر در خانواده - تسنیم
همسر شهید صدر روایت می کند: "او واقعاً مرد آرمانی بود و من می توانم بدون مبالغه بگویم که در این نوزده سالی که در کنار او بودم حتی یک بار هم من را ناراحت نکرد و من هم همواره تلاش می کردم او را ناراحت نکنم".

به گزارش خبرنگار اقتصادی خبرگزاری تسنیم؛ در تحلیل شخصیت برجسته نابغهای چون آیتالله شهید سید محمدباقر صدر، میبینیم که این شهید والامقام هم از منظر علمی و اندیشهورزی در قله قرار داشت، هم در سیاستورزی مکتبی سرآمد دوران خودش بود، و هم در رفتار روزمره و نسبتهای انسانی نیز آینهای تام و تمام از محبت و عقلانیت و دینداری و اخلاق بود.
گزارش زیر، کوششی است برای بازخوانی وجوه کمتر دیدهشده از حیات آن شهید گرانقدر در جایگاه یک پسر، یک برادر، یک همسر و یک پدر.
رفتار شهید صدر با خانواده را اینطور میتوان توصیف کرد که اگر شهید صدر در برابر نظام استبدادی بعث، سمبل عقلانیت مقاوم و از حیث علمی، فقیهی زمانشناس و اولوالعزم و استوار و مستحکم بود، در محیط خانه تجسمی از محبت، حکمت، فروتنی، و انسانیتی برخاسته از اخلاق الهی بود.
ذیلاً با زوایایی از زندگی او روبهرو میشویم که تا حد زیادی در تاریکی ماندهاند؛ زوایایی که بخشی از منظومهای منسجم از انسانشناسی اسلامیاند که شهید صدر به آن باور داشت و به آن عینیت بخشید.
در میان تمامی پیوندهای انسانی، پیوند میان فرزند و مادر سرشار از عاطفه ناب و زلال است.
شهید صدر، با درک دقیق شرایط روحی و جسمی مادر، فراتر از عاطفه معمول یک فرزند با مادرش برخورد میکرد.
مادر که خیلی زود از سایهسار همسر و فرزند ارشدش محروم بود، سالیان متمادی از حمایت سیدمحمد باقر و بنتالهدی، در بالاترین درجات برخوردار شد.
گفته شده یکی از دلایل مهم عدم ازدواج علویه بنتالهدی صدر، ملاحظات شرایط مادرش بوده است.
پژوهشگاه شهید صدر درباره ارتباط شهید صدر و مادر بزرگوارش مینویسد:
"شهید صدر هر روز حتماً لحظاتی را کنار مادرش مینشست و با او همکلام میشد و تلاش میکرد با این کار قدری از رنجهای بیماری و مشکلات جسمی او و همچنین نگرانیهایش نسبت به خودش را کم کند.
مادر شهید صدر خیلی نگران جان پسرش بود و احساس میکرد رژیم بههرحال او را رها نخواهد کرد.
به همین دلیل ایشان از هر راه ممکن تلاش میکرد قلب مادرش را آرام کند و این نگرانیها را بکاهد.
هر روز بهجای اینکه فقط در کتابخانهاش بنشیند و مطالعه و تفکر کند، ساعاتی را به اتاق مادرش میرفت، کتابها و دفترهایش را با خودش میبرد و در آنجا کارها و دروس خود را آماده میکرد و بیشتر اوقات تا عصر هم آنجا میماند.
این کار را تا آخرین روز قبل از دستگیری منجر به شهادتش، انجام میداد."
عاطفه خانوادگی شهید صدر، منحصر به مادر نبود.
خواهرش بنتالهدی برای شهید صدر، برای او همراهی در جهاد فکری و اجتماعی بود.
در برخی روایتها شهید صدر خود و خواهرش را با وجود اختلاف سنی سه ساله، دوقلو و همزاد معرفی میکرد.
کتاب شریف «شرح صدر» در این باره آورده است:
"رفتار شهید صدر با خواهرش، بنتالهدی نیز در نهایت لطافت و ظرافت بود.
او میدانست که این قهرمان ایثارگر که آینده خود را به عنوان یک زن به خاطر مادر و برادرش فدا کرده است سزاوار بزرگداشت و احترام کامل است.
به همین دلیل وقت زیادی به ایشان اختصاص میداد و در راه تعلیم و تربیت او تلاش میکرد.
شهید بنتالهدی بسیار عالی و با آگاهی همه جانبه از واقعیتهای سیاسی و اجتماعی و اسلامی عراق رشد کرد.
او نمونه کوچک برادرش بود و همان همّوغم اسلامی و روحیه زلال و هدفمندی آگاهانه را در کارها و تلاشهایش داشت."
شاید اینطور بتوان تلقی کرد که رفتار احترامآمیز، پرمحبت و حمایتگرانه شهید صدر، بستری فراهم آورد تا بنتالهدی به الگویی کمنظیر از زن مسلمان فرهیخته بدل شود؛ زنی که در پرتو این تعامل، در قامت یک متفکر اجتماعی و فعال فرهنگی شکوفا شود.
همچنین در تحلیل روابط خانوادگی شهید صدر، نمیتوان از تعامل او با همسر بزرگوارش، امجعفر، غافل ماند.
سیدمحمدباقر در زندگی خانوادگی بینظیر بود.
همسرش فاطمه خانم میگوید:
"او واقعاً مرد آرمانی بود و من میتوانم بدون مبالغه بگویم که در این نوزده سالی که در کنار او بودم حتی یکبار هم من را ناراحت نکرد و من هم همواره تلاش میکردم او را ناراحت نکنم".
پیوند آن دو که بر پایه احترام، همراهی و درک متقابل شکل گرفته بود، در سایه سالها مجاهدت مشترک، به رابطهای عمیق بدل شده بود.
شیخ محمدرضا نعمانی، نقل میکند:
"همسر بزرگوار شهید صدر، یعنی امجعفر که شریک سختی و آسایش ایشان بود در قلب شهید جایگاه ویژهای داشت.
او به خاطر شهید صدر رنج و مشقت زیادی را تحمل کرده بود؛ از همان لحظه اول ازدواج که با مهاجرت به عراق درد غربت را چشید تا آن آخرین روزهای زندگی مشترکشان که ماجرای تلخ و دردناک حصر روی داد.
او در همه این دوران سخت در کنار شهید صدر بود و با مشکلات همراهی میکرد.
به همین جهت امجعفر جایگاه خاصی در قلب شهید صدر داشت و بهحق شایسته این توجه فراوان و خاص ایشان بود.
شهید صدر اهمیت و ارزش این ایثارها را درک میکرد و نسبت به او با مهربانی و احترام فراوانی برخورد میکرد.
من از وقتی با این خانواده آشنا شدم حتی یکبار هم ندیدم که مشکلات و کمبودها، رابطه خوب شهید صدر و همسرش را حتی ذرهای مکدر کند...
و این مسئله واقعاً شگفتانگیز است."
پیوند عاطفی شهید صدر و همسرش، الگویی از وفاداری عمیق در شدیدترین فشارهای سیاسی و بطور عام در تندبادهای زندگی به دست میدهد.
این همراهی کمنظیر، نشان داد که چگونه در سختترین شرایط زندگی، میتوان روابط زناشویی را بر پایه همدلی و ایمان حفظ کرد.
رفتار شهید صدر، با فرزندانش نیز بسیار درسآموز بود.
وی ضمن حفظ قاطعیت و حکمت، نهایت محبت را نسبت به فرزندانش روا میداشت.
پدر بودن برای او فرصتی بود برای تربیت فرزندانی که با ایمان، فهم و شخصیت الهی و انسانی به میدان زندگی پا بگذارند.
شیخ نعمانی در این زمینه نقل میکند:
"رفتار شهید صدر با پسر و دخترانش نیز در نهایت لطافت و محبت و مهربانی بود.
او با کودکانش گرم میگرفت و حقیقتاً با آنها خوشرفتار بود؛ هیچ وقت دست روی آنها بلند نکرد و به آنها کمترین سخن اهانتآمیزی نگفت.
بهترین شیوهها را برای تربیت آنها به کار میبرد و به اقتضای شرایط گاهی اوقات با روحیه دوستانه و گاهی با روحیه پدرانه با آنها رفتار میکرد.
هر روز موقع اذان ظهر که جلسه شهید صدر تمام میشد و به اندرونی میآمد، کودکانش طوری از او استقبال میکردند که گویی از سفری دور برگشته است و واقعاً از خوشحالی پر در میآوردند.
وقتی فرزندانش ــ که حدوداً ده دوازده ساله بودند ــ با او حرف میزدند، مثل افراد بزرگسال با آنها برخورد میکرد؛ کاملاً به حرفهایشان گوش میداد و با آنها بحث و گفتوگو میکرد.
او با این کار تلاش داشت اطمینان و اعتماد به نفس و قدرت شخصیت را در آنها ایجاد کند.
یادم هست که یکی از دختران کوچکش ــ که ده سال یا کمتر سن داشت ــ دفتری آماده کرده بود و هر روز از شهید صدر میخواست روایتی را در آن بنویسد.
شهید صدر در برآوردن خواسته او درنگ نمیکرد و روایتی را برایش مینوشت و او هم هر روز نوشته شهید صدر را حفظ میکرد.
شهید صدر نام او را لقمان حکیم گذاشته بود.
این دختر بعدها به همسری شهید سید مؤمل صدر درآمد.
شهید صدر کودکانش را طوری تربیت میکرد که خودشان را از آنِ اسلام بدانند و بفهمند که هر چه دارند دست آنها امانت است، نه اینکه ملک خودشان باشد.
شهید صدر با همسر گرامیاش، امجعفر توافق کرده بودند که اگر یکی از بچهها کاری کرد که باید تنبیه میشد، امجعفر او را تنبیه کند.
شهید صدر در بیان دلیل این کار میگفت: بچهها از نظر فطری و تربیت و آمیزش با مادر بیشتر انس و الفت دارند و این باعث میشود، خاطره تنبیه به سرعت از قلبشان پاک شود، اما چنین اتفاقی برای پدر به وقت طولانیتری نیاز دارد.
ضمن اینکه خودش برای آموزش مفاهیم و اندیشههای اسلامی به فرزندان از دیگران توانایی بیشتری دارد و این مسئله نیازمند زمینهای مساعد و قلبهای بامحبت است.
شایان ذکر است که اگرچه شهید صدر با کودکان خود رفتاری متواضع داشت، هیبت او باعث میشد فرزندانش به او احترام بگذارند و حدود رابطه مؤدبانه را با او نگه دارند."
به این ترتیب، در نگاه به روابط خانوادگی شهید آیتالله سید محمدباقر صدر، آنچه بیشتر از همه آشکار میشود، پیوند ایمان و محبت است؛ این نسبت در جزئیترین مناسبات زندگی روزمره شهید صدر حضور دارد.
این رفتار، تبلور عینی از اخلاق نبوی و سیره علوی است؛ میبینیم که در سلوک شهید صدر، نقشهای مختلف خانوادگی با مسئولیتهای اجتماعی و علمی و سیاسی، در تعادل کامل قرار دارند.
سلوک شهید صدر در خانواده، یک نسخه عملی از حیات طیبه او است و میتواند سرمشق برای خانوادههایی باشد که دغدغه تربیت نسلی دینباور، خردمند و فرهمند دارند.
رفتارهای این مجاهد شهید در خانواده، مانند زیست علمی و سیاسی او همچنان میتواند الهامبخش و راهگشا باشد.
انتهای پیام/