عیار بریکس در مواجهه با قانون جنگل و نظام قلدری
اگر بریکس بتواند بدون تکرار اشتباهات غرب فضایی برای مشارکت برابر کشورهای کوچک و بزرگ فراهم کند، آنگاه می توان امیدوار بود که نظم نوینی متولد شده که در آن، به جای قانون جنگل، قانون گفت وگو حاکم است.

گروه بینالملل خبرگزاری تسنیم- اجلاس امسال بریکس در برزیل در شرایطی برگزار میشود که جهان شاهد تشدید سیاستهای یکجانبهگرایانه غرب به رهبری آمریکاست.
بسیاری از کارشناسان سیاستهای زورگویانه دونالد ترامپ با شعار «اول آمریکا» را یادآور «نظم جهانی یالتا» دانستهاند.
همانگونه که نظم یالتا پس از جنگ جهانی دوم، جهان را به حوزههای نفوذ قدرتهای پیروز تقسیم کرد، امروز نیز واشنگتن تلاشی را برای تحمیل اراده خود بر سایر کشورها از طریق ابزارهای اقتصادی و سیاسی آغاز کرده است.
اما تفاوت کلیدی اینجاست که این بار، ائتلاف بریکس نه تنها چشماندازی برای مقابله با این رویکرد ایجاد کرده بلکه در حال ترسیم چهرهای جدید از همکاریهای بینالمللی است؛ چهرهای که در آن احترام به حاکمیت ملی، چندجانبهگرایی واقعی و توسعه مشترک جایگزین زورگویی و سلطهطلبی میشود.
ائتلاف بریکس به عنوان نماد یک جنبش ضدجریان نه تنها الگوی کهنه مد نظر آمریکا را به چالش میکشد، بلکه با ارائه بدیلهای عملی، تصویری از یک نظم بینالمللی عادلانهتر را ترسیم میکند.
در شرایطی که واشنگتن با ابزارهایی مانند تحریمهای یکجانبه، جنگ تعرفهای و نقض مکرر قواعد سازمانهای بینالمللی اصل حاکمیت قانون را تضعیف میکند گفتمان بریکس که محور آن را چندجانبهگرایی، توسعهگرایی و احترام به حاکمیت ملی تشکیل میدهد به پرچمدار نظم نوینی تبدیل شده است که در آن نه زورگویی، که گفتوگو تعیینکننده است.
از یالتا تا ترامپ: زنجیره سلطهگری تکقطبی
نظم یالتا در سال 1945 با محوریت آمریکا و شوروی، جهان را به دو بلوک تقسیم کرد، اما پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، این واشنگتن بود که با سوءاستفاده از جایگاه هژمونیک خود، قواعد بازی را یکجانبه تعیین کرد.
رویکرد ترامپ، اوج این منطق سلطهطلبانه بود: خروج از پیمانهای اقلیمی، تحریمهای فلجکننده علیه ایران و ونزوئلا، زیر پا گذاشتن قواعد سازمان تجارت جهانی، و تلاش برای تحمیل اراده آمریکا بر متحدانش از طریق باجخواهی اقتصادی.
این رفتارها نه تنها اعتبار نهادهای بینالمللی را خدشهدار کرد، بلکه بسیاری از کشورها را به این نتیجه رساند که نظام موجود نه عادلانه است و نه پایدار.
در چنین فضایی، بریکس به عنوان بلوکی که هم از اقتصادهای نوظهور و هم از قدرتهای سنتی خارج از غرب تشکیل شده، توانسته با ارائه آلترناتیوهای ملموس، امید به تغییر را زنده نگه دارد.
بریکس و معماری نوین جهانی: از بانکداری تا دیپلماسی
بریکس با درک این واقعیت که وابستگی به دلار و نهادهای تحت کنترل غرب، ابزاری برای اعمال فشار است به دنبال ایجاد سازوکارهای موازی بوده است.
بانک توسعه جدید بریکس با سرمایه اولیه 100 میلیارد دلار، نمونهای از این تلاش است؛ نهادی که برخلاف صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی، بدون تحمیل شروط سیاسی سنگین، به پروژههای زیرساختی در کشورهای در حال توسعه کمک میکند.
همچنین، طرحهای جایگزین برای تسویهحسابهای بینالمللی بدون دلار، مانند استفاده از ارزهای ملی در مبادلات دوجانبه، گام دیگری برای کاهش انحصار آمریکا بر سیستم مالی جهانی است.
این اقدامات نشان میدهد که بریکس صرفاً به انتقاد از نظم موجود بسنده نکرده، بلکه با ایجاد نهادهای کارآمد، عملاً مسیر کاهش وابستگی به غرب را هموار کرده است.
در عرصه دیپلماسی نیز، بریکس با رد منطق «یا با ما یا علیه ما»ی ترامپ، به دنبال گسترش گفتوگوهای فراگیر است.
موضع بیطرفانه چین و هند در قبال جنگ اوکراین، یا تلاش این گروه برای ایفای نقش میانجی در بحرانهایی مانند مناقشه فلسطین، نشان میدهد که بریکس نه به دنبال جایگزینی یک هژمون به جای هژمون دیگر، که در پی گسترش فضای چندقطبی است.
حتی در مواردی مانند تغییرات اقلیمی، جایی که آمریکا از توافق پاریس خارج شد، چین و دیگر اعضای بریکس با پایبندی به تعهدات بینالمللی، ثابت کردند که میتوان بدون زورگویی نیز همکاریهای جهانی را پیش برد.
فرصتها و چالشها
با این حال، تبدیل شدن بریکس به سنگبنای نظم جدید، بدون چالش نیست.
اختلافات داخلی، مانند رقابت ژئوپلیتیک چین و هند یا وابستگی برخی اعضا به تجارت با غرب، میتواند وحدت این گروه را تهدید کند.
همچنین، تلاش آمریکا برای مهار بریکس از طریق ابزارهایی مانند تحریم یا فشار بر متحدانش (مانند هند) نباید دستکم گرفته شود.
اما آنچه به بریکس مشروعیت میدهد، نه صرفاً قدرت اقتصادی آن، بلکه جذابیت ایدهای است که نمایندگی میکند: جهانی که در آن حق تعیین سرنوشت ملتها محترم شمرده میشود، سازمانهای بینالمللی ابزار سلطهگری نباشند، و همکاری بر اساس منافع متقابل جای رقابتهای مخرب را بگیرد.
در نهایت، عیار واقعی بریکس را نه در مواجهه مستقیم با آمریکا، که در توانایی آن برای ارائه الگویی ملموس از همکاریهای بینالمللی عادلانه باید سنجید.
اگر این ائتلاف بتواند بدون تکرار اشتباهات غرب، فضایی برای مشارکت برابر کشورهای کوچک و بزرگ فراهم کند، آنگاه میتوان امیدوار بود که نظم نوینی متولد شده است: نظمی که در آن، به جای قانون جنگل، قانون گفتوگو حاکم باشد.
انتهای پیام/