شوهرم بعد از فوت والدینش عیاش شد، طلاق میخواهم
زهره زنی 40 ساله است که برای جدایی از شوهرش اقدام کرده و میگوید حاضر به مصالحه نیست. زهره دلایل این جدایی را برای اعتمادآنلاین شرح میدهد.

شوهرم بعد از فوت والدینش عیاش شد، طلاق میخواهم
زهره زنی ۴۰ ساله است که برای جدایی از شوهرش اقدام کرده و میگوید حاضر به مصالحه نیست.
زهره دلایل این جدایی را برای اعتمادآنلاین شرح میدهد.
کد خبر: 703781 | ۱۴۰۳/۱۲/۲۱ ۱۷:۳۰:۲۶
زهره زنی ۴۰ ساله است که برای جدایی از شوهرش اقدام کرده و میگوید حاضر به مصالحه نیست.
زهره دلایل این جدایی را برای اعتمادآنلاین شرح میدهد.
*چند سال است با همسرت زندگی میکنی؟
وقتی ۱۸ ساله بودم با او ازدواج کردم.
درست یک هفته بعد از اینکه دیپلم گرفتم، از آنموقع در خانه کیوان زندگی میکنم.
*چطور با هم آشنا شدید؟
خواهر کیوان آرایشگر بود.
من از ۱۶ سالگی پیش او شاگردی میکردم تا کار یاد بگیرم و بتوانم روی پای خودم باشم.
در آن مدت با کیوان آشنا شدم و بعد هم ازدواج کردیم.
*فکر نمیکنی خیلی زود ازدواج کردید؟
من پدر نداشتم.
برادرم خرجی زندگی ما را میداد.
جو خانه طوری بود که انگار هرچه زودتر ازدواج کنیم و برویم بار بزرگی از روی دوش برادرم برداشتهایم.
برای همین هم با اولین خواستگار ازدواج کردم.
*زندگی مشترک چطور بود؟
من با خانواده کیوان زندگی میکردم.
کار شوهرم و پدرش یکی بود و با هم پول درمیآوردند و خرج میکردند.
برای همین هم من در خانه مادر او زندگی میکردم.
خیلی زود بچهدار شدم.
با اینکه دو سال بود آرایشگری کار میکردم و یاد گرفته بودم اما چون حامله شدم دیگر کار نکردم.
البته در این مدت بیکار نماندم، دورههای آرایشگری را در آموزشگاه گذراندم اما کار نمیکردم.
*چند فرزند داری؟
سه فرزند دارم.
دو پسر و یک دختر که بزرگ شدهاند.
*چرا میخواهی از همسرت جدا شوی؟
بعد از اینکه پدرشوهر و مادرشوهرم فوت کردند، کیوان دیگر مثل سابق نبود.
ضربه روحی بزرگی خورده بود.
او کارهایی میکرد که من اصلاً باورم نمیشد.
او به من خیانت میکرد و پولهایش را صرف قمار و عیاشی میکرد.
وقتی متوجه این رفتارها شدم دیگر حاضر نشدم با او زندگی کنم، حتی خرجی خانه را هم جدا کردم.
*چطور خرج خانه را تامین میکردی؟
در یک آرایشگاه مشغول به کار شدم و مشتری شخصی هم میگرفتم.
کار میکردم و در حدی که نان حلال به بچههایم بدهم پول درمیآوردم.
*حالا چرا میخواهی جدا شوی؟
میترسم پسرانم راه پدرشان را بروند.
برای همین هم دادخواست طلاق دادم.
حالا خودم کار میکنم.
چون کارم خوب است مشتری هم زیاد دارم و میتوانم خرج خانه را بدهم.
از شوهرم هم هیچ چیز نمیخواهم، فقط اینکه نزدیک بچههای من نشود.
*خودت فکر میکنی شوهرت قبول کند؟
بچهها بزرگ هستند.
خودشان میتوانند تصمیم بگیرند چطور زندگی کنند و با چه کسی باشند.
از آنها قول گرفتم با من باشند.
برای همین هم اگر شوهرم هم بخواهد، بچهها با او در ارتباط نخواهند بود.