سریال دانشمند شهید هفتم تیر یزد درگرو بودجه/ افق تیر شهدا دورتر از آرش کمانگیر+ناگفته ها
فرزند دکتر سید رضا پاکنژاد از دانشمندان شهید یزدی حادثه هفتم تیر یکی از علل عدم ساخت سریال 30 قسمتی دکتر پاکنژاد را کمکاری متولیان فرهنگی در تخصیص اعتبار موردنیاز و مظلومیت 37 ساله این شهدا دانست.
فرزند دکتر سید رضا پاکنژاد از دانشمندان شهید یزدی حادثه هفتم تیر یکی از علل عدم ساخت سریال 30 قسمتی دکتر پاکنژاد را کمکاری متولیان فرهنگی در تخصیص اعتبار موردنیاز و مظلومیت 37 ساله این شهدا دانست.
به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس از یزد، به مناسبت هفتم تیر سالروز شهادت 72 نفر از نخبگان، اندیشمندان، دانشمندان و تأثیرگذارترین انقلابیون و نمایندگان مردم در بدو پیروزی انقلاب اسلامی به سراغ یکی از خانواده این شهیدان به نام دکتر سید رضا پاکنژاد نویسنده مشهور مجموعه کتابهای «اولین دانشگاه و آخرین پیامبر» رفتیم که به همراه برادرش دکتر سید محمد پاکنژاد (دارای دکترای اقتصاد که پس از پیروزی انقلاب اسلامی به ایران بازگشت) به همراه برادرش سید رضا در نشست هفتم تیر سال 60 حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند و نام این خانواده شهید و دو برادر بهعنوان تنها خانواده ایرانی دارای دو دانشمند شهید شهرت یافت.
سید محمدعلی پاکنژاد متولد 1349 مشهور به سید هاشم پاکنژاد از اعضای شورای فعلی شهر یزد و کارمند تأمین اجتماعی در زمان شهادت پدر 10 ساله بوده است.
وی در این گفتگو ناگفتههایی از پدر شهیدش را بازگو کرده است.
از اینکه وقتتان را در اختیار خبرگزاری فارس قراردادید سپاسگزاریم و با اهدای صلوات و فاتحهای به روح پاک و ملکوتی شهیدان پاکنژاد و شهدای هفتم تیر آرزوی پیمودن راه شهیدان را از خداوند منان مسألت مینماییم.
پیام شهادت پدر چه بود؟
شاید اگر پدر من در حادثهای دیگر بهتنهایی به شهادت میرسید و یا دیگر شهیدان این حادثه ازجمله شهید فیاض بخش یا شهید قندی و حتی شهید بهشتی (ره) و دیگر شهدای حادثه تروریستی هفتم تیر هرکدام بهتنهایی به شهادت میرسیدند مصیبت عظمی و یک ضایعه برای ملت ما بود.
شهادت همه این شهدا در یک روز آنها را در اوج مظلومیتی بیشتر از زمان حیاتشان قرارداد؛ زیرا بسیاری از این شهدا از قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در مبارزات انقلابی حضور داشتند و افراد خودساخته و نخبهای بودند.
درباره بعد علمی پدر بزرگوارتان بفرمایید.
شهید سید رضا پاکنژاد دارای دکترای پزشکی از دانشگاه تهران بود که در کنار تحصیلات پزشکی، تحصیلات غیررسمی حوزوی را هم ادامه داده بود و در جلسات اخلاقی علمای آن زمان شرکت میکرد.
در یزد دروس عربی را نزد حاج شیخ باقر عربی (عرب عجم) خوانده بود و در زمان دانشجویی بهصورت پراکنده از محضر علما بهرهمندمی شدند.
البته عضو حزب جمهوری نبود و بهعنوان نماینده مجلس در جلسه شرکت کرده بود.
چون ازلحاظ علمی در مدارج بالایی قرار داشت به او پیشنهاد وزارت بهداشت هم شده بود.
همینالان هم کمتر کسی این ابعاد را باهم دارد و کتب ایشان مورد تأیید خیلی از علمای آن زمان قرار داشت.
تحصیلات حوزوی پدر چه تأثیری در آثار شهید داشت؟
تز دکترای شهید پاکنژاد منطبق بر اسلام بوده و ایشان اصول علمی را با احکام اسلامی انطباق داده است.
برخی فکر میکنند آثار وی به اصول علمی کمک کرده است ولی ایشان احکام الهی را با دلایل علمی به اثبات رساند.
علم را ابزاری برای اثبات دین نه اینکه دین را ابزاری برای پیشرفت دین بداند.
وی در زمان حیات خود بیش از 40 جلد کتاب نوشته و طرح 110 جلد کتاب را برای آینده خود ترسیم کرده بود که اهداف شهید با شهادت ایشان ناتمام ماند.
گرایش و نکته اصلی ایشان اسلام بود و برای او هیچچیز دیگری غیر از اسلام مهم نبود چون در رفتارهای خود نشان میداد و راز ماندگاری کتابهایش هم همین بود.
خاطراتی از دینداری پدردارید که دیگران تعریف کرده باشند؟
مادر پدر من میگفت یکزمانی رفتیم ده بالا که آن موقع سید رضا دانشجوی پزشکی بود.
چند نفر از دوستانش هم آمده بودند درس بخوانند.
وقتی رفته بود بالاخانه تا درس را شروع کند دیده بود همکلاسیهایش در حال پاستور بازی هستند.
بلافاصله اتاق را ترک میکند و با عصانیت بیرون میآید.
به او گفتم تو درست را بخوان و کاری به آنها نداشته باش ولی او گفت اینها یک کار حرام انجام میدهند و من تحمل ندارم...
خاطره دیگری هم در مورد ایشان تعریف کردهاند که وقتی در ستاد انتخاباتی مشغول فعالیت بودهاند شب را همانجا میخوابند و صبح براثر خستگی کار برای نماز صبح بیدار نمیشوند و این برای شهید خیلی سنگین تمام میشود و میگوید اگر میدانستم که نماز صبحم غذا میشود هیچوقت برای نمایندگی ثبتنام نمیکردم.
درباره آثار شهید بیشتر توضیح دهید؟
کتابهایشان قبل از انقلاب بیشتر در قطع جیبی با زمینه طلایی و طرح زیبایی با امکانات محدود آن زمان منتشرشده بود.
اولین کتاب ایشان به نام «اولین کتاب و آخرین پیامبر» نام داشت که هر بار بهصورت سلسله وار با موضوعات مختلفی منتشر میشد که مورد استقبال مردم قرار میگرفت.
اولین جلدش «میکروبشناسی» که پایاننامه پزشکی ایشان بود و عناوین بعدی آن را «جنینشناسی»، «بهداشت شهر»، «بهداشت اجتماع»، «بهداشت غذا»، «بهداشت تغذیه»، «عسل»، «شیر»، «خرما»، «انگور»، «گوشت»، «میوه و سبزی» و...
بود.
جلد ششم «بهداشت بدن و تربیتبدنی» نام داشت که زیرمجموعههایی ازجمله «خواب»، «بهداشت لباس»، «حجاب» و...
داشت.
کتاب اولین دانشگاه و آخرین پیامبر چند جلد در مورد ماجرای تاریخی صدر اسلام در مورد سقیفه داشت که دارای زیرمجموعههایی ازجمله «عایشه شناسی»، «ابوبکر شناسی»، «عمرشناسی» و «نقش یهود در سقیفه» داشت که نسخ اول آن پس از شهادت پیدا نشد.
خاطراتی از نگارش کتابهای پدردارید؟
با توجه به افزایش فعالیتهای پدرم بعد از انقلاب بهعنوان نماینده مجلس دیگر کمتر میرسید که کتاب بنویسد و از هر فرصت کمی برای نوشتن کتاب استفاده میکرد.
همیشه من و برادرانم با بچههای همسایه را برای تفریح به تپههای ریگ خلد برین میبرد و خیلی خوش میگذشت.
الآن ظرفیت این تپهها شناختهشده و کمپهای کویر نوردی ایجادشده است.
پدرم خودش در ماشین مینشست و مشغول نوشتن میشد.
یک ضبط صوت خبرنگاری قدیمی با یک میکروفون و نوارهای کاست زیاد خریده بود و تند مطالب کتابهایش را ضبط میکرد.
چون نوار کاست گنجایش زیادی نداشت برای همین پدرم با ریتم خیلی تند مطالبش را بیان میکرد.
یادم هست در نطق مجلس هم خیلی تند صحبت میکرد و اعتقاد داشت که مهم مطلب است و جلوههای سمعی زیاد مهم نیست.
یادم هست مادرم یا عمهام نوارهای کاست حاوی مطالب کتابهای پدرم را پیاده میکردند و هیچوقت فرد خاصی برای این کار نبود و افراد خانواده این کار را انجام میدادند.
آن موقع خیلی حفظ آثار شهدا وجود نداشت برای همین چیزی از صوت شهید باقی نمانده است و به دلیل کیفیت پایین نوارهای کاست آن زمان خیلی زود خراب میشد.
چقدر شما و برادرانتان را به خواندن کتاب تشویق میکردند؟
یادم هست که بعضی وقتها به کتابفروشی میرفتیم و کتاب میخریدیم.
البته تعداد شمار کتابها و تعداد کتابفروشیها هم خیلی کم بود و پدرم بیشتر کتابهایی با موضوع سبک زندگی و یا کتابهایی با موضوع زندگینامه پیامبران میخرید.
ارتباط شهید دکتر سید رضا پاکنژاد با شهید محراب آیتالله محمد صدوقی (ره) در دوران قبل از پیروزی انقلاب و یا بعد از انقلاب چگونه بود؟
شهید پاکنژاد با شهید آیتالله صدوقی (ره) قبل از انقلاب کاملاً ارتباط تنگاتنگ، مستقیم و صمیمانهای داشتند و اعتماد آنان نسبت به هم کاملاً دوطرفه بود.
خیلی از مسائل را تا شهید پاکنژاد نظر نمیداد شهید صدوقی اجرا نمیکرد.
پدرم بازوی راست شهید صدوقی بود.
به شهید بهشتی هم خیلی علاقه داشت ولی عضو حزب جمهوری اسلامی نبود.
درحالیکه شهید صدوقی شورانقلابی در انقلابیون ایجاد میکردند؛ شهید پاکنژاد با ملایمت جریان انقلاب را جلو میبردند.هرگاه انقلابیون با نیروهای شاه درگیرمی شدند؛ شهید صدوقی به پدرم اطلاع میدادند و پدرم بانفوذی که در بین مسؤولان داشت سریع درگیری پایان مییافت.
شایعاتی بعد از انقلاب در مورد شهید پاکنژاد به خاطر نفوذشان در ساواک و آزادی زندانیان سیاسی با کمک ایشان مطرح میشد.
این موضوع را تشریح کنید.
شهید دکتر سید رضا پاکنژاد به خاطر شغل پزشکی و مردمداری در بین مردم بسیار نفوذ داشت و شخصیت کاریزمایی داشت.
چهره او بیشتر از مسؤولان وقت در بین مردم شناخته میشد.
مسؤولان یزد هم از این موضوع خبر داشتند برای همین سعی میکردند خود را به دکتر پاکنژاد نزدیک کنند تا افکار عمومی را به نفع خود تمام کنند.
بعد از انقلاب برخی مخالفان او شایعه کرده بودند که او ساواکی بوده است که کاملاً اشتباه بود.
پدرم بااقتدار رفتار میکرد و بلافاصله اگر کسی توسط ساواک دستگیر میشد و یا درجایی اجتماع انقلابیون توسط ساواک دچار اختلال میشد از طریق شهید صدوقی مطلع میشد و بلافاصله با مأموران تماس میگرفت که مثلاً فلانی کارهای نیست ولش کنید...
بعد از انقلاب رفتار مردم با دکتر پاکنژاد چگونه بود؟
نفوذ شهید سید رضا پاکنژاد بعد از انقلاب بیشتر شده بود و مردم بهخوبی این را میدانستند برای همین بیشتر مشکلاتشان را با دکتر مطرح میکردند.
یکبار آقای ثقفی استاندار بعد از انقلاب در یزد برایم تعریف میکرد که روزی از ساختمان استانداری قدیم که در خیابان امام خمینی (ره) در کوچه فرمانداری قدیم قرار داشت با دکتر سید رضا پاکنژاد به سمت بیت شهید صدوقی که در مسیر چند صد متری در خیابان قیام قرار داشت حرکت کردیم.
مردم که آقای پاکنژاد را میشناختند مرتب جلوی او را میگرفتند و مشکلاتشان را مطرح و یا با او احوالپرسی میکردند و من که استاندار بودم کسی من را نمیشناخت و بهعنوان یک غریبه باید عقب میایستادم که مردم حرفهای خصوصی خود را بگویند...
مطب قدیمی شهید الآن در چه وضعیتی قرار دارد؟
هنوز منزلی که مطب پدرم در آن قرار داشت هست ولی مخروبه شده است و نیاز به بازسازی دارد.
چند سال پیش حاج عباس زارع رییس شورای اسبق دوره قبلی شهر یزد از منزل شهید بازدید کرد و درخواست کرد که منزل را در اختیار شهرداری قرار دهیم و یا با هزینه شهرداری بازسازی شود ولی مادرم و ما قبول نکردیم که با پول بیتالمال این کار انجام شود.
هنوز هم نتوانستیم خانه را بازسازی کنیم.
از طبابت پدر چیزی یادتان هست؟
خیلی اصرار نداشتند قرص و دارو به بیماران بدهند.
مادربزرگ مادری ایشان سینوزیت داشتند و یکبار به دکتر گفته بودند داروی من پیدا نمیشود.
دکتر به او گفته بود بهتر است هرروز فالوده شیرازی بخوری چون پایه تولید این دارو از فالوده شیرازی است.
البته این موضوع فقط جنبه روانی داشت و سعی میکرد بیمارانش را ازنظر روانی درمان کند تا با داروهای شیمیایی.
یزدیها بهواسطه اعتقاداتی که داشتند به او میگفتند که دستت شفاست و اعتقاد داشتند اگر یک نسخه پیش دکتر پاکنژاد بروند خوب میشوند و الآن هم به خاطر همین اعتقاداتشان سر خاک شهید میروند و خیلیها میگویند بیماریشان خوب میشود.
آخرین باری که پدر را دیدید کی بود؟
تهران بودم و پدربزرگم منزلشان تهراننو بود.
عمه هم آنجا بود و مادرم و برادرهای دیگرم و خواهرم یزد بودند.
خبر شهادت پدر را تهران شنیدم...
آیا در این سالها به دیدار رهبر معظم انقلاب رفتهاید؟
اگر خاطرهای دارید بفرمایید.
چند سال پیش به دیدار امام ا خامنهای رفتیم و چند تن از هنرمندان ازجمله مهدویان فیلمساز سازنده ماجرای نیمروز و بهروز شعیبی هم بودند.
رهبر انقلاب گفتند در حوزه فرهنگی و هنری بخصوص در مورد شهدای هفتم تیر کاملاً کمکاری شده است.
ازآنپس کمکم مسؤولان فرهنگی تصمیم گرفتند در این زمینه کاری کنند.
چند سال پیش با تلاشهای بنیاد شهید و آقای بحری فیلمساز یزدی قرار شد بودجهای تصویب و سریالی 30 قسمتی برای رمضان ساخته شود.
سریال بهگونهای هست که نیاز به قطع برنامه در شبهای احیا هم نیست و در هر مناسبتی قابل پخش است ولی هیچ شبکهای و بنیاد شهید حاضر نیستند کمک کنند.
اگر کار سبک ساخته شود به شهید ظلم شده است و اگر بخواهند کار سنگین بسازند بودجهاش نیست.
چقدر این فیلم پیشرفت کار داشته است؟
در چه مرحلهای برای شروع است؟
مصاحبههای اولیه با دوستان و خانواده شهید ضبط شد.
اگر بودجهاش تأمین شود مراحل بعدی آن تا پخش بهسرعت انجام میشود.
آیا مستندی برای شهدای هفتم تیر و یا شهید پاکنژاد ساختهشده است؟
آقای شعبانی که پدرش در روایت فتح کار میکرد یک مستندساز است و فیلم هفت دقیقه «هفتمین روز تابستان» را در سال 91 ساخت و پخش هم شد.
یک کار سطحی بود و از شبکه یک پخش شد.
با افراد متعددی مصاحبه شد ولی همه آن به پخش نیامد.
کدامیک از ابعاد شخصیت شهید باید شناخته شود؟
شهید دکتر سید رضا پاکنژاد دارای ابعاد شخصیتی زیادی ازجمله سیاسی، مبارزاتی، مردمی، شغلی، اجتماعی و ...
دارد.
هرکدام از این موضوعات باید جداگانه بررسی و در یک کار هماهنگ شخصیت شهید را به جامعه بشناساند.
خیلی از جوانان دنبال الگو و راه هستند و همیشه یک کار فرهنگی سالهای بعد نتیجه میدهد.
چه صحبتی بهعنوان فرزند شهید با مسؤولان دارید؟
برخی مسائل برای مسؤولان قابلدرک نیست مثل ترویج فرهنگ و سبک زندگی شهدا.
خیلیها هنوز آرش کمانگیر را بهعنوان اسطوره میشناسند و بارها به من گفتهاند که آرش کمانگیر هم درراه وطن کشتهشده و یک شهید است.
حرف من با این عده این است که اگر آرش کمانگیر امروز بود و شهید میشد آیا کاری میکردیم که یاد آرش کمانگیر هزار سال آینده زنده بماند.
به مسؤولان و فعالان فرهنگی میگویم که شما الآن هزاران آرش کمانگیر دارید که شهید شدهاند.
شما مسؤولان چه کردید.
جوانانی که فرصت زندگی نیافتند و همینکه دنیا را دیدند به شهادت رسیدند.
آیا متوجه هستید که وسعت تیر آرشهای کمانگیر مثل شهدای هستهای و علمی که هرکدام تیر بزرگی انداختند کجاست؟
تیر آنها دورتر از تیر آرش کمانگیر برای پیشرفت علمی کشور نشسته است.
اگر وصیتنامه شهدا را بخوانیم دیدگاه یک نوجوانی را میبینیم که افق دید او انسان را شگفتزده میکند و نباید تنها به سال و روز تولد یک شهید اکتفا کنیم.
انتهای پیام/90030/ر