سوء استفاده از زن جوان برای شکتس دادن رقیب در فضای مجازی
مردی که برای شکست دادن رقیبش در فضای مجازی از زنی جوان استفاده کرده بود، در دعوایی شرکت کرد که به نقص عضو پسرعمویش منجر شد.
کد خبر: 677106 | ۱۴۰۳/۰۷/۱۱ ۲۰:۳۰:۴۷
مردی که برای شکست دادن رقیبش در فضای مجازی از زنی جوان استفاده کرده بود، در دعوایی شرکت کرد که به نقص عضو پسرعمویش منجر شد.
به گزارش اعتمادآنلاین، متهم که مردی جوان است مدعی شد طرفین دعوا برای اینکه او را شکست بدهند از یک دختر جوان استفاده کردند و همین هم باعث قطع انگشت مردی به نام شهاب شد.
شهاب هشت سال قبل به ماموران پلیس شکایت برد و مدعی شد دستش به خاطر درگیری دچار آسیب جدی شده است.
او گفت: پسرعمویم با مردی دعوا داشت.
روز حادثه، من برای جلوگیری از درگیری رفته بودم که صاحب کارگاه با وارد کردن ضربه شمشیر، دست من را فلج کرد.
تحقیقات برای شناسایی عامل این درگیری آغاز و صاحب کارگاه به نام مسعود بازداشت شد.
مسعود گفت: من اصلاً با شهاب درگیری نداشتم.
درگیری من با پسرعمویش محسن بود.
آنها به کارگاهم حمله کردند و من هم برای دفاع از خودم با چوب آنها را زدم.
در نهایت، پرونده تکمیل و برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی، شهاب یک بار دیگر ادعایش را تکرار کرد و مسعود هم گفت با چوب او را زده و قصد فلج کردنش را نداشته است.
بعد از پایان جلسه دادگاه، قضات وارد شور شدند و مسعود را به پرداخت دیه و زندان محکوم کردند.
رأی صادره مورد تجدیدنظرخواهی قرار گرفت و دیوان عالی کشور اعلام کرد با توجه به مدارک موجود رأی صادره نقض میشود، چرا که متهم مدعی است با چوب به شاکی حمله کرده و شمشیر نداشته است و این مساله باید بررسی شود.
بنابراین، پرونده یک بار دیگر به شعبه ۲ دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد.
در جلسه رسیدگی، شاکی یک بار دیگر ادعایش را مطرح کرد و خواستار قصاص شد.
او گفت: یک انگشت من قطع شده و دو انگشتم از کار افتاده است.
عملهایی که روی دستم انجام دادند، حتی عمل پیوند، کارساز نبود و من فلج شدم.
حالا هم نمیتوانم کار کنم و معیشتم با مشکل همراه شده است.
من درخواست مجازات متهم را دارم.
او گفت: من اصلاً در درگیری نبودم و مسعود با پسرعمویم درگیری داشت.
هشت سال از ماجرا گذشته و من هنوز نتوانستهام به حقم برسم.
او با شمشیر به من حمله کرد.
وقتی نوبت به متهم رسید، او گفت: من و محسن در فضای مجازی بگومگو و رقابت داشتیم.
محسن برای اینکه مرا به دام بیندازد و از من چیزی داشته باشد که علیهام استفاده کند و از کارهایم سر دربیاورد، یک زن را اجیر کرده و سراغم فرستاده بود.
اوایل به آن زن اعتماد کرده بودم اما بعد که متوجه اصل ماجرا شدم دیگر با او رابطهای نداشتم.
روز حادثه محسن و شهاب از طریق اطلاعاتی که به دست آورده بودند وارد کارگاهم شدند و به سمتم حمله کردند.
برای اینکه بتوانم جلوی آنها را بگیرم با شمشیر دستسازی که داشتم ضربهای زدم اما اصلاً قصدم این نبود که او را ناکار کنم و از اتفاقی که افتاده است پشیمان هستم.
بعد از گفتههای متهم و وکیل او، قضات برای تصمیمگیری وارد شور شدند.