پیکر جوانترین اسیر دفاع مقدس در اصفهان تشییع شد
مراسم تشییع و تدفین پیکر جانباز 70 درصد، شهید قنبرعلی بهارستانی با حضور مردم شهیدپرور در شهرداران و اصفهان برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، مراسم تشییع و تدفین پیکر جوانترین آزاده دفاع مقدس شهید قنبرعلی بهارستانی صبح امروز ابتدا بر روی دستان مردم شهیدپرور شهرستان داران تشیع و سپس برای خاکسپاری به گلستان شهدای اصفهان بدرقه و توسط مردم ولایت مردار اصفهان به خاک سپرده شد.
مراسم بزرگداشت این جانباز و آزاده سرافراز روز پنجشنبه 30 خردادماه در خیمه گلستان شهدای اصفهان از ساعت 16:30 الی 19:30 برگزار خواهد شد.
اسارت و شهادت برادر تأثیری بر اراده جوانترین آزاده جنگ ندارد
این آزاده سرافراز که پس از جنگ تحمیلی لقب جوانترین آزاده دفاع مقدس میگیرد، در مهر سال 59 درحالیکه فقط 11 سال سن داشت، در جاده ماهشهر آبادان به همراه پدرش به اسارت نیروهای بعث عراق درمیآید و به اردوگاه موصل منتقل میشود اما پس از 4 سال در بهمنماه سال ۶۳ به خاطر سن کم خودش و همچنین کهولت سن پدرش، با اسرای عراقی تبادل و آزاد میشود.
او پس از بازگشت به میهن متوجه میشود دو برادر دیگرش نیز در درگیری با دشمن به خیل شهدا پیوستهاند، اما هیچیک از این اتفاقات بر اراده و تصمیم او اثر نگذاشته و بلافاصله دورههای رزمی و امدادگری را گذرانده و بهعنوان امدادگر رزمی در تیرماه سال ۶۵ در خط مقدم حضور پیدا کرد.
جنگ؛ دانشگاهی ماندگار برای نسل دیروز، امروز و فردا
وی در سال 59 و 65 در منطقه فاو و خور عبدالله از ناحیه شکم، قفسه سینه، سر، پای چپ، کمر و اعصاب و روان بهشدت مجروح میشود اما با اینحال جنگ را دانشگاهی بزرگ برای عموم میداند و در مصاحبه میگوید: «جنگ تحمیلی هرچند خیلی سخت بود و خسارات جانی و مالی فراوانی به همراه داشت ولی برای همه مردم دانشگاه بزرگی است».
قنبر علی بهارستانی گوشهای از خاطرات خود از جنگ را اینگونه باز میکند: «نزدیک نماز ظهر منطقه را بیشتر بمباران میکردند، من به همراه شهید علی جزینی که از بچههای گردان امیرالمؤمنین (ع) بود تازه از کمین برگشته بودیم؛ اسلحه جزینی را یکی از بچههای کاشان گرفت و مشغول تمرین شد، عراقیها فاصلهای از ما نداشتند که در یکلحظه متوجه شدیم که مورد هدف آنها قرار داریم بهطوریکه آن نقطهای که ما بودیم را با خمپاره ۶۰ زدند.
من و جزینی کنار هم ایستاده بودیم، علی بدون هیچ حرف و نالهای مثل یک درخت تنومندی که از جا کنده شود روی زمین افتاد و شهید شد پس از افتادن علی من نیز پشت سرش نقش بر زمین شدم و گمان میکردم پایم قطعشده، آن لحظه واقعاً نمیدانستم چه اتفاقی برایم افتاده و همهجا پر از گردوخاک و سروصدا بود و عراقیها کل خط را میزدند.
بچههایی که در سنگر بودند به ما اشاره کردند که به سمت آنها برویم اصلاً نمیتوانستم حرکت کنم چراکه بهشدت جراحت داشتم، ولی بهزحمت خودم را تا نزدیکیهای سنگر کشانکشان بردم و بچهها دستم را گرفتند و به داخل سنگر کشیدند.
پساز آن مجروحان را به امدادگری پشت خاکریز میبردند و در آنجا حاج خسرو راعی از بچههای فریدن که باهم اعزامشده بودیم تا مرا دید شناخت.
به سمت من آمد و زخمهایم را بست و ما را به عقب انتقال دادند.
از اروندرود که رد شدم دیگر بیهوش بودم وقتی به هوش آمدم دیدم که اتاق عمل هستم و درد شدیدی دارم؛ از پزشک کشیک خواستم اگر امکان دارد دردم را کم کند و او با نهایت مهربانی دستش را روی سرم کشید و داروی بیهوشی به من تزریق کرد و من دوباره از حال رفتم.
از بیمارستان چمران شیراز به دلیل عدم تجهیزات مناسب ما را به بیمارستان شریعتی اصفهان منتقل کردند، کل دوره نقاهت من در بیمارستان چهار ماه طول کشید با ویلچر مرخص شدم پس از مدتی با عصا راه افتادم پسازآن که متوجه شدم که دیگر نمیتوانم به جبهه بروم تصمیم گرفتم درس بخوانم چراکه این بار تکلیف را در درس خواندن میدیدم.
جوانترین اسیر جنگ تحمیلی تعریف خود از جنگ و حال و هوای آن روزها را اینگونه بازگو میکند: روزهای جنگ معنویت خاصی داشت و آرام و قرار نگرفتن رزمندهها برای رفتن به جبهه هم به خاطر همین ویژگی بود.
این معنویت در شهرها هم بود و تقریباً همه مردم به هر نحوی در اوضاع سخت جنگ به رزمندهها کمک میکردند.
مردم فریدن هم همانند مردم سایر شهرها بااینکه خود بسیار در مضیقه بودند ولی از هر چه خود داشتند میگذشتند تا ما در جبههها کم نیاوریم.
با همه کمبودها، محاصرهها و فشارهای بینالمللی بر ایران و حمایتهای جهانی از عراق بازهم مردم از کمترین چیز تا باارزشترین آن برای رزمندهها هدیه میکردند و هیچکس از هر چه در توان داشت کم نمیگذاشت.
دوران اسارت شیرینی هم دارد
«بزرگمرد کوچک» عنوان کتابی از خاطرات شفاهی قنبر علی بهارستانی است، او در این کتاب فقط روای سختی و رنجها دوران اسارت نیست بلکه در کنار به یادآوری شیرینیهای اسارت را هم میشود بهطوریکه در مردادماه سال 91 هنگامیکه با او با جمعی از آزادگان کشور به دیدار مقام معظم رهبری میرود، رهبر انقلاب در این جلسه تأکید دارد: «باید چندین برابر کتابهای چاپشده درباره خاطرات و واقعیتهای دوران اسارت کتاب نوشته شود و هنرمندان و مسئولان رسانهها، در سطح عالی به تهیه فیلم و برنامه از آن دوران تاریخی بپردازند.
آن روز که فرزندان ملت در اردوگاهها و شکنجهگاهها اسیر بودند برحسب ظاهر دریچه امیدی بر روی آنان باز نبود، اما به علت پایبندی و عمل به آنچه پروردگار فرموده است، سنت صادق الهی درباره آنان محقق شد و سرافراز و پیروزمند به میهن بازگشتند و دشمنان آنان به زبالهدان تاریخ پیوستند.
لحظه لحظه پایداری پرشکوه آزادگان در دوران اسارت، موجب اجر مضاعف الهی است.
عزت، قدرت و صدرنشینی هر ملت در تاریخ به مجاهدت فرزندانش بستگی دارد و استقامت پیروز عزیزان آزاده، ملت ایران را در صدر نشانده است».
اما این جانباز و آزاده سرافراز روز گذشته در سن 50 سالگی پس از پس از سال ها مجاهدت و تحمل درد و رنج ناشی از مجروحیت به آرزوی دیرینه خود رسید و شریت شهادت را نوشید.
انتهای پیام/63106/م30/ق